به گزارش مشرق کتاب «مصباح المتهجد» شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی است، از روایات فراوان درباره تقویم مورد نظر شیعه درباره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه و عبادت است، ذیل ماه «صفر» مینویسد: نخستین روز این ماه (از سال ۱۲۱)، روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است. روز بیستم صفر یعنی اربعین زمانی است که حرم امام حسین (ع) یعنی کاروان اسرا، از شام به مدینه بازگشتند و روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا (ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت قبر امام حسین (ع) بشتابد و او نخستین کسی است که قبر آن حضرت را زیارت کرد. در این روز، زیارت امام حسین (ع) مستحب است و این زیارت، همانا خواندن زیارت اربعین است. وی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت امام صادق (ع) آورده است: «السلام علی، ولی الله و حبیبه، السلام علی خلیل الله و نجیبه، السلام علی صفی الله و ابن صفیه...».
این مطلبی است که شیخ طوسی، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن پنجم، درباره اربعین آورده است. طبعا براساس اعتباری که این روز میان شیعیان داشته است، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت آن، زیارت اربعین میخوانده اند و اگر میتوانستند مانند جابر بر مزار امام حسین (ع) گرد آمده و آن امام را زیارت میکردند. این سنت تا به امروز در عراق با قوت برپاست و هر ساله شاهدیم که میلیونها شیعه در این روز بر سر مزار امام حسین (ع) جمع میشوند.
در اینجا و در ارتباط با اربعین، چند نکته را باید توضیح داد:
۱. عدد چهل
نخستین مسألهای که در ارتباط با «اربعین» جلب توجه میکند، تعبیر اربعین در متون دینی است. ابتدا باید نکتهای را به عنوان مقدمه یادآور شویم:
اصولا باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی، اعداد به لحاظ عدد بودن نقش خاصی، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که کسی نمیتواند به صرف اینکه در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یا چهل یا هفتاد به کار رفته، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری، از آن رواست که برخی از فرقههای مذهبی، به ویژه آنها که تمایلات «باطنی گری» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب میکرده اند، و نیز برخی از شبه فیلسوفان، متأثر از اندیشهای درباره اعداد یا نوع حروف بوده و هستند.
در واقع بسیاری از اعدادی که در نقلهای دینی آمده میتواند براساس یک محاسبه الهی باشد، اما اینکه این عدد در موارد دیگری هم کابرد دارد و بدون یک مستند دینی میتوان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست. به عنوان نمونه، دهها مورد در کتابهای دعا، عدد «صد» به کار رفته که مثلاً فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمیشود. همین طور سایر اعداد طی روزگاران، صورت تقدس به خود گرفته، گاه سوء استفادههایی هم از آنها میشود. تنها چیزی که درباره برخی از این اعداد میشود گفت، آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت است. به عنوان مثال، درباره هفت چنین اظهار نظری شده است. بیش از این هر چه گفته شود، نمیتوان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.
مرحوم اربلی، از علمای بزرگ امامیه، در کتاب کشف الغمه فی معرفة الائمة در برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و برجهای دوازده گانه برای اثبات امامت ائمه اطهار (ع) استناد کرده اند اظهار میدارد، این مسأله نمیتواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد، اسماعیلیان یا هفت امامی ها، میتوانند دهها شاهد مثل هفت آسمان ارائه دهند که عدد هفت مقدس است، کما این که این کار را کرده اند.
۲. عدد «اربعین» در متون دینی
یکی از تعبیرهای رایج عددی، تعبیر «اربعین» است که در بسیاری از موارد به کار میرود؛ یک نمونه آن این است که سن رسول خدا (ص) در زمان بعثت، چهل بوده است. گفته میشود که عدد چهل در سن و سال انسان ها، نشانه بلوغ و رشد فکری است؛ گرچه گفتنی است، برخی از انبیا در سنین کودکی به نبوت رسیده اند. از ابن عباس، به نقل از پیامبر (ص) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. [۱]در نقلی آمده است که، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود، پس از آن در پی آخرت خواهند رفت. [۲]در قرآن آمده است که «میقات» موسی با پروردگارش در چهل روز حاصل شد؛ «وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً» [۳]. در نقل است که، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود [۴]. درباره بنی اسرائیل هم آمده که برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجه میکردند. [۵]اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات فراوان دیگر آمده، سبب تألیف صدها اثر با عنوان «اربعین» با انتخاب چهل حدیث و شرح و بسط آنها شده است. در این نقلها از پیامبر اسلام (ص) آمده که اگر کسی از امت من، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینیش از آنها بهره ببرد، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. [۶]در نقل دیگری آمده است که امیرمومنان (ع) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت میکردند، در برابر دشمنانم میایستادم [۷]. مرحوم کفعمی نوشته است: زمین هیچ گاه از یک قطب، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب، خالی نمیشود [۸]. درباره نطفه هم تصور بر این بوده که بعد از چهل روز علقه میشود. همین عدد در تحولات بعدی علقه به مضغه تا زمان تولد، در نقلهای کهن به کار رفته، گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شده است.
در نقلی از پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده است که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند حکمت را از قلبش بر زبانش جاری میکند؛ «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ» [۹]. روایات به این مضمومن فراوان وجود دارد. چله نشینی برخی از فرقه ها، درست یا غلط، از همین باب بوده است. علامه مجلسی در بحارالانوار در این باره که برگرفتن چله نشینی از حدیث مزبور نادرست است، به تفصیل سخن گفته است.
در روایت است کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش تند میشود. نیز در روایت است، کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قلبش را نورانی میکند. نیز در روایت است، کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول نمیشود؛ و نیز رسول خدا (ص) فرمود: کسی که لقمه حرامی بخورد، تا چهل روز دعایش مستجاب نمیشود [۱۰].
اینها تنها نمونهای از نقلهای بسیاری بود که عدد «اربعین» در آنها به کار رفته است.
۳. اربعین امام حسین (ع)
باید دید در کهنترین متون مذهبی ما، از «اربعین» چگونه یاد شده است. به عبارت دیگر دلیل برزگداشت اربعین چیست؟ چنان که در آغاز اشاره شد، مهمترین نکته درباره اربعین، روایت امام حسن عسکری (ع) است؛ که فرموده است: نشانههای مؤمن پنج چیز است: ۱. خواندن پنجاه و یک رکعت نماز (۱۷ رکعت نماز واجب + ۱۱ نماز شب + ۲۳نوافل) ۲. زیارت اربعین ۳. انگشتری در دست راست ۴. وجود آثار سجده بر پیشانی ۵. بلند خواندن «بسم الله» در نماز.
این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در منابع دعایی آمده، به اربعین امام حسین (ع) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است.
اما این که منشأ اربعین چیست، باید گفت، در منابع به این روز، به دو اعتبار نگریسته شده است: نخست، روزی است که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند. دوم، روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر خدا (ص) از مدینه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را زیارت کند. شیخ مفید در «مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار (علیهم السلام) است، اشاره به روز اربعین کرده و نوشته است: این روزی است که حرم امام حسین (ع)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام حسین (ع) وارد کربلا شد.
کهنترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی ازشاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است. شیخ طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر، روز شهادت زید بن علی بن الحسین (ع) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال ۶۴ هجری است، مینویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین (ع) از شام به مدینه مراجعت کرد و نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا (ص) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت مستحب است و آن زیارت اربعین است [۱۱]. در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین، هنگامی است که روز بالا آمده است.
در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده، آمده است: در بیستم این ماه بود که حرم محترم حسین (ع) از شام به مدینه آمدند [۱۲]. همین طور در ترجمه فارسی «الفتوح ابن اعثم» و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است این مطلب آمده است [۱۳]. برخی استظهار کرده اند که عبارت شیخ مفید و شیخ طوسی، بر آن است که روز اربعین، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه خارج شدند، نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند [۱۴]. به هرروی، زیارت اربعین از زیارتهای مورد وثوق امام حسین (ع) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است.
۴. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا
اشاره شد که شیخ طوسی، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای کربلا از شام به مدینه دانسته است. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را، زمان بازگشت اسرا از شام به «کربلا» میداند. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است. با این حال، علامه مجلسی پس از نقل هر دو، اظهار میدارد: احتمال صحت هردوی اینها (به لحاظ زمانی) بعید مینماید [۱۵]. ایشان این تردید را در کتاب دعایی خود، «زاد المعاد»، هم عنوان کرده است. با این حال، در متون بالنسبه قدیمی، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین، مربوط به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست. اسیران، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.
باید توجه داشت که این دو کتاب، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، ازجهاتی، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون کهنتر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی گردد. این نکته را هم باید افزود، منابعی که پس از لهوف، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده اند، نباید به عنوان منابعی مستند و مستقل، یاد شوند؛ کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به نقل از آن منابع، خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده اند، نمیتوانند مورد استناد قرار گیرند [۱۶].
در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم. نخست نقل ابوریحان بیرونی، که نوشته است: در نخستین روز ماه صفر «أدخل رأس الحسین (علیه السلام) مدینة دمشق، فوضعه یزید (لعنة الله) بین یدیه و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول:
لست من خندف ان لم أنتقم
من بنی أحمد، ما کان فَعَل
لیْت َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا
جَزَع الخزرج من وقع الاسل
فأهلّوا و استهلّوا فرحا
ثم قالوا: یا یزید لاتشل
قد قتلنا القرن من أشیاخهم
و عدلناه ببدر، فاعتدل» [۱۷]بیرونی، روز اول ماه صفر را روزی میداند که سر امام حسین (ع) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را میخواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان مبارک امام حسین (ع) میزد.
دوم سخن عماد الدین طبری در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در ۱۶ ربیع الاول یعنی ۶۶ روز پس از عاشورا میداند؛ که این نقل طبیعیتر مینماید.
۵. میرزا حسین نوری و اربعین
علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی ازروضهها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی از اساس، نادرست بوده است. ظاهراً وی در دوره اخیر، نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است. ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل نموده که اسرا در بازگشت از شام، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است [۱۸].
داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف»، خبر بازگشت اسراء را به کربلا در اربعین، نقل کرده است. در آنجا منبع این خبر گزارش نشده و گفته میشود که وی در این کتاب، مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده، مطرح کرده است. اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح میگوید اسرار روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده در غیر آن، که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانسته اند، مورد تردید قرار میدهد. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشتن صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است، بعید است که آنان در اربعین به مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس میگوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است، اما نمیتوانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند. ابن طاوس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید میکند [۱۹].
این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردیدهای او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر میرسد منطقیترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زایر است.
اما درباره اعتبار اربعین در بازگشت اسرا به کربلا، توجه به این نکته نیز اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش ویژه امام حسین (ع) از کتاب «ارشاد»، در خبر بازگشت اسرا، هرگز اشارهای به بازگشت اسرا به عراق، ندارد. همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه، هم اشارهای در «مقتل الحسین» خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلا هم مانند «انساب الاشراف»، «اخبارالطوال»، و «طبقات الکبری» اثری از این خبردیده نمیشود. روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین حذف و تحریفی، دلیلی وجود ندارد.
خبر زیارت جابر، درکتاب «بشارة المصطفی» آمده، اما به ملاقات وی با اسرا اشارهای نشده است. مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم، به تبع استاد خود محدث نوری، داستان آمدن اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا، نادرست دانسته است [۲۰]. در دهههای اخیر، مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاب «بررسی تاریخ عاشورا» بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است [۲۱]؛ همین طور استاد شهید مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.
۶. شهید قاضی طباطبائی و اربعین
شهید محراب مرحوم آیت الله حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی (رحمت الله علیه)، کتاب مفصلی با نام «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سیدالشهداء» درباره اربعین نوشته که اخیراً هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است. هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرا از شام به کربلا، در نخستین اربعین، بعید نیست. این کتاب مشتمل بر تحقیقات حاشیهای فراوانی در باره کربلاست که بسیار مفید و جالب است. اما به نظر میرسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده، چندان موفّق نبوده است.
ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه، و از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرتها ومسیرها و زمانهایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کرده است. دراین نمونهها آمده که مسیر کوفه تا شام و به عکس، از یک هفته تا ده، دوازده روز طی میشده؛ بنابر این، ممکن است که در چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد. اگر سخن ابوریحان بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (ع) روز اول ماه صفر وارد دمشق شده، میتوان اظهار کرد که بیست روز بعد، اسرا میتوانستند در کربلا باشند.
باید به اجمال گفت: بر فرض که طی این مسیر برای یک کاروان، در چنین زمان کوتاهی، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده است یا نه؟ تا آنجا که میدانیم، نقل این خبر در منابع تاریخی، از قرن هفتم به آن سوی، تجاوز نمیکند! به علاوه، علمای بزرگ شیعه، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی، نه تنها به آن اشاره نکرده اند، بلکه به عکس ِ آن تصریح کرده و نوشته اند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شدند.
آنچه میماند این است که نخستین زیارت امام حسین (ع) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار (علیهم السلام) که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین (ع) بهره میگرفتند، آن روز را که نخستین زیارت در آن انجام شده، به عنوان روزی که زیارت امام حسین (ع) در آن مستحب است، اعلام فرمودند.
متن زیارت اربعین هم ازسوی حضرت صادق (ع) انشاء شده و با داشتن مضامینی عالی، شیعیان را از زیارت حضرت در این روز برخوردار میکند. اهمیت خواندن زیارت اربعین تاجایی است که از علائم شیعه دانسته شده است، درست آن گونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز در روایات بی شماری، از علائم شیعه بودن عنوان شده است.
زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل از صفوان بن مهران جمال آمده است. وی گفت که مولایم صادق (ع) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است.... [۲۲]این زیارت، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است، اما از آن روی که مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین (ع) از این قیام است، دارای اهمیت ویژه میباشد. در بخشی از این زیارت در باره هدف امام حسین (ع) از این نهضت آمده است: «.. و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة ... و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی؛ خدایا، امام حسین (ع) همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی و سرگشتگی و ضلالت در راه تو داده، در حالی که مشتی فریب خورده، که انسانیت خود را به دنیای پست فروخته اند، بر ضد وی شوریده، آن حضرت را به شهادت رساندند.»
دو نکته کوتاه
الف) آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع) در کتاب «کامل الزیارات» ابن قولویه آمده، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام حسین (ع)، یادآور شده است. [۲۳]ب) ابن طاوس یک اشکال تاریخی نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر مطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (ع) روز دهم محرم به شهادت رسیده باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر میشود نه بیستم. در پاسخ گفته شده است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع) به شهادت رسیده، بیست و نه روز بوده است. اگر ماه کامل بوده، باید گفت که روز شهادت را به شمارش نیاورده اند. [۲۴]پی نوشت ها:
[۱]. ارشادالقلوب، ج ۱، ص ۱۸۵، باب ۵۱.
[۲]. مجموعه ورام، ص ۳۵.
[۳]. اعراف: ۱۴۲.
[۴]. مستدرک وسائل، ج ۹، ص ۳۲۹.
[۵]. مستدرک وسائل، ج ۵، ص ۲۳۹.
[۶]. بحارالانوار، ج ۲، ص ۵۳، ح ۳.
[۷]. الاحتجاج، ص۸۴.
[۸]. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۰۰.
[۹]. بحار الأنوار، ج ۶۷، ص: ۲۱۳.
[۱۰]. مستدرک وسائل، ج ۵، ص ۲۱۷.
[۱۱]. مصباح المتهجد، ص ۷۸۷.
[۱۲]. نزهة الزاهد، ص ۲۴۱.
[۱۳]. الفتوح ابن اعثم، تصحیح مجد طباطبائی، ص ۹۱۶.
[۱۴]. لؤلؤ و مرجان، ص ۱۵۴.
[۱۵]. بحار ج ۱۰۱، ص ۳۳۴، ۳۳۵.
[۱۶]. دمع السجوم ترجمه نفس المهموم، ابوالحسن شعرانی، ص ۲۶۹.
[۱۷]. الاثار الباقیه، ص ۴۲۲.
[۱۸]. لؤلؤ و مرجان، ص ۱۵۲.
[۱۹]. اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۱۰۱.
[۲۰]. منتهی الامال، ج ۱، صص ۸۱۷، ۸۱۸.
[۲۱]. بررسی تاریخ عاشورا، صص ۱۴۸، ۱۴۹.
[۲۲]. مصباح المتهجد، ص ۷۸۸ و تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۱۳.
[۲۳]. اربعین شهید قاضی، ص ۳۸۶.
[۲۴]. بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۵.