دکتر حسین رهنمایی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
حوا نامی است که در آثار اسلامی و یهودی بر همسر آدم، اولین انسان مخلوق، گذاشته شده است.
همسر آدم از همان جنس و همان ماده تشکیل دهنده او ساخته شد:
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا (اعراف، 189)
ظاهر آیه بالا و آیات دیگری چون آیه 1 از سوره نساء آیه 6 از سوره زمر چنین برداشت میشود که همسر آدم از بدن او جدا شده است لکن دقت بیشتر در معنای آیه و نیز روایاتی که ذیل این آیه نقل شده است حاکی از آن است که کلمه (منها) به معنی کنده شدن حوا از آدم نیست بلکه به معنی این است که حوا از همان نوع و از همان مادهای خلق شد که آدم خلق شد و در واقع حوا همان آدم است منتها از صنف متفاوت ماجرای زندگی آدم و همسرش حوا پیش زمینهای دارد که اطلاع از آن کم لطف نیست.
پس از اعلام الهی مبنی بر اینکه قرار است در زمین جانشینی برای خداوند قرار داده شود ولولهای در بین فرشتگان افتاد.
آنها که حضور خود به عنوان تسبیح گوی خداوند را کافی میدانستند از خداوند پیرامون فلسفه خلقت آدم سؤال (یا اعتراض) نمودند.
بهانه اعتراض آنها تبهکاری و خونریزی آدم بر روی زمین بود. (بقره،30) خداوند به ایشان متذکر شد که او چیزی میداند که آنها نمیدانند: قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (بقره،30)
خداوند همه اسامی (افراد یا اشیائی) را به آدم یاد میدهد و سپس از فرشتگان میخواهد که اسامی (اشیاء یا افراد خاص) را بگویند. در مورد اینکه اسامی مذکور مربوط به کدام مخلوقات بود آراء متفاوتی در میان مفسران وجود دارد گروهی معنی اسامی مذکور را نام اشیاء جهان، برخی نام پنج تن آل عبا و دستهای تجلی اسماء الهی دانستهاند.
در هر صورت، فرشتگان از نام آوری اسمها ابراز عجز کردند و گفتند ما جز آنچه تو به ما آموختی چیزی یاد نداریم
قالوا سبحانک لاعلم لنا الا ما علمتنا (بقره، 32)
به فرمان خدا، آدم همه اسمها را گفت و در مسابقه الهی بر فرشتگان پیروز شد. این جا بود که فرمان سجده بر آدم نازل شد. همه فرشتگان به جز ابلیس (که در واقع از تیره جنیان بود که به سبب عبادت زیاد هم رتبه فرشتگان شده بود) بر آدم سجده کردند.
ابلیس به دلیل تمرد از فرمان الهی جزو مغضوبان قرار گرفته و مامور به خروج میشود اما تقاضا میکند که تا مهلت معینی به او فرصت داده شود. تقاضای او قبول میشود.
او نیز با همان روحیه تکبر و نخوتی که داشت به جای عذرخواهی شروع به خط و نشان کشیدن برای رقیب تازهاش میکند:
" شیطان گفت که چون تو مرا گمراه کردی من نیز البته در کمین بندگانت در سر راه راست تو مینشینم. آنگاه از پیش روی و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در میآیم، و بیشتر آنان را شکر گزار نعمتت نخواهی یافت"(اعراف، 16 تا 18)
خداوند در مقابل جسارت بی حد ابلیس، او را از بهشت اخراج نمود و به وی و تابعانش وعده عذاب جهنم داد. پس از اتمام دادگاه ابلیس، فرمان اقامت آدم و همسرش در بهشت صادر شد.
خداوند به آنها خاطر نشان میکند که همه میوههای این باغ در اختیار آن دو است به جز میوه درختی خاص. میوهای که خوردنش جز ضرر و آسیب چیزی برای آنها ندارد و خوردنش باعث محرومیت آنها از منافع این باغ زیبا میشود و در واقع با خوردن میوه به خویشتن ظلم خواهند کرد زیرا حق استفاده از این باغ را از خود سلب میکنند
وَ يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ (اعراف، 19)
ای آدم، تو همسرت در این باغ سکنی گزین و از هرچه میخواهید تناول نمائید اما به این درخت نزدیک نشوید که (اگر بدان نزدیک شوید) به خود ظلم کردهاید.
با توجه به اعلام قبلی خدا مبنی بر در نظرگرفتن یک جانشین برای زندگی در زمین، معلوم میشود اقامت در بهشت از همان ابتدا به شکل موقتی و احتمالاً برای کسب آمادگیهای لازم جهت مأموریت بزرگ او بود.
ابلیس که به تازگی موقعیت خویش درنزد خداوند را از دست داده بود از سر حسادت همسر آدم و سپس خود او را بفریفت.
او آنها را به خوردن میوه ممنوعه تشویق کرد تا بر اثر آن بدیهای مخفی آن دو (عورت) برایشان آشکار شود.
پس قسم خورد که دلسوز آنهاست و به ایشان گفت که علت نهی الهی از خوردن میوه مذکور آن است که مبادا جزو فرشتگان یا جاودانگان قرار گیرند.
لحظه سرنوشت ساز فرا رسید، آدم و حوا به سراغ درخت ممنوعه رفتند و از میوه آن تناول کردند در این هنگام بود که پوشش آنها فرو ریخت و زشتیهای بدنشان (عورت) آشکار شد.
آن دو از سر شرم به دنبال پوشاندن بدن خود رفتند و با استفاده از برگ درختان خود را پوشاندند و اینجا بود که ندای خداوند را شنیدند که فرمود: آیا شما را از نزدیک شدن به این درخت منع نکردم؟ آیا به شما اخطار ندادم که ابلیس دشمن شماست؟
آدم و حوا که از عمل خود سخت پشیمان گشته بودند با کمال شرمندگی اعلام کردند
رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَ إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (اعراف، 23)
(خدایا، ما بر خویش ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشی و به ما رحمت و رأفت نفرمایی سخت از زیانکاران خواهیم بود.)
این توبه دیرهنگام پذیرفته نشد زیرا آنها از خط قرمز اخطار الهی عبور کرده بودند و عذرخواهی باعث نادیده انگاشتن خطایشان نمیشد و همانطور که قبلاً به آنها هشدار داده شده بود مشمول حکم اخراج از بهشت و هبوط به زمین گشتند.
آدم و حوا در کتاب مقدس
داستان آدم وحوا در عهد عتیق، کتاب مقدس یهودیان، اندک تفاوتی با نسخه قرآنی خود دارد. براساس عهد عتیق حوا بخش جدا شدهای از خود آدم بود:
و خداوند خدا، خوابي گران بر آدم مستولي گردانيد تا بخفت، و يكي از دندههایش را گرفت و گوشت در جايش پر كرد. و خداوند خدا آن دنده را كه از آدم گرفته بود، زني بنا كرد و وي را به نزد آدم آورد. (آفرینش، ف 2، 22-21)
مطابق کتاب مقدس آدم وحوا از ابتدا برهنه بودند (آفرینش، ف 1، 25) اما به برهنگی خود دانش نداشتند و با خوردن میوه ممنوعه چشم آنها به برهنگی خویش بینا گشت این درحالی است که به نقل قرآن آن دو پوشیده بودند و خوردن میوه ممنوعه باعث ریزش لباس و شرمندگی آنها شد.
بنا به نقل عهد عتیق مار که از بقیه حیوانات صحرا هوشیارتر بود به سراغ حوا میرود تا او را بفریبد.
حوا فریب سخنان مار را میخورد و از میوه ممنوعه میخورد و سپس به تحریک همسر خود میپردازد و سرانجام آدم نیز از میوه ممنوعه میل میکند. (آفرینش، ف 3، 3-6)
تفاوت بسیار مهم بین نگاه قرآن با نگاه کتاب مقدس به این ماجرا در زمینه میوه ممنوعه است.
در کتاب مقدس همانطور که شیطان گفته بود میوه ممنوعه میوه علم و آگاهی بود و خوردن آن باعث روشن بینی و فهم آدم وحوا گشت و در واقع این خدا بود که از ابتدا به آدم دروغ گفته بود نه شیطان.
در حالی که در نسخه قرآن، شیطان دروغگو از آب در میاید و برخلاف وعدهای که داده بود آدم وحوا نه تبدیل به فرشته شدند و نه جزو جاودانگان در آمدند.
براساس نقل تورات خداوند هریک از آدم وحوا و نسل آنها را به مجازاتهای سختی محکوم کرد. درد زایمان، وابستگی به شوهر و زندگی تحت حکمرانی او مجازات حوا و نسل زنان عالم شد (همان، ف 2، 16)
سخن آخر
هبوط آدم و حوا آغاز ماموریتی بزرگ برای آن دو و فرزندانشان بود که شامل همه انسانها میشود و در واقع فلسفه حیات ما بر روی زمین است و آن همانا جانشینی خدا بر روی زمین است این زن و مرد مأمور به انجام چنین مأموریت سترگی بر پهنه زمین شدند و این بار نیز همانند دفعه قبل، اخطار مهمی از سوی خداوند دریافت کردند.
این اخطار تنها برای آدم وحوا نبود بلکه برای تمام انسانها در تمام عصرها و نسلها میباشد و اگر بدان توجه نکنند در انتهای مهلت حضور، دچار پشیمانی سنگینی خواهند گشت. بخش اول این خطار تبیین وضعیت موجود برای آدم و ذریه اوست:
قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حین (اعراف،24)
خدا گفت: (از بهشت) فرود آیید که برخی با برخی دیگر مخالف و دشمنید، و زمین تا هنگامی معین (یعنی وقت مرگ و قیامت) جایگاه شما است.
مضمون این اخطار درگیر بودن نسل آدم وحوا با دشمنیها و وسوسه شیطان در طول زندگی خود در این کره خاکی است.
آنها تا زمان تعیین شدهای (اجل) که در این کره خاکی زیست میکنند در کنار بهرههایی که از زندگی زمینی نصیبشان میشود در معرض دشمنیها، اختلافات و وسوسه شیطان هستند.
بدیهی است سعادتمندان آنهایی هستند که در میان این بدیها وخوبی ها به سراغ خوبیها میروند و خویشتن را از وسوسه شیطان دور نگاه میدارند.
در بخش دوم اخطار مذکور، خداوند به انسانها مژده اعزام نیروی کمکی برای یاری آنها در مسیر هدایت میدهد.
البته حضور این نیروهای کمکی مسئولیت انسان را نیز میافزاید. نیروهای مذکور پیامبرانی از جنس خود بنی آدم هستند که با در اختیار داشتن نیروی وحی میتوانند راه درست را به ایشان نشان دهند.
ای فرزندان آدم، چون پیغمبرانی از جنس شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند، پس هر که تقوا پیشه کرد و به کار شایسته شتافت هیچ ترس و اندوهی بر آنها نخواهد بود و آنان که آیات ما را تکذیب کرده و از سرکشی و تکبر سر بر آن فرود نیاوردند آنها اهل دوزخند و در آن جاوید (معذب) خواهند بود. (اعراف، 35-36)