این مطلب شرح واقعه عاشوراست، تکان دهنده و الهامبخش، همراهمان باشید
چهارم محرم
ششم محرم
امروز در میان افراد شور و هیجانی به پا شد که دلیل آن ملحق شدن حبیب ابن مظاهر به امام و یارانش است حبیب که اصحاب پیامبر بوده و در قضوات بسیاری در کنار ایشان و در بسیاری از جنگها در کنار علی ابن ابی طالب ع بوده علی رغم اینکه عبیدا... در تمام راهها و کوره راهها مامور گمارده بود تا از رسیدن افراد و یاران به امام جلوگیری کند او خودش را به کربلا رسانده بود که با آمدنش روحیه افراد را بالا برد.
هفتم محرم
اتمام حجت امام با عمر سعد در کربلا:
امام: با اینکه میدانی من کیستم با من میجنگی؟
عمر سعد: میترسم خانه ام را خراب کنند
امام: من آنرا بهتر از آنچه هست برایت می سازم
عمر: بیم دارم که املاک مرا ضبط کنند .
امام: از املاکی که در حجاز دارم بهتر از آن را به تو می دهم
عمر سعد: من خانواده دارم و میترسم به آنها ظلم و ستم و آزار برسانند
و این ملاقات بدون نتیجه پایان یافت اما در روایات آمده ملاقاتهای دیگری انجام شد
چند ساعت بعد و در همان روز:
بخشی از نامه عبیدالله به عمر سعد و فرمانش مبنی بر بستن آب به روی یاران حسین: ای پسر سعد به محض رسیدن این نامه به دستت بی درنگ با لشکریانت حائل شو میان حسین و اصحاب او و آب فرات و کار را بر ایشان تنگ کن و مگذار که یک قطره آب بچشند
بیشتربخوانید:
مهمترین فلسفه قیام عاشورا چيست؟
هشتم محرم
هر لحظه تب عطش در خیمه ها افزون می شد، امام(ع) برادرش عباس را به همراه عدهای شبانه حرکت داد. آنها با یک برنامهی حساب شده، صفوف دشمن را شکسته و مشکها را پر از آب کردند و به خیمهها برگشتند.
نهم محرم
وقتی شمر به نزدیکی خیمه ها رسید با چندین بار با صدای بلند آن چهار برادر را به سوی خویش خواند اما پاسخی نشنید تا اینکه حضرت امام ع صدای او را شنید و برادران خود را امر فرمود که پاسخ او را بدهند اگرچه فاسق است اما با شما قرابت و خویشی دارد سپس آن جوانمردان به او نزدیک شدند و پاسخ او را دادند که کارت چیست؟ شمر گفت : ای فرزندان خواهر من ، به زودی جنگ آغاز شده و حسین و هر کسی که همراه و یاور او باشد کشته خواهند شد اما نیازی نیست که شما کشته شوید شما چهار برادر در امانید ، از حسین کناره گیرید و در اطاعت یزید درآئید .
جناب عباس با شنیدن این کلمات خشمگین شد و از این ساعات است که در دل زینب آشوب می شود و لحظه به لحظه به آن افزوده میشود .
« امان از دل زینب چه خون شد دل زینب »
شب قبل واقعه
در این شب پس از آنکه همگان وقوع جنگ و کشته شدن را حتمی دانستند حضرت امام فرمودند :« شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هر جانب که خواهید کوچ کنید و اکنون پرده ی شب را مطیه رهوار خود قرار دهید و به هر سو که خواهید بروید چرا که این جماعت مرا می جویند و چون به من دست یابند به غیر من نپردازند »
روز واقعه، اینجا کربلاست
نماز صبح به امامت امام حسین برگزار شد، آن طرف نماز را به امامت عمرسعد خواندند! حضرت امام حسین نیم ساعت خطاب به سپاه دشمن سخنرانی کرد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.
حدود ساعت ۹
روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» (تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده.)
حدود ساعت ۱۰
شمر به جناح چپ سپاه امام(ع) حمله برد. ز خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند، اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت.
ساعت ۱۱
نزدیک ظهر است، در جنگ تن به تن یاران امام شجاعانه می جنگیدند و هر که به میدان می آمد مردانه به هلاکت می رسانند و گاه افراد دیگری را که ناجوانمردانه و گروهی حمله می کردند را از پای در می آوردند تا اینکه افراد دشمن می دیدند یارای مبارزه ی تن به تن با آن دلیر مردان را ندارند یا از دور اقدام به سنگ باران و تیر باران آنها می کردند و یا بصورت گروهی هجوم می آوردند.
بیشتربخوانید:
اعمال شب و روز عاشورا
اذان ظهر
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر پس از بروز رشادتهای بسیار و در حال محافظت از جان امام ع هنگام اقامه ی نماز ظهر شهید شد. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»
۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند.
و همچنین «حر بن یزید ریاحی» که از دلیر مردان و نام آوران آن دوران بود توسط افراد حصین به شهادت رسید بود. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(ع) بود. عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانهای شهید شد.
حدود ساعت ۱۴
عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود :
«اکنون دیگر پشتم شکست.»
حدود ساعت ۱۵
امام(ع) پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.
شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.
حدود ساعت ۱۷
وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفتهاند. بعد از شهادت امام(ع)، عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند. غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمهها گذاشت. بعدتر سر امام را جدا میکنند و به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد .
پایان، ساعت ۱۸:۴۹
داستان روز عاشورا اینطور تمام میشود که درحالی که عمر سعد دستور نمازجماعت مغرب را میداده، سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشتهام!»