تحریریه زندگی آنلاین - محمود سعید: در اواسط دهه چهارم زندگیام به آداب، رسوم، آیینها و حتی ارزشهایی فکر میکنم که حدود سی سال پیش در ایران وجود داشت و پدران و مادرنمان ما را بهشدت مقید میکردند که از چنین رسومی تبعیت کنیم و به آدب و سنن مقید باشیم. اما وقتی آن روزها را با امروز قیاس میکنیم، بدون اینکه تحقیقی علمی و طولی در این زمینه داشته باشیم، میتوانیم درک کنیم که تا چه اندازه از آن روزها فاصله گرفتهایم و تازه این تغییرات برای افراد مسنتر، بسیار بیشتر از امثال من مشهودتر خواهد بود. سؤال اساسی اینجا است که آیا ارزشهای جامعه ایرانی، دچار دگردیسی یا استحاله شده است؟ چه بر سر آیینها و آداب و رسوم ما آمده است؟ این مسیر به کجا ختم خواهد شد؟ ارزشهای جامعه ایرانی، در چه مقیاسی تغییر یافته است؟
و نهایتاً اینکه برای بازیابی و بازتولید برخی از ارزشهای مطلوب جامعه چه باید کرد؟ در این راه، اندیشوران، تصمیمگیران، تصمیمسازان و سیاستگذاران جامعه، چه باری بر دوش دارند؟ بهنظر میرسد دستکم اگر نگوییم که آداب و رسوم ایرانیان طی دهههای اخیر، دچار تغییرات بنیادین شده، اما بهراحتی میتوانیم بگوییم که برخی از ارزشهای این جامعه کمرنگ شده و برخی نیز به باد فراموشی سپرده شدهاند.
* دستکم اگر نگوییم که آداب و رسوم ایرانیان طی دهههای اخیر، دچار تغییر بنیادین شده، اما بهراحتی میتوانیم بگوییم که برخی از ارزشهای این جامعه کمرنگ شده و برخی نیز به باد فراموشی سپرده شدهاند
مرحلهگذار!
بیتردید همه جوامع در مرحله گذار از سنت به مدرنیسم با پدیدههای فراوانی مواجه شدهاند و از این رهگذر، تغییراتی بنیادین بهخود دیدهاند و حتی برخی از این تغییرات که زمانی ضدارزش محسوب میشدند، اینک به ارزش بدل شدهاند و البته برعکس؛ همواره در این بستر تغییرات، زدوخوردهای اجتماعی، مقاومتهای بزرگ و درگیریهایی نیز از سوی اهالی سنتگرا، علیه مدرنیسم پدیدار شده است. لازمه هر تغييری اینچنینی، تقابل توسعهيافتگي اجتماعي و فرهنگي آن جامعه با مقاومت تودههاي سنتگرا است زيرا مردم هر منطقه داراي آداب رسوم ويژه خود هستند كه در زماني جايگاه موثري در ارتباطات مردم داشته و نقش رسانه را ايفا ميكرده است كه هماينك با ورود به دنياي مدرن كمرنگ شده يا از بين رفتهاند. با هجوم مدرنيته به دنياي سنتي آداب و رسوم كهن، كمكم گوشهنشين و بهدست فراموشي سپرده شدهاند. بهطوريكه هماكنون با رشد سريع وسائل ارتباط جمعي و ورود آنها به جمع خانوادهها، نه تنها نسل جديد، بلكه نسلهاي قبل نيز تمايل چنداني به انجام آداب و رسوم گذشته ندارند و برخي از آنها را تنها خرافهاي بيش نميپندارند. هرچند عدهاي نيز با يادآوري برخي از رسوم، حسرت فراموششدن آنها را ميخورند، ولي با سرعت دنياي مدرن، كاري از دست اين عده نيز برنميآيد.
بیشتر بخوانید:
سایه روشنهای ازدواج سنتی و امروزی
تغییرات مطلوب و نامطلوب!
در مقام آن نیستم که بگویم همه رسوم گذشته، بهترین رسوم بودند چرا که در میان برخی از آداب گذشته، خرافهها، رفتارهای نادرست و ناهنجاریهایی وجود داشته که عموماً با خرد و علم تباین داشتند. اما برخی از آداب و رسومی نیز بودند که تغییر آنها از منظر علم جامعهشناختی، باعث بروز پدیدههای زیانباری شده است. مثلاً مصرفگراییِ پدیدآمده در سایه مدرنیسم، برای جامعه مضراتی نیز بهبار آورده است. اینکه زیر سایه مدرنیسم، برخی از کالاهای غیرضروریِ سابق، به کالاهای اساسی و مصرفی ما بدل شده، قابل انکار نیست.
همین تیپ از مصرفگرایی باعث پدید آمدن بهاصطلاح «چشمو همچشمی» شده است. در علم جامعهشناسی به این پدیده «مصرفگرایی خودنمایانه» گفته میشود؛ مصرفگرایی خودنمایانه یا مصرفگرایی به قصد تمایز، نوعی خودشیفتگی و بهمعنی خرید و مصرف کالاها و خدمات لوکس بهمنظور بهرخکشیدن قدرت اقتصادی و نشاندادن منزلت اجتماعی بالاتر، با هدف ایجاد مرزبندی با دیگران است. تورستن وبلن، اقتصاددان و جامعهشناس آمریکایی و پایهگذار مکتب نهادگرایی در اقتصاد، در اینخصوص میگوید: «رویآوردن طبقه تنآسا به مصرفگرایی خودنمایانه در واقع تلاشی است برای فاصلهگذاری با دیگر اقشار و طبقات و تقلایی است برای مرزبندی با آنها از طریق ایجاد تمایز.» بنابراین چشمو همچشمی، ناشی از نوعی حس رقابت و مرزبندی اجتماعی است.
تفاوت فرهنگی یا تضاد فرهنگی؟
در گستره تاریخ همواره رفتارهای جمعی که بهصورت وجه غالب یک جامعه درآمدهاند، بهعنوان آداب و رسوم تلقی میشوند. اگرچه در برخی از نوشتهها، تفاوت و تمایزی بین «آداب» و «رسوم» قائل هستند و البته این تقسیمبندی نیز پربیراه نیست، لکن آنچهکه در این نوشته منظور شده، بیشتر سیر تحولات آداب و رسوم در جامعه ایرانی بوده است. اصطلاح آداب مجموعهای از ضوابط و قواعد رفتاری است که در هر جامعه، طبقه یا گروه انتظار انجام آنها میرود و نماد تربیت و هنجار محسوب میشود. آداب بستگی زیادی به فرهنگ و زمان مربوط به آن دارند و در درون فرهنگ تکامل یا حتی تعادل مییابند.
بیشتر بخوانید:
شاه کلید موفقیت در زندگی مشترک
آداب مناسب در یک فرهنگ ممکن است در فرهنگ دیگر ناپسند یا تعجبآور باشد. مثلاً در کشور چین برداشتن آخرین لقمه غذا از سفره ناپسند است، ولی در آمریکا از مهمان انتظار میرود به نشانه سپاسگزاری میزبان، تمام غذایی که به او داده میشود را تمام کند. موضوع آداب برای هزاران سال نویسندگان و متفکران را به خود مشغول کرده است. نوشتهها درباره آداب را میتوان درمصر باستان در سال ۲۳۷۵ قبل از میلاد، در روم و یونان باستان و سخنان کنفسیوس پیدا کرد. اما نکته مهم، بروز تغییرات در آداب و سنن جمعی است.
از لایه زیرین جامعه تا لایه رویی
ارزشها، آداب و رسوم را میتوان در زمره مهمترین عوامل تعیینکننده جهتهای رفتاری اعضای جامعه و نیز زیربنای نظم اجتماعی دانست. چرا که تا زمانی که ارزشها و باورهای یک جامعه تغییر نکند، در آن جامعه تغییری مشاهده نخواهد شد. ارزشهای اجتماعی دیرپا و ماندگارند و یکشبه تغییر نمییابند، همانگونه که استقرار ارزشها دیر زمانی طول میکشد، تغییر آنها و جایگزینی ارزشهای جدید نیز بههمین سیاق بوده و بهمرور زمان و بهتدریج صورت میگیرد. تحولات ارزشی بهگونهای رخ میدهند که تا مدتها تغییر و تحولات در لایههای زیرین اجتماعی و بهطور پنهانی صورت میگیرند و یک اتفاق یا حادثه اجتماعی یا سیاسی، بهناگاه آنچه را که در لایههای زیرین در حال وقوع است، به لایههای رویی جامعه کشانده و در معرض دید همگان قرار میدهد. این دگرگونیها در مقیاس وسیع وقتی پدید میآید که نسل جوانتر، جایگزین نسل مسن و بزرگسال جامعه شوند. بنابراین برخی از تغییرات در ارزشها و آداب و رسوم در سایه تغییرات نسلی نیز پدید میآیند. البته در این رابطه، نباید افزایش میزان آگاهی و دانش را نیز از نظر دور داشت. باید به این گزاره باور داشته باشیم که علمِ بشر رفتهرفته سیر نزولی دارد و گاهی این علم باعث دگردیسی در باورهای جامعه میشود.
دگرگونی بزرگ زیر تغییرات کوچک
تغییر در نگرش، آداب و رسوم گاهی حتی روی مسائل کلان جامعه نیز اثر میگذارد. سبک زندگی خانوادگی ایرانیان در گذشته با سبک زندگی امروز، تغییراتی داشته است. اغلب در گذشته وضعیت پدرسالاری حکمفرما بوده و از این رهگذر مشاهده میکردیم که فرزندان نیز تابعی از پدر خود میشدند. در چنین جامعهای، مثلاً علاقه به فرزندآوری و میزان باروری زیاد بود لکن در دهههای اخیر، اعلام استقلال شخصی و فردگرایی باعث شده است که برخی از وقایع جامعه ایران، دچار تغییراتی بنیادین شود.
به عنوان مثال تحقیقی در زمینه تفاوتهای ارزشی و میزان باروری در ایران نشان میدهد که رابطه کاملاً معناداری میان متغیرهای فردگرایی، دینداری، سکولاریسم و ارزشهای خانوادگی در میان مراکز استانی ایران با نرخهای باروری در این استانها وجود دارد؛ به اینمعنا که هر چه میزان دینداری شهرها بیشتر، سطوح سکولاریسم و فردگرایی کمتر، میزان توجه بهارزشهای خانوادگی بیشتر باشد، نرخ باروری در آن شهرها بیشتر است و برعکس، دینداری کمتر، سکولاریسم و فردگرایی بیشتر و توجه به ارزشهای خانوادگی کمتر، با نرخهای پایین باروری رابطهای مثبت و همسو دارند. لذا ملاحظه میشود که تغییر در نگرشها، باعث بر هم خوردن توازن جمعیتی نیز میشود. البته گستره این تغییرات در همه ساحتهای زندگی، مثل اقتصاد و سیاست را دربرمیگیرد.
اثر اقتصاد بر فرهنگ
تغییر در اندازه اقتصاد جوامع نیز، بر تغییر باورها، آداب و رسوم آنها اثر میگذارد. در نگاهی کلانتر، بهنظر میرسد که گاهی اقتصاد باعث دگردیسی در فرهنگ میشود. از اینرو باید در بررسی تغییرات اجتماعی، به موضوع اقتصاد نیز همواره نگاهی پررنگ داشت. البته ناگفته نماند که برخی از نظریهپردازان نیز، به بررسی رابطه بین فرهنگ و اقتصاد از منظر دیگری پرداختهاند و در این زمینه شاخهای در علم اقتصاد با عنوان اقتصاد فرهنگی را پدید آوردهاند. لکن آنچهکه در این رابطه اهمیت دارد این است که گاهی میزانِ توانایی اقتصادی باعث میشود که فرد، بهراحتی در معرض فرهنگهای دیگر قرار بگیرد و از اینرو در چنین برخوردهایی، تغییراتی در باورهای خود بروز دهد. اهمیت پارامترهای اقتصادی در حوزه نگرشهای عمومی بسیار زیاد است و البته نیازمند تحقیقات؛ اما در این گزارش کوتاه به این بسنده میکنم که میزان مراودات اقتصادی، حجم اقتصاد و جریان اقتصادی بر الگوهای رایج در آموزههای جمعی تأثیر پربسامدی دارد. در همین رابطه نگاهی کوتاه به پدیده «نوکیسگی» یا بهاصطلاح «تازه بهدوران رسیدهها» بیانگر این واقعیت است تغییر در بافت اقتصادی، باعث دگرگونی در الگوهای فرهنگی نیز میشود. چنین نمونههایی را در ایران امروز بهفور میتوان یافت و در خصوص چنین وضعیت سریعی، مظالعه کرد.
رسانه مانع بازتولید ارزشها میشود
یکی از عوامل کلیدی و اثرگذار در زمینه تغییر ارزشها، باورها، آداب و رسوم، ظهور و بروز رسانههای قوی بود. هر اندازه در تاریخ به عقب برمیگردیم و رد پای رسانهها را در زندگی عمومی جوامع پیشین، کمتر میبینیم، اثبات میشود که تغییر آداب و رسوم و حتی عقاید و آموزهها بهکُندی صورت میپذیرد لکن با گسترش رسانهها، ارزشها بازتولید پررنگی ندارند. درواقع رسانه، اغلب مانعِ بازتولید ارزشهای جمعی میشود و از قضا گاهی عرف و وجه فرهنگی غالب در جامعه را تغییر نیز میدهد. از اینرو اگر نگاهی به کثرت، نوع و سهولت دسترسی رسانهها داشته باشیم، درک خواهیم کرد که چرا اینهمه تغییر پرشتاب در عرصه عمومی زندگی جوامع و در میان آنها، ایرانیان نیز پدید آمده است. رسانه، باعث ارتباط بیشتر جوامع میشود و در این ارتباط، پیروزی از آنِ کسی است که بتواند فرهنگ، آداب و رسوم خود را بهشکل عامهپسند و جذابی به مخاطبان جهانی ارائه دهد. در این مسیر گاهی میبینیم که برخی از جشنها و آدب فرهنگهای خارجی در زندگی ما ایرانیان رخنه کرده است. مثلاً اخیراً در بین بخشی از جامعه ایرانی مشاهده میکنیم که فرد غیرمسیحی ایرانی، کریسمس را جشن میگیرد! اغلب چنین تغییراتی در زیر سایه گسترش رسانهها بوده است.
بیشتر بخوانید:
روابط عاشقانه با همسر همه جا؛ همه وقت
* اگر نگاهی به کثرت، نوع و سهولت دسترسی رسانهها داشته باشیم، درک خواهیم کرد که چرا اینهمه تغییر پرشتاب در عرصه عمومی زندگی جوامع و در میان آنها، ایرانیان نیز پدید آمده است
دگرگونی بزرگ زیر تغییرات کوچک
تغییر در نگرش، آداب و رسوم گاهی حتی روی مسائل کلان جامعه نیز اثر میگذارد. سبک زندگی خانوادگی ایرانیان در گذشته با سبک زندگی امروز، تغییراتی داشته است. اغلب در گذشته وضعیت پدرسالاری حکمفرما بوده و از این رهگذر مشاهده میکردیم که فرزندان نیز تابعی از پدر خود میشدند. در چنین جامعهای، مثلاً علاقه به فرزندآوری و میزان باروری زیاد بود لکن در دهههای اخیر، اعلام استقلال شخصی و فردگرایی باعث شده است که برخی از وقایع جامعه ایران، دچار تغییراتی بنیادین شود.
به عنوان مثال تحقیقی در زمینه تفاوتهای ارزشی و میزان باروری در ایران نشان میدهد که رابطه کاملاً معناداری میان متغیرهای فردگرایی، دینداری، سکولاریسم و ارزشهای خانوادگی در میان مراکز استانی ایران با نرخهای باروری در این استانها وجود دارد؛ به اینمعنا که هر چه میزان دینداری شهرها بیشتر، سطوح سکولاریسم و فردگرایی کمتر، میزان توجه بهارزشهای خانوادگی بیشتر باشد، نرخ باروری در آن شهرها بیشتر است و برعکس، دینداری کمتر، سکولاریسم و فردگرایی بیشتر و توجه به ارزشهای خانوادگی کمتر، با نرخهای پایین باروری رابطهای مثبت و همسو دارند. لذا ملاحظه میشود که تغییر در نگرشها، باعث بر هم خوردن توازن جمعیتی نیز میشود. البته گستره این تغییرات در همه ساحتهای زندگی، مثل اقتصاد و سیاست را دربرمیگیرد.
اثر اقتصاد بر فرهنگ
تغییر در اندازه اقتصاد جوامع نیز، بر تغییر باورها، آداب و رسوم آنها اثر میگذارد. در نگاهی کلانتر، بهنظر میرسد که گاهی اقتصاد باعث دگردیسی در فرهنگ میشود. از اینرو باید در بررسی تغییرات اجتماعی، به موضوع اقتصاد نیز همواره نگاهی پررنگ داشت. البته ناگفته نماند که برخی از نظریهپردازان نیز، به بررسی رابطه بین فرهنگ و اقتصاد از منظر دیگری پرداختهاند و در این زمینه شاخهای در علم اقتصاد با عنوان اقتصاد فرهنگی را پدید آوردهاند. لکن آنچهکه در این رابطه اهمیت دارد این است که گاهی میزانِ توانایی اقتصادی باعث میشود که فرد، بهراحتی در معرض فرهنگهای دیگر قرار بگیرد و از اینرو در چنین برخوردهایی، تغییراتی در باورهای خود بروز دهد. اهمیت پارامترهای اقتصادی در حوزه نگرشهای عمومی بسیار زیاد است و البته نیازمند تحقیقات؛ اما در این گزارش کوتاه به این بسنده میکنم که میزان مراودات اقتصادی، حجم اقتصاد و جریان اقتصادی بر الگوهای رایج در آموزههای جمعی تأثیر پربسامدی دارد. در همین رابطه نگاهی کوتاه به پدیده «نوکیسگی» یا بهاصطلاح «تازه بهدوران رسیدهها» بیانگر این واقعیت است تغییر در بافت اقتصادی، باعث دگرگونی در الگوهای فرهنگی نیز میشود. چنین نمونههایی را در ایران امروز بهفور میتوان یافت و در خصوص چنین وضعیت سریعی، مظالعه کرد.
* نگاهی کوتاه به پدیده «نوکیسگی» یا بهاصطلاح «تازه بهدوران رسیدهها» بیانگر این واقعیت است تغییر در بافت اقتصادی، باعث دگرگونی در الگوهای فرهنگی نیز میشود. چنین نمونههایی را در ایران امروز بهفور میتوان یافت
نقش فرهنگی حاکمیتها
در نهایت اینکه با در نظر گرفتن شرایط امروزی و با نگاه به چند مؤلفه اساسی، مثل افزایش سطح دانش جوامع بشری، گسترش رسانهها و افزایش ارتباطات جهانی، همچنین بزرگتر شدن حجم اقتصاد جهانی و سایر پارامترهای اساسی دور از انتظار نیست که جامعه ایرانی نیز، بهعنوان بخشی از جامعه جهانی، دچار دگردیسی در آداب، رسوم و سنن اجتماعی شود. اگرچه برخی از این تغییرات مطلوب و بعضی نیز آثار زیانباری در پی داشته است اما بههر حال باید قبول کنیم که چنین تغییراتی با روند رو بهرشد عرصههای غیرفرهنگی نیز ارتباط تنگاتنگی دارد که این مسائل در حوزه مطالعات فرهنگی، مورد مداقه قرار میگیرد. تیپهای اجتماعی، طبقات اقتصادی و تبلیغات رسانهای همواره در نگرش و بارومندی جوامع اثر میگذارد و اگر از ابعاد دیگر نیز به تغییر و دگردیسی فرهنگی نگاه کنیم، مشاهده خواهیم کرد که تغییر در سنتها، بهمنزله گسست و فروپاشی فرهنگی نیست اما در برخی از جوامع، حاکمیتها بهشدت مخالف تغییر هستند و البته برخی از حاکمیتها نیز خودشان مردم را به تغییر فرهنگی ترغیب میکنند. مثلاً در دوره پهلویها، حاکمیت بهشدت دنبال تغییر فرهنگی، مبتنیبر ارزشهای غربی بود که البته در این راه شکست بزرگی نیز خورد. بنابراین دستکاری فرهنگیِ حاکمیتی، گاهی جواب عکس میدهد.