مژگان نیکنام/ روانشناس وعضو هیئت علمی دانشگاه
به طور کلی انسانها دارای "هویت" جنسی و "نقشبندی" جنسی هستند، نقشبندی جنسی، موضوعی است که افراد بر اساس عملکردها، فرهنگ و موقعیت اجتماعی درون نقشهای مردانگی و زنانگی خود فرو میروند.
در کشورهایی که کلیشههای جنسیتی مانند "فقط زنان در خانه کار میکنند" و یا "مردان نباید گریه کنند" بسیار قوی است، صفات روانی مردانگی و زنانگی نیز قدرتمند است.
با توجه به رشد شرایط میبینیم که برخی زنان رشد اجتماعی بسیار زیادی پیدا کردهاند و مردان نیز کمتر از زنان موفقیتهای اجتماعی کسب کردهاند، همین رشد معکوس باعث شده وظایف نیز معکوس شود.
تبدیل و معکوس شدن وظایف از نظر روانی تأثیرات منفی متعددی بر روحیه زوجین میگذارد، با توجه به نوع طبیعت بدن انسانها، زوجین باید بر اساس نوع جنسیت وظایف خود را به درستی انجام دهند، چراکه نیروی بدنی زنان برای تربیت فرزندان و مراقبت از آنها و نیروی بدنی مردان جهت تأمین معیشت خانواده شکل گرفته است.
در جامعه مدرن زنان و مردان میتوانند در جایگاه خود وظایف یکدیگر را برعهده بگیرند و بر این باور هستیم که امروزه زنان پا به پای مردان رشد اجتماعی داشتهاند، اما اینکه جایگاه زنان و مردان در نقشآفرینی تعویض شود، با "سرشت" انسانی مغایرت دارد، به طوریکه این تناقض میتواند تا حد زیادی زوجین را در برقراری روابطشان دچار مشکل کند.
نقش آفرینی بیش از حد زنان در خارج از خانه و مردان در خانه باعث اختلال در زندگی زوجین خواهد شد.
با توجه به اینکه شرایط اقتصادی در جامعه ما تغییر کرده و همچنین حضور زنان به عنوان منبع درآمد در جامعه بیشتر شده است، به تبع آن تقسیم وظایف خانه بین زن و مرد مشاهده میشود، اما اگر بحران جنسیتی در جامعه افزایش پیدا کند به طوری که مردان به جای زنان در خانه فعالیت کنند و زنان به جای مردان منبع درآمد باشند، این روند باید تعدیل شود و به صورت منعطف نقشبندی و تقسیم بندی وظایف شکل گیرد.