به گزارش فارس ، «اینستاگرام» بیشک مهمترین شبکه اجتماعی سالهای اخیر در ایران است، با اینکه فیسبوک پرجمعیتترین شبکه اجتماعی جهان است. دو عامل "سادگی" و "فیلتر نبودن" باعث شد اینستاگرام تبدیل به پرطرفدارترین شبکه اجتماعی برای ایرانیان شود. یک شبکه اجتماعی مبتنی بر عکس که رغبت به عکاسی و تولید عکس زیبا را برای کاربرانش زیاد کرد و توان دیده شدن و حتی راهاندازی کسب و کار را به آنها داد.
با این حال تاثیرات این شبکه بر سبک زندگی ایرانی در سالهای اخیر حیرت انگیز بودهاست. اینستاگرام توانسته نفوذ خود را در جزء به جز زندگی ایرانیان ثابت کند. از چیدمان سفره غذا تا جزئیات برگزاری یک مراسم تولد یا مدل بستن یک روسری. افراد زیادی در سالهای اخیر توانستهاند با سرمایهگذاری در این شبکه به شهرت برسند و پولهای زیادی به جیب بزنند. کسب و کارها نیز برای دیده شدن به اینستاگرام پناه آوردند تا مشتریان مجازی پیدا کنند.
اینستاگرام حالا رسانه جدی بسیاری از چهرهها برای بیان عقاید و افکارشان و حتی اطلاعرسانی درباره خودشان است؛ همین موضوع، همیشه حاشیههای مختلفی نیز داشتهاست و هرازچندگاه پدیده و چهرهای تازه در این شبکه خبرساز شدهاست. اگر رد بسیاری از حوادث خبری یکسال اخیر را بگیرید، رد پای بسیاری از آنها را در این شبکه پرجمعیت میبینید.
همه اینها بهانهای شد که با دکتر سیدمحمدرضا اصنافی دکترای مدیریت رسانه گفتگو کنیم تا به بررسی این شبکه و اثراتش روی جامعه ایرانی بپردازیم.
«به نمایش گذاشتن» جزو ماهیت اینستاگرام است
یکی از سوالات مهم پیرامون اینستاگرام این است که چرا این شبکه طراحی شد؟ این شبکه چه تعریف درونی دارد و قرار بود چه شاخصهای داشته باشد؟ آیا خروجی فعلی که نمایش زندگیهای شخصیست، با هدف اولیه اینستاگرام تطابق دارد؟ دکتر اصنافی در این باره میگوید: «وقتی میگوییم شبکه اجتماعی، یعنی کاربران در تولید محتوا مشارکت میکنند و همانها خودشان محتوا را مصرف میکنند. وقتی میگوییم «شبکه اجتماعی عکس» یعنی کاربران باید محتوای تصویری تولید کنند. خب کاربران از کجا تولید محتوای تصویری میتوانند انجام دهند؟ از اطرافشان؛ یعنی از محیطشان برای تولید عکس استفاده میکنند. پس شبکه اینستاگرام برای بازنمایی زندگی و اطراف آدمها طراحی شدهاست.
اینکه از بعضی چیزهایش خوشمان نمیآید تقصیر آدمها نیست. تقصیر خود شبکهاست. به طور مثال چرا یک شبکه اجتماعی مثل توییتر اینطوری نیست؟ چون قرار است آدمها تولید محتوا را از محیطشان به شکل مکتوب منتشر کنند؛ بنابراین به نمایش گذاشتنی که جزو ماهیت اینستاگرام است، در ساختار شبکهای مثل توییتر دیده نشده است. اینکه ما اینستاگرام را بازنمایی سبک زندگی بدانیم کاملا طبیعی است. این ساختار، خودبخود چنین چیزی میسازد.»
کاربر حرفهای اینستاگرام ناخودآگاه وارد یک مسابقه میشود
نتیجه شبکه عکس محور این است که کاربر برای بهتر دیده شدن، باید هر بار عکس متفاوتی برای دیدن بگذارد و این ناخودآگاه مسابقهای را ایجاد میکند. مسابقهای برای دیده شدن با هر ترفندی: «به نمایش گذاشتن حریم شخصی و عکسهای خصوصی همیشه در جهت رفتارهای ضددینی و ضد اسلامی نیست. لحظه عبادت یکی از خصوصیترین لحظات یک انسان است. ما میبینیم که خیلی از افراد حالات عبادتگونه خود را نیز منتشر میکنند.
مثلا دعای عرفه یا شب قدر است. چقدر عکس میبینیم از کسانی که حالات عبادیشان را به نمایش گذاشتهاند؟ حالا شما در این شبکه چطور میتوانید بهتر دیده شوید و بیشتر فالوئر جمع کنید تا سرمایه اجتماعی بیشتری داشته باشید؟ جواب این است که باید متفاوتتر باشید؛ بنابراین در یک مسابقه شرکت میکنید و ادامه میدهید تا هر روز محتوای خاصتر و متفاوتتری تولید کنید. این مسابقه وقتی با آن نمایش سبک زندگی ترکیب میشود، شما از یک جایی به بعد مجبور هستید که اتفاقات خاص خلق کنید.
یعنی با یک فرآیند تولید محتوا مواجه هستید. با اینکه اینستاگرام آمده بود تا شما از سبک زندگی و دور و اطرافتان عکس بگیرید، حالا طوری شده که برای آن عکس، طراحی و تولید ویژه میکنید تا یک عکس و فیلم متفاوت بسازید. این نتیجه همان مسابقه است. اینکه قرار بود از اتفاقی که هست عکس بگیرند، قرار نبود اتفاقی را بسازند تا عکس بگیرند.»
شبکه اجتماعی موجب تغییرات فرانسلی میشود
سه ویژگی مهم "کاربر محوری"، "عکس محوری" و "مسابقه محور بودن اینستاگرام" سبب به وجود آمدن تغییرات جدی در سبک زندگی مخاطبان شبکه شدهاست و همین تغییر سبک زندگی، تمایز زیادی بین نسل قدیم و نسل جدید ایجاد کردهاست: «اگر شما این سه ویژگی کاربرمحور بودن، سبک زندگی محور بودن و مسابقه محور بودن را کنار هم بگذارید خروجیاش میشود همین چیزی که الان برایش آسیبشناسی میکنیم و جز این چیزی از آن در نمیآید.
این مساله را من خیلی عمیقتر از رفتار آدمها میبینم. اساسا فکر میکنم فرمهای طراحی این شبکه اجتماعی، برای همین موضوع طراحی شدهاست. شبکههای اجتماعی جهان، اندیشکدههای جدی در حوزه علوم انسانی دارند و به همه ابعاد و رفتارهای انسانی فکر میکنند. من با اینکه مخالف شبکه اجتماعی نیستم و اتفاقا در جرگه آدمهایی هستم که برخی مرا سهلانگار مینامند، تاثیر شبکه اجتماعی بر جامعه را خیلی عمیقتر و بیشتر از محتواهای مستهجن و درگیرشدن چندتا نوجوان و برهنگیهای آن میبینم.
رفتارسازی که در نسلهای مختلف انجام میدهد بسیار جدی است. این فرم سازی در شبکه اجتماعی وقتی به این محتوا ختم میشود، یک تغییر فرانسلی اتفاق میافتد. ما وقتی به دنیا میآییم چطور یاد میگیریم که فارسی حرف بزنیم. چرا انگلیسی حرف نمیزنیم؟ این به دلیل فرایند ادراک سازی است.
شما در بچگی دنیا را با ابزارهایی که داشتید شناختید. یعنی افرادی مثل پدر و مادر که دنیا را برای شما تعریف کردند. همه ما وقتی که کوچک بودیم و مفهوم چیزی را نمیدانستیم، از پدر یا مادرمان دربارهاش سوال میکردیم. یا از معلممان میپرسیدیم و او به طور مثال راهنمایی میکرد که فلان کتاب را بخوان، چون ابزار و منابع ما برای شناخت دنیا بودند و همیشه در اطراف ما وجود داشتند. آیا بچههای امروز هم چیزی را نمیدانند از پدر و مادرشان میپرسند؟ بچه امروز روزی سه ساعت نه، روزی دو ساعت در یک فضای دیگری زیست میکند؛ لذا منبع شناختیاش هم عوض میشود.
حالا این بچه وقتی به کلمهای بر میخورد که مفهومش را نمیفهمد، منبع شناختی دم دستش چیست؟ آیا از پدر و مادرش میپرسد؟ خیر سریع در گوگل جستجو میکند. او یک جور دیگری دنیا را میشناسد، چون در اتمسفر شناختی دیگری دارد بزرگ میشود. در زمان ما آدم موفق به کسی میگفتند که درس خوانده و حالا موفق شدهاست.
ما موفقیت را اینطوری شناختیم و درک کردیم. حالا فضای ادراکی آدمها در یک بستری آمدهاست که تعریف موفقیت چیز دیگری است. حتی ممکن است بد و خوبش با نسل قبل تفاوت کند. چیزی را که نسل قبل بد بداند، اصلا مفهوم بدی برایش نداشته باشد.»
اینستاگرام استانداردهای جامعه را تغییر میدهد
وقتی به مخاطب از طریق تصویر چیزهای مکرری به عنوان استاندارد و روتین جامعه نشان داده میشود، نوعی استاندارد سازی در ذهنش شکل میگیرد. به طوری که او میگوید اگر مطابق عکسها رفتار نکند از جامعه جا ماندهاست. اتفاقی که دکتر اصنافی اینطور توضیح میدهد: «۱۰، ۱۵ سال پیش وقتی برای باز کردن ایمیلمان باید صفحه اول یاهو را باز میکردیم و از آنجا وارد میشدیم همیشه یک خانم خوش چهره و بلوندی را میدیدیم.
به خودم میگفتم وقتی مردم قرار است هر روز چنین زنی را ببینند، چشمشان به این موضوع عادت میکند به طوری که استاندارد ذهنیشان میشود. یعنی ذهنش اینطور فکر میکند که زنها به صورت عادی باید این شکلی باشند. کارکرد رسانه هم همین است. خیلی اوقات تلویزیون ما هم در این دام میافتد.
یعنی میخواهد یک خانم که محجبه و موفق است را دعوت کند، باز هم خانمی را دعوت میکند که از میانگین اجتماع زیباتر است. این خودش به این استانداردسازی دامن میزند. حالا نسبت این حرف با شبکه اجتماعی به خصوص اینستاگرام، این است که این استانداردسازی فقط محدود به چهره که نمیشود؛ بلکه به مدل موفقیت و نوع موفقیت هم هست؛ به آن پول درآوردن هم هست و به مرور مجموعهای از استاندارها و سبک زندگی نرمال و طبیعی را ارائه میکند که شما وقتی مواجههت با این دسته از افراد زیاد میشود و شبیه این استاندارد ساخته شده نیستید، جامعه شما را تنبیه میکند.
مثلا وقتی یک نوع سبک زندگی اینستاگرامی، طبیعی و نرمال تلقی میشود و شما سبک زندگی مشابه آنها ندارید جامعه شما را پس میزند. یکبار من نتیجه آماری را دیدم که میگفت در منطقه ۶ تهران بالای ۲۰۰۰ کافه وجود دارد. این چه چیزی را نشان میدهد؟ این یعنی جامعه به سمتی رفتهاست که نیاز به گفتگو را احساس میکند. چون این نیاز به گفتگو احساس شده پس شکل پاتوقهایمان هم باید به سمتی برود که حالت گفتگو داشته باشد.
حالا کسی که کافهرو باشد این را خیلی راحت میتواند بفهمد که کسی که اهل کافه رفتن باشد، پذیرش تکثرها و گونههای مختلف فکری و اعتقادی برایش راحتتر است. شبکه اجتماعی هم همین است. من در شبکه ممکن است آدمی را فالو داشته باشم که یک سری واژهها را به کار میبرد که شاید ۱۰ سال پیش اگر از دهان کسی میشنیدم از کنارش رد هم نمیشدم. حالا حتی ممکن است لایکش هم بکنم!»
شبکه اجتماعی نه تنها خط قرمزها بلکه حداقلها را جا به جا میکند
دکتر اصنافی معتقد است شبکههای اجتماعی تنها فعالانش را که از آن تاثیر مستقیم میگیرند و با آن پیشرو هستند را تحت تاثیر قرار نمیدهد بلکه، چون استانداردها، خط قرمزها را برای پیشروها جلو میبرد، به شکل ناخودآگاه حداقلها را نیز جا به جا کردهاست. چون افرادی که حتی ته صف قرار دارند از ترس تنبیه و پس خوردن اجتماعی چند قدم جلو میآیند: «ابزارهای تنبیهی جامعه چیزهای مختلفی است. یکی «کم محلی» است. در جامعه و محیط زیستی که طوری طراحی شده که شما باید خاص و مورد توجه باشید تا موفق تلقی شوید، وقتی شما اینگونه نباشید این جامعه به شما بیمحلی میکند و باعث میشود شما ناخودآگاه این سبک زندگی را بپذیرید و خودتان هم آن را طبیعی بدانید.
چرا ما اینطور شدهایم؟ چون این فرم ما را آرام آرام به پذیرفتن چنین چیزی عادت میدهد. میپذیریم که استاندارد این است. من نمیخواهم قضاوت کنم که چه چیزی خوب است یا چه چیزی بد است. اصلا بحثم در این باره نیست. میخواهم بگویم وقتی ما در چنین محیطی که ۱/مشارکت مصرف کننده در تولید، ۲/تولید عکس و ۳/ مسابقه نمایش را باهم داشته باشیم، خود به خود به سمت چیزهایی که به اسم استاندارد به خوردمان داده شده است میرویم و سعی میکنیم آن استانداردها را در همه چیز زندگیمان لحاظ کنیم. به طور مثال وقتی حتی عکس مدل عینکفروشیهای ما یک خانم بلوند است.
این بلوندی به عنوان استاندارد شناخته میشود و گاهی انقدر پیش میرود که ممکن است یک عروس اگر موهایش را بلوند نکند احساس کمبود و ضعف کند. در صورتی که چنین رنگی اصلا بین ایرانیان نیست. اینجاست که به خودش میگوید خب مثل اینکه من از نرمال جامعه عقب ماندهام! یک زمانی هست شما مسابقه میدهید که از نرمال جامعه خاصتر باشید، وقتی این مسابقه جلو میرود، پشت سرش حداقلها را هم میسازد. یعنی نمیشود که حداقل یک جا همیشه ساکن باشد و مسابقه نمایش جلو و جلوتر برود.
وقتی شما خط را دومتر جلوتر میشکنی حداقل را هم دومتر جلوتر میآوری. بدون قضاوت میگویم وقتی در شبکهای به طور مثال برهنگی عادی شود، دیگر خانمی که پیش از این حتی از گذاشتن عکسش معذب بود هم دیگر نیست. یعنی شبکه، سطحسازی میکند. برای موفقیت هم همین شکل است. بچهای که سه چهارساعت در این شبکه زیست میکند، او فهمی درباره موفقیت خارج از این شبکه ندارد.
نمیتواند درک کند که موفق باشد، ولی در اینستاگرام فعال نباشد و یا فالوئر کمی داشته باشد. کاری به این ندارم که این فکر او درست است یا نه! این مساله دیگریست که به آن هم میپردازیم. اینجا میخواهم بگویم که او اصلا از موفقیت بیرون از شبکه درکی ندارد.»
اینستاگرام معنای موفقیت را برای نسل جدید تغییر داده است
وقتی شبکه توانسته در این حد قدرت پیدا کند پس موفقیت برای نسل تازهای که با شبکه بزرگ شدهاست معادل موفقیت در شبکه است. دکتر اصنافی میگوید نسل جدید تعبیر متفاوتی از موفقیت دارد که شاید هیچ همخوانی با نسلهای قبل از خودش ندارد: «من آماری را چند وقت پیش میخواندم که میگفت ۶۳ درصد درآمد خانوارهای ایرانی غیرشغلی است. یعنی تعداد زیادی از افراد کشور ما بدون آنکه کار کنند درآمد دارند.
یعنی یا خانه اجاره دادهاند یا مغازه اجاره دادهاند و یا سپرده بانکی دارند و بالاخره چیزی دارند که از آن درآمد کسب میکنند. از طرفی شما در جامعه میبینید که یک وارد کننده ۱۰ برابر یک تولید کننده درآمد دارد و یک نفر میگوید خب اگر تولید کننده شوم که واردکنندگی درآمدش بیشتر است. البته این مشکل دیروز و امروز نیست. چند دهه است که وضع همین است. اینجا میبینیم باز هم استاندارد موفقیت تغییر کردهاست. یعنی شما جامعه را شرطی کردهای و به او فهماندهای که میخواهی زندگی خوبی داشته باشی باید بروی سراغ دلالی. یعنی باید کارهایی را انجام دهی که با یک تلفن پول زیادی را به دست بیاوری.
باید به سمت خرید و نگهداری دلار بروی. چون هیچوقت این گروه ضرر نکردهاند. شما به مرور به جامعه نشان دادهای که لازم نیست تولید کنی. لازم نیست تلاش کنی. یک چیزی را صریح به شما بگویم. یکی از جدیترین دلایل پایین بود سرانه مطالعه کشور به خاطر این است که مطالعه فایدهای ندارد. انسان بر اساس نیازش کار میکند.
اگر نیاز داشته باشد چیزی را میخورد. در جامعه اینطور است که لزوما کسی که تلاش بیشتر یا مطالعه بیشتر داشته باشد موفق نیست. چون سروکله کسانی پیدا میشود که بدون ذرهای تماس میتوانند شما را دور بزنند. من خودم تاثیر برخی تقلبهای دانشگاهی برخی افراد را در دانشگاه میبینم. دائم این پالس به افراد داده میشود که بگرد راههایی را انتخاب کن که تلاش نخواهد، مطالعه نخواهد و تو یک شبه پولدار شوی. در اینستاگرام میشود این.
در اقتصاد میشود دلالی، در دانشگاه میشود مقاله سازی و کتابسازی. این موضوع همه جا شکل خودش را پیدا میکند. بیایید دوباره مرور کنیم که چه گفتیم. شبکهای که مصرفکنندگان، تولیدکنندگان محتوای آن هستند و آنها باید برای تولید محتوا عکس بگیرند و، چون در یک فضای مسابقهای نمایشی هستند باید حادثهسازی کنند؛ این سه را که خاصیت این شبکه است ترکیب کنید با علاقه به یک شبه و تلاش نکرده و بیزحمت پولدار شدن، که متاسفانه در فرهنگ ماست. نتیجه میشود دقیقا همین چیزهایی که مشاهده میکنیم.»
جشنوارههای اینستاگرامی، سرکیسه کردن کسب و کارهاست
در چندسال اخیر جشنوارهها و کمپینهای متعددی در اینستاگرام شکل گرفته است که در آن پولهای درشتی جا به جا میشود. این جشنوارهها که اغلب با تشویق و همراهی اینفلوئنسرهای داخل شبکه همراه هستند با قول دادن چندین هزار فالوئر، مبالغ سنگینی را دریافت میکنند. این عمل یک چالش فکری در ذهن دارندگان کسب و کارهای مجازی ایجاد کردهاست که آیا برای پیشرفت بیشتر وارد این گود شوند یا خیر.
دکتر اصنافی این جشنوارهها و آیندهشان را اینطور بررسی میکند: «ما در موقعیتی قرار گرفتهایم که این شبکه خودش لایک و فالوئر را ارزشگذاری کرده است و ما هم این موضوع را تشدید کردهایم؛ و وقتی فالوئر و لایک هم ارزش پیدا میکند، بیزینس هم روی همین شکل میگیرد. آن وقت کسی پیدا میشود و میگوید من صفحه تو را به فلان عدد میرسانم، اینکه چطور میرسانم و چقدر واقعیست و چقدر واقعی نیست مهم نیست.
آن وقت این افراد یکسری را که میخواهند در شبکه بالا بروند را با پول گرفتن و راه انداختن کمپینهای مجازی سرکیسه میکنند. کارفرما هم متوجه این رفتار کلاهبردارانه نیست. البته این جشنوارهها هم یک تبی دارد و بعد از مدتی فروکش میکند. قبلا مدلهای دیگری هم داشتهاند و به مرور کسب و کارها هم میفهمند که فایدهای ندارد.
همین الان هم اگر دقت کنید میبیند شرکتها و برندهای درست و حسابی به همچین گروههایی برای بهتر شدن کسب و کارشان مراجعه نمیکنند و پول نمیدهند. شاید این جشنوارهها و کمپینهای اینستاگرامی دوام چندانی نداشته باشند، اما متاسفانه پالس بدی به نوجوانان ما دادهاند. آنها این ذهنیت را در نوجوانان ما تثبیت میکنند که راه موفقیت ورود به همچین کارهایی است که تو از طریق این نمایشهای مجازی در مدت کوتاهی به درآمد زیاد برسی.»
اینستاگرام سلبریتی محور است و سلبریتیها در شبکههای دیگر دوام نمیآورند
رغبت حضور در اینستاگرام به خصوص برای سلبریتیها با هیچ شبکه دیگری قابل مقایسه نیست. کمتر سلبریتی و فرد شناخته شدهای را میبینیم که حضورش در شبکهای غیر از اینستاگرام و به طور مثال در توییتر فعال باشد. آقای اصنافی معتقد است، چون اینستاگرام در درون خودش سلبریتی محور است و سلبریتیها علاقه عجیبی به عرض ارادتها و لایکهای اینستاگرامی دارند، برای همین در مکان دیگر دوام نمیآورند.
ضمن اینکه در همین اینستاگرام هم حملههای مجازی و انتقادها ذهنشان را حسابی به هم میریزد: «اینستاگرام به گونهای طراحی شدهاست که شما باید با نیرویی خارج از شبکه خودتان را بالا بکشید و یا اینکه دست به کارهای نمایشی بزنید و در همان مسابقه عرضه کردن بیفتید. خود شبکه هم هیچ مشکلی با خرید فالوئر فیک و بازیهای این شکلی ندارد. این شبکه کاملا سلبریتی پرور است. برای همین بازیگران و هنرمندان و سلبریتیها به آن رغبت زیادی نشان میدهند. چون میتوانند یک عکس هنری بگیرند و حسابی لایک و تایید بگیرند. اینستاگرام بر عکس شبکهای مثل توییتر بازنشر پست ندارد.
بازنشر باعث میشود یک نفر که خلاقانه عمل میکند بتواند از طریق چنین امکانی در شبکه رشد کند و دیده شود. نداشتن چنین چیزی اینستاگرام را سبلریتی محور کردهاست. ضمن اینکه میتوان به راحتی کامنتها را بست تا مخاطب نتواند چیزی بگوید. از این لحاظ سلبریتیها اینستاگرام را خیلی دوست دارند، ولی در توییتر نمیتوانند رشد کنند.
چون آنجا ارزش عکس و جذابیت ظاهری و نمایشی رفتار کردن نیست. او در توییتر بازخواست میشنود و حتی نمیتواند کامنت مخاطبانش را پاک کند. سلبریتی بودن ارزش نیست. چندوقت پیش دو تا از قماربازهای اینستاگرامی وارد توییتر شدند و به محض ورود آنقدر بلاک و ریپورت شدند که صفحهشان از بین رفت و در اینستاگرامشان نشان دادند که خیلی از این موضوع بهم ریختند.
سلبریتیها واقعا به بازخورد وابسته هستند. «یکی از خوانندههای پاپ آنور آبی هم که زمانی جزو خوانندههای پر طرفدار اینستاگرام است، وقتی در صفحهاش از سایت شرطبندیاش رونمایی میکند با واکنش عجیبی روبرو میشود. من وقتی کامنتهایش را بررسی میکردم همه به او حمله کرده بودند و کامنتهایی که انتقاد کرده بود لایکهای بسیار بالایی داشت.
آنها واقعا از این چیزها به هم میریزند و اینستاگرام هم به تایید و تحسین وابستهشان کرده است. اما اگر نگاه کنید در شبکههای دیگر آن سلبریتی دوام میآورد که نخواهد رفتار نمایشی اینستاگرامش را بیاورد.»
اگر نیاز به تحسین در خانواده برطرف نشود در اینستاگرام سرریز میکند
اگر بپذیریم اینستاگرام شبکه اجتماعی سبک زندگی و یا اسم غربیاش لایف استایل است؛ میتوان گفت که شبکهای زنانه هم هست، چون هم تعداد کاربران زن فعال بیشتر است و هم این زنان هستند که به طور معمول سبک زندگی جامعه را میسازند: دکتر اصنافی در این باره میگوید: «اینستاگرام تقریبا یک شبکه زنانه است و تعداد کاربران فعال خانم به دلیل همان سبک زندگی که گفتیم در آن خیلی بیشتر است. مثلی هست که میگوید اگر زنان نبودند انسانها هنوز یکجا نشین نشده بودند؛ چون اساسا ساختن سبک زندگی با زنان است.
به همین دلیل این شبکه بیشتر زنانه است، چون محتوایی هم که در آن تولید و مصرف میشود بیشتر زنانه است. این را بگذارید در کنار اینکه یک سرویس فناوری برای اینکه در یک اجتماعی کارش بگیرد باید روی خلاء اجتماعی افراد آن جامعه سوار شود. یعنی شما به عنوان یک فرد نیازی داشته باشید و یک سرویس فناوری نیاز شما را برطرف کند تا شما وابستهاش شوید. در جوامع شرقی مثل ما که در گذشته همبستگی اجتماعی بسیار بالایی داشتند، در این سبک زندگی جدید این همبستگی دچار گسست شده است.
اکثر آدمها مجبورند بالای ۱۰ ساعت کار کنند. ساعتهای زیادی در ترافیک هستند و همه اینها باعث آسیب دیدن روابط اجتماعی شده است. در جوامع شرق آسیایی وقتی روابط اجتماعی منهدم شده به سمت فردگرایی رفتهاند، اما جامعه ایرانی، چون مقاومت کرده، نیازش به جمع را در شبکه اجتماعی آوردهاست و شکل دیگری به آن داده است. یکی از این نیازهای ارتباطات اجتماعی، نیاز به تحسین شدن است.
آدمها نیاز دارند تحسین شوند و برای این تحسین شدن نیاز دارند خودشان را عرضه کنند. اصلا یکی از کارکردهای رسانههای اجتماعی "عرضه" است. آدمها دوست دارند در چنین رسانهای تواناییشان را عرضه کنند و تحسین و تشویق شوند. هرکس در زمینهای دوست دارد این تحسین را داشته باشد و حالا اینستاگرام که عکس محور هم هست ارزانترین و دمدستترین جاییست که افراد میتوانند در آن تحسین بگیرند.
در این شبکه عکس محور که فعالترین کاربرانش زنان هستند، و میدانیم زنان بالفطره به زیباییشان حساسترند و اینکه ظاهرشان مورد تحسین قرار بگیرد را دوست دارند؛ اما اگر این نیاز به تحسین در شکل پذیرفتهای انجام نشود در اینستاگرام سرریز میکند و در این حجم گسترده منتشر میشود. من احساس میکنم اغلب کسانی که در این شبکه طوری رفتار میکنند که گویی تحسین ظاهرشان را طلب میکنند، این به این معناست که او در خانواده به این نیازش پاسخ داده نشدهاست.
اگر این نیاز در بستر خانواده به شکل حداکثری انجام شود به احتمال خیلی زیاد حضور مجازی او نیز کمرنگتر شود. این نیاز به تحسین در آدمهای مختلف شکلهای مختلفی دارد؛ مثلا یک نفر دوست دارد حرف علمی که در شبکه میزند بازنشر شود و یک نفر دوست دارد چهرهاش مورد تحسین قرار بگیرد.
شبکه اجتماعی دو سر طیفها را تقویت میکند
یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی شبکههای اجتماعی به خصوص شبکه عکس محور اینستاگرام از نظر دکتر اصنافی شدیدتر کردن شکاف دو سر طیفها در جنبههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی است: «بزرگترین اثر منفی پدیدهای و در کل پررنگ شدن شبکه اجتماعی در جامعه، دامن زدن بیشتر به شکافهای اجتماعی است. در کل شبکه اجتماعی و مسابقه متفاوت بودن، ناخودآگاه به تضادها دامن میزند. شبکه، دو سر طیفها و دوگانهها را تقویت میکند. به طور مثال ممکن است یک نفر در برهنگی بخواهد تفاوت بیشتری به وجود بیاورد.
آن سر طیف برای جذابیتهای حجابش تلاش بیشتری میکند. برای کنترل و کم کردن آسیبهای شبکه باید میزان تعاملات انسانی بیشتر و عمیقتر شود. هرچه روابط انسانی و رودرروی آدمها کاهش پیدا کند حضور در شبکه و آسیبهایش بیشتر است. روابط انسانی و محیطهای انسانی باید تقویت شود. یکی از اتفاقاتی که در شبکه اجتماعی عامدانه در حال اتفاق است تمسخر عامدانه صله رحم، رفت و آمد خانوادگی و معاشرت با اقوام است.
اگر یادتان باشد یکی از افراد شناخته شده سینمایی یک عکس سلفی با خانوادهاش که پرجمعیت بود گذاشته بود و نوشته بود: «من و خانوادهام» کامنتهایش را که باز میکردی پر از تمسخر و بیادبی بود. چون فضا را به سمتی بردهاند که یک جمع خانوادگی را تقبیح کند. هرچه روابط حضوری و جمعهای خانوادگی کم شود این تمسخرها و فردگرایی بیشتر میشود.
آیا فیلتر راه حل مناسبی برای کنترل آسیبهای یک شبکه است؟
در سالهای اخیر بحث فیلتر اینستاگرام بارها و بارها مطرح شدهاست و هربار تصمیم بر فیلتر نشدن گرفته شده است. اما آیا اینستاگرام آنقدر بد است که باید فیلتر شود؟ آیا فیلتر راه حل مناسبی برای کنترل آسیبهای یک شبکه است؟ دکتر اصنافی اینطور پاسخ میدهد: «در شبکه اجتماعی اینستاگرام یکسری تولید کننده و یکسری مصرف کننده وجود دارد. یکسری تولید کننده محتواهای حرفهای هستند. یکسری هم محتواهای آماتور تولید میکنند. آیا فیلتر کردن یک شبکهای مانند اینستاگرام بیشتر مانع تولید محتواهای قماربازها و جشنوارههای پولی و سلبریتیهای زرد و مستهجن میشود یا یک کاربر عادی به طور مثال مادر من؟ برخی میگویند فیلتر باعث میشود که مردم ما محتوای بد این شبکه را نبینند. اما کدام مردم؟ مردم عادی یا همان حرفهایها؟ حرفهایها که چه فیلتر باشد چه نباشد میبینند. باید بگویم اتفاقا آنهایی که جامعه هدف فیلترینگ هستند همچنان در شبکه فعال میمانند، چون آنها آنقدر متبحر هستند که بالاخره راه دور زدن فیلتر را پیدا میکنند، اما آن کسی که در شبکه مخاطب عادیست و تلاش میکند محتوای خوب تولید کند از شبکه دور میشود. اگر به طور مثال ما اینستاگرام را یک ظرف حاوی محتوای خوب و محتوای بد ببینیم، فیلتر کردنش باعث میشود از تعداد محتوای خوب آن کم شود وگرنه محتوای بد، فیلتر و عدم فیلتر برایش تفاوتی ندارد. چون خیلی از کسانی که محتوای بد تولید میکنند اصلا در ایران نیستند. شما وقتی چیزی را فیلتر میکنی محتوای مطلوبت بیشتر ضربه میخورد تا محتوای بد!»
منبع: فارس