«جنتلمن» بودن با «زن ذلیل» بودن فرق دارد
لطفا خودتان را گول نزنید. جنتلمن بودن در دنیای امروز از واجبات مردانه است، زیرا در دنیای مدرن امروز، زنها دیگر خانه نشین و وابسته نیستند و در برخی زمینهها حتی حضور بسیار پُررنگتری در اجتماع دارند و قابلیتها و مهارتهای قابل توجهی در زندگی خانوادگی و حرفهای به دست میآورند؛ بنابراین تعاملات زیادی بین مردان و زنان روی میدهد که لزوم احترام آمیز رفتار کردن یک مرد با یک زن را بیشتر از پیش به وجود آورده است. اما زن ذلیل بودن تعریفی کاملا متفاوت و حتی متضاد دارد که علائم آن را به شما میگوییم:
- همسرتان تصمیم میگیرد چه کار بکنید و چه کار نکنید
- فقط او صاحب اختیار خانه است
- به شما دستور میدهد
- زبان تند و گزندهای دارد
- با شما مثل یک شیء رفتار میکند
چه کسی گفته است که فقط مردها میتوانند زنها را تحت سلطهی خود بگیرند و به آنها زور بگویند. زنها هم میتوانند همین کار را بکنند، اما به شیوهای موزیانهتر و اغلب نامحسوس! وقتی همسر شما از همه جهت (روحی و روانی و اقتصادی و ...) شما را تحت سلطهی خود گرفته است، شما هم جرات نمیکنید صدای اعتراضتان را بلند کنید.
هنوز هم شک دارید که یک مرد زن ذلیل هستید؟ علائم دقیقترش را بخوانید:
۱. همیشه «بله» میگویید و مطیع و سر به زیر هستید
هیچ حقی برای اظهار نظر ندارید و مجبورید به همهی درخواستها و دستورهای همسرتان پاسخ مثبت بدهید، حتی اگر واقعا جوابتان «نه» است، چون میدانید اگر مخالفت کنید، مورد خشم و تازیانههای کلامی همسرتان قرار خواهید گرفت؛ بنابراین مطیع و فرمانبردار با تمام نظرات او موافقت میکنید. در واقع ترجیح میدهید همیشه سرتان را فرود بیاورید تا اینکه قربانی زبان تلخ همسرتان باشید و جو خانه را متشنج کنید.
۲. هیچ وقت دوست ندارید از محل کارتان به خانه برگردید
انگار منتظر پایان ساعات کاری نیستید و اشتیاقی برای برگشتن به خانه ندارید. در ذهنتان سناریوهای ناخوشایند و ترسناک خانه میچرخد و باعث میشود انگیزهای برای ورود به خانه نداشته باشید. خشمی در درون دارید که هر روز فرسودهترتان میکند. در مسیر بازگشت به جای اینکه عجله داشته باشید، به هر بهانهای تعلل میکنید و دوست دارید هر چه دیرتر به خانه برسید.
۳. تصمیم گیرنده همیشه همسرتان است
همسر شما رئیس خانواده است و تمام تصمیمات را به تنهایی میگیرد و شما فقط اطاعت میکنید، او میگوید و شما گوش میکنید، او فرمان میدهد و شما اجرا میکنید و در خانواده هیچ بُرش و جایگاهی ندارید.
۴. مدام تحقیر و توهین میشوید
همسرتان هم کلامی و هم رفتاری با شما خشن است و میگوید که بیعرضهاید و لیاقت هیچ چیزی را ندارید. او با مقایسه کردن شما با دیگران شما را سرزنش میکند و جلوی دیگران به شما بیاحترامی و توهین میکند. شما هیچ وقت نمیتوانید گفتههای همسرتان را تکذیب کنید، زیرا از ذات سلطه جوی او هراس دارید.
۵. مجبورید همیشه کلماتتان را سانسور کنید
مجبورید هر بار که میخواهید چیزی به همسرتان بگویید بارها و بارها حرفتان را مزه مزه و مرور کنید و احساس میکنید دارید خفه میشوید، اینطور نیست؟ شما به عنوان یک مرد زن ذلیل مجبورید نرمال رفتار کنید حتی وقتی که از درون از شدت عصبانیت و ناراحتی در حال انفجارید. انگار صدای شما هرگز در خانه شنیده نمیشود و این صدای همسرتان است که در تمام خانه طنین انداز است.
۶. درآمدتان مال خودتان نیست
به محض اینکه حقوقتان را دریافت میکنید، باید تمام آن را به همسرتان تقدیم کنید، چون او باید تصمیم بگیرد با این پول چه باید بکنید. شما نمیتوانید هیچ یک از خواستههای خودتان را برآورده کنید و مجبورید با همان گوشی قدیمیتان بسازید، چون همسرتان پولی به شما نمیدهد تا یک گوشی جدیدتر بخرید. لباسهای نو و مُد روز نمیپوشید، چون همسرتان میگوید این کار پول هدر دادن است. شما تمام آرزوهایتان را سرکوب میکنید، زیرا نمیتوانید به همسرتان بگویید پول نیاز دارید، پس باز هم به این دلیل که تحمل و حوصلهی داد و بیدادها و زخم زبانهای او را ندارید تحمل میکنید.
۷. مجبورید زیاد به همسرتان دروغ بگویید
بیشتر اوقات نمیتوانید واقعیت را به همسرتان بگویید و تاکنون هم دروغهای زیادی به او گفتهاید. به همسرتان به دروغ میگویید که اضافه کاری دارید و باید در محل کارتان بمانید در صورتی که با دوستانتان مشغول تفریح هستید، چون فکر میکنید بهتر است دروغ بگویید تا اینکه واقعیت را بگویید و قربانی خشم بیپایان همسرتان شوید. خیلی وقتها هم بابت این موضوع مورد تمسخر دوستانتان قرار میگیرید.
۸. خیلی احساس افسردگی میکنید
هرگز در خانه شاد نیستید، چون احساس میکنید با رفتارهای دیکتاتورانهی همسرتان تحت فشارید. به ندرت لبخند میزنید و کمتر صحبت میکنید. به طور کل به ندرت پیش میآید از چیزی لذت ببرید و خوش بگذارنید.
۹ زمانهایی که همسرتان پیش شما نیست، بهترین اوقاتتان است
زمانی که بیرون از خانه میگذرانید، بهترین لحظههای شماست و فقط زمانی میتوانید خودی نشان بدهید که با دوستان تان هستید. وقتی هم که زمان برگشتن به خانه میشود، دلتان میگیرد و احساس یک زندانی را دارید که مرخصیاش تمام شده و باید به زندان برگردد. وقتی همسرتان به خرید میرود، احساس آزاد میکنید و وقتی هم که چند روزی به منزل مادرش میرود، خانه برای شما بهشت میشود!
چگونه نرمال شویم؟
حالا که متقاعد شدید زن ذلیل هستید و هنوز انرژی و امیدی برای برگرداندن خودتان به جایگاه یک «مرد نرمال» در زندگیتان دارید، پس ادامه را بخوانید:
اگر در اوایل زندگی مشترک خود هستید و میبینید در شرایطی قرار گرفتهاید که همسرتان از یک زن خوش زبان و مهربان به یک زن غرغروی بداخلاق و ایرادگیر تبدیل شده و انگار همیشه آماده است تا به بهانهی هر چیز کوچکی سرتان داد بزند، پس هنوز مشکل شما مزمن نشده و فرصت دارید تا راه حلی پیدا کنید:
با همسرتان حرف بزنید
اولین قدمی که برای حل مشکلتان باید بردارید این است که به همسرتان بگویید چه احساسی در مورد رفتارهایش دارید. این احتمال وجود دارد که نداند با شما چه میکند و چقدر سرتان داد میزند و شما را میرنجاند. پس در یک فرصت مناسب که حال همسرتان خوب است و چیزی او را ناراحت نمیکند، بنشینید و یک گفتگوی صمیمی، اما جدی داشته باشید.
شما کار خودتان را بکنید
اگر از مدام سرزنش کردن و غُر زدنهای همسرتان خسته شدهاید، در همان شرایط شما کار خودتان را بکنید، بدون اینکه واکنشی نشان بدهید. اگر او ببیند داد و بیدادها و توهینها و ... اثری روی شما ندارد و شما هم به جای اینکه مطیعانه به درخواست غیرمنطقی او او گوش بدهید، کار خودتان را میکنید (او را تحویل نمیگیرید!)، میفهمد که زورگویی بیفایده است و نمیتواند شخصیت و احترام شما را نادیده بگیرد. البته واضح است که به این راحتیها هم نیست و شاید لازم باشد بارها و بارها چنین سناریویی تکرار شود و تبعاتش را تحمل کنید تا بالاخره شیوهی شما تاثیر بگذارد.
شما هم کمی مثل همسرتان رفتار کنید
مطمئنا شما نمیخواهید مثل همسرتان باشید و اشتباهات او را تکرار کنید، اما گاهی وقتها لازم است رفتار او را مقابلش قرار دهید. شما هم از کارهایش ایراد بگیرید و سعی کنید دستور بدهید. شاید این شیوه بعد از مدتی جواب بدهد و متوجه رفتارهای اشتباهش بشود. البته در به کار بردن این روش احتیاط کنید و طبق شرایط تان پیش بروید.
از مشاور یا زوج درمانگر کمک بگیرید
اگر فکر میکنید خودتان به تنهایی نمیتوانید مقابل زورگوییهای همسرتان بایستید (انرژی و حوصلهاش را ندارید)، حتما از یک روانشناس خانواده کمک بگیرید. مثلا یک زوج درمانگر خوب میتواند راهکارهای مناسب با شرایط تان پیش پایتان بگذارد و زندگیتان را نجات بدهد.
از همهی این حرفها گذشته، خوب است بدانید بیشتر مردهایی که در زندگی زناشویی خود، فقط نقش تابع و مطیع را بازی میکنند و هیچ قدرت و ارادهای از خود نشان نمیدهند، پیش از اینکه یک «شوهر» باشند، به عنوان یک مرد، «ضعف»هایی در ذهنیت یا شخصیت خود دارند که باید آنها را پیدا کرده و دیدشان را نسبت به خود اصلاح کنند.
در واقع آگاه نبودن یک مرد نسبت به نقاط ضعف و قوت خود میتواند باعث شود با «رئیس بازی»های زن در خانه، تعادل مناسب میان نقش زن و مرد در خانواده بهم بریزد و عواطف و احساسات در رابطه رنگ ببازد. حفظ اعتماد بنفس، خط قرمزها، ویژگیهای شخصیت فردی و روحیهی مردانه، هیچ منافاتی با یک رابطهی خوب و صمیمانهی زناشویی ندارد و اگر میخواهید زندگی مشترک ایده آلی داشته باشید باید این باور غلط را دور بیندازید.
اگر میخواهید زن ذلیل نباشید، نیاز دارید ماهیت سلطه جوی مردانهی درونتان را نیز تقویت کنید
شما یک شبه که نمیتوانید تبدیل به مرد دیگری شوید، چون هم امکانش وجود ندارد و هم همسرتان واکنش بسیار بدی نشان خواهد داد. رادارهای یک زن خیلی زود میتوانند دریافت کنند که قرار است اتفاقهایی بیفتد و فورا مقاومت نشان میدهد. پس بیگدار به آب نزنید و به یکباره همه چیز را خراب نکنید.
در ناخودآگاه یک زن!
هر زنی در ضمیر ناخودآگاه خود نیاز دارد که تا حدودی تحت سلطهی یک مرد باشد. همسر شما ممکن است «آگاهانه» نداند که دوست دارد از شما اطاعت کند و حتی ممکن است بگوید که هرگز از شما یا هر مرد دیگری اطاعت نمیکند. اما در اعماق درونش، نیاز به تحت سلطهی یک مرد بودن، بزرگترین نیاز اوست!
یک زن در درون خود نیاز دارد که توسط یک مرد قوی و با هدف هدایت شود و این چیزی است که مادر طبیعیت در نهادش قرار داده است و روانشناسی زنانه، اینگونه تنظیم شده است. اگر قدرت سالم و مردانهی خود و توانمندنیهایتان را به شیوهای درست نشان همسرتان بدهید، احتمال اینکه باور کند قرار نیست آقا بالاسر شما باشد و باید در کنارتان قرار بگیرید خیلی زیاد است.
متاسفانه تعداد کمی از مردها این واقعیت را میدانند و بیشتر افرادی که به این واقعیت پی میبرند، سعی میکنند آن را انکار کنند. باورهای اجتماعی و فرهنگی در نپذیرفتن این واقعیت نقش دارند.
دو تفاوت اصلی
دو تفاوت اصلی میان یک مرد مسلط و یک مرد مطیع و نوکر صفت وجود دارد:
تفاوت اول: مرد مسلط، مدیریت و رهبری میکند، اما مرد مطیع، تابعیت و اطاعت میکند
مرد مطیع، نیازهای و خواستههای همسرش را به نیازها و خواستههای خودش ترجیح میدهد. مگر نه اینکه این کار باعث میشود زن، شادتر و راضیتر باشد؟ بله، اما فقط برای مدتی، نه در بلند مدت. کم کم همسرتان به این میاندیشد که: «من احساس میکنم یک ملکهام و او نیز احساس میکند بردهی من است!». آیا زنی وجود دارد که دوست داشته باشد همسر نوکر یا بردهاش باشد؟!
پس یادتان باشد این وظیفهی شماست که رابطهتان را مدیریت کنید. استثنایی هم وجود ندارد. حتی اگر گاهی مجبور شوید با نشان دادن احساس واقعیتان نسبت به رفتارهایش او را برنجانید، اما در بلند مدت، همسر شما یکی از شادترین زنان دنیا خواهد بود. باور کنید!
تفاوت دوم: مرد مسلط ترجیح میدهد اشتباه کند تا اینکه سست و بیاراده باشد
یکی از چیزهایی را که زنها خیلی از آن متنفرند با یک مثال به شما نشان میدهیم: فرض کنید شما و همسرتان میخواهید با هم تصمیمی بگیرید، اما شما میگویید: «من به عهدهی تو میگذارم، خودت هر تصمیمی دوست داری بگیر!». برای یک زن، چنین حرفی مانند این است که ناخنهایتان را روی تخته سیاه بکشید!
فرقی هم نمیکند تصمیمی که قرار است گرفته شود بزرگ باشد (مثلا در چه شهری زندگی کنید) یا کوچک (مثلا برای شام کجا بروید)؛ بنابراین بهتر است اشتباه کنید تا اینکه بیاراده باشید. پس در تصمیم گیری شرکت کنید و نظر بدهید. اگر هم اشتباهی مرتکب شدید، مثل یک مرد پای اشتباه خود بایستید و جبران کنید.
منبع:برترینها