برای اینکه این آموزه را کاملاً بفهمم، پدربزرگ مرا وادار کرد که شجرهنامه خشونت را ترسیم کنم؛ آنهم با همان اصولی که در ترسیم شجرهنامههای خانوادگی از آن استفاده میشود. استدلال او این بود که اگر وجود خشونت را بفهمم و بپذیرم، ارزیابی بهتری از «غیرخشن» بودن خواهم داشت.
هرآنچه را که من تجربه کرده بودم (اگر از نوع خشونتی بود ک از قدرت جسمانی در آن استفاده شده بود) در زیرشاخه «جسمانی» طبقهبندی میکردم واگر از نوع خشونتی بود که موجب آسیب بیشتر عاطفی بود، زیر شاخه «منفعل» طبقهبندی میشد.
چند ماه بعد روی یکی از دیوارهای اتاقم پر از فهرستی از رفتارهای خشن منفعلی شد که پدربزرگم آنها را موذیانهتر از خشونت جسمانی توصیف میکرد.سپس او برایم توضیح داد که خشونت منفعل در نهایت در وجود قربانی، خشمی به وجود میآورد که به عنوان فرد یا به عنوان عضوی از جامعه، با خشونت، به محیط پاسخ میدهد.
به عبارت دیگر، خشونت منفعل به آتش خشونت جسمانی سوخت میرساند و چگونه میتوان این آتش را خاموش کرد، اگر ابتدا سوختی که این جهنم را روشن نگه میدارد، قطع نکنیم.
همچنان که پدربزرگ میگفت، هیچ تغییری در جهان واقع نمیشود مگر اینکه «ما تغییری شویم که آرزو داریم در دنیا ببینیم». اما متاسفانه همه ما در انتظار تغییر افراد هستیم! «بیخشونت زیستن» القای نگرشهای مثبت است که جایگزین نگرشهای منفی مسلط بر وجود ما میشود.
«بدون خشونت» یعنی به خیر و محبت درونیمان اجازه دهیم ظاهر شود و نگرشهای خودمحوری و خودخواهی، حرص، تنفر، تعصب، شک و پرخاشگری (که معمولا بر تفکر ما مسلط هستند) تحت سلطه عشق، احترام، درک، قدردانی، محبت و توجه به دیگران باشد. من قویا معتقدم اگر خودمان را تغییر دهیم، میتوانیم دنیا را تغییر دهیم و تغییر خودمان با تغییر زبان و روشهای ارتباطیمان شروع میشود. این اولین قدم برای خلق دنیایی پر از محبت است.
- روش NVC یا همان فرایند «بدون خشونت»
این روش، چهار مرحله اصلی دارد که به ما کمک میکنند جریان متقابلی به وجود بیاید تا محبت بین ما وطرف مقابل جریان پیدا کند. در هر چهار مرحله ابزار حس و کلام باید صادقانه و در عین حال همدلانه، یعنی توأم با درک طرف مقابل باشد.
مرحله اول: خوب مشاهده کن!
چه چیزی را باید مشاهده کنیم؟ آنچه در یک موقعیت اتفاق میافتد؛ مشاهده دقیق گفتهها، شنیدهها و رفتارها فارغ از اینکه به زندگی ما غنای بیشتری میدهند یا نمیدهند. نکته مهم، بیان دقیق مشاهدات بدون هرگونه قضاوت و ارزیابی است.
در اینجا خیلی ساده، فقط بگویید چه چیزی را مشاهده میکنیم؛ خواه آنچه را مشاهده میکنیم دوست داشته یا دوست نداشته باشیم.
مرحله دوم: احساست را به درستی بگو!
در این مرحله احساس خودمان را از آنچه مشاهده کردهایم، صادقانه بیان میکنیم.
آیا رنجیدهایم، ترسیدهایم، خوشحالیم، متعجبیم، عصبانی هستیم و ... ؟
توجه داشته باشید که باید احساس حقیقی خود را بدون پنهانکاری یا توهین و تحقیر طرف مقابل بیان كنیم.
مرحله سوم: بگو احساسی را که بیان کردهای به کدام یک از نیازهایت مرتبط است.
در مرحله سوم، مشخص میکنیم احساسی را که بیان کردهایم به کدام یک از نیازهای ما ارتباط دارد. لازم است نیاز اصلی و پیشزمینهای خود را بشناسیم و آن را صادقانه بازیابی و ارائه کنیم.
مرحله چهارم: حالا تقاضایت را بگو
در این مرحله، لازم است تقاضای مشخصی را ارائه کنید؛ یعنی رفتارهای مشخصی را تقاضا کنید که زندگیتان را غنیتر میسازند.
برای مثال، یک مادر این مراحل را اینطور به پسر نوجوانش بیان میکند:
پسرم، وقتی من دو جفت جوراب گلوله شده زیر میز و سهتای دیگر کنار تلویزیون میبینم، خیلی عصبانی میشوم. این اتاق متعلق به همه خانواده است و من به نظم بیشتری نیاز دارم.
و فورا باید وارد مرحله چهارم بشود و تقاضای شخصی ارائه دهد. مثلا بگوید: ممکن است جورابهایت را در اتاق خودت یا سبد لباسهای کثیف بیندازی؟
بدینترتیب، با این چهار مرحله، جزئیات آنچه را که از دیگران میخواهیم، بدون اعمال زور و خشونت، یا تحقیر ارائه میدهیم تا زندگی خود را غنیتر کنیم.
استفاده از این روش در روابط خصوصی خانوادهها، مدارس، مؤسسات و ادارات، همچنین در درمان و مشاوره و مذاکرات سیاسی، تجاری، و در هر بحث و مناقشهای توصیه میشود.
برای خواندن بخش اول- تغذیه روانی بدون خشونت- اینجا کلیک کنید.