احساس ناخوشایند ما نسبت به دیگران
وقتی ما نسبت به رفتار دیگران احساس بدی پیدا میكنیم، در واقع از درون اخطار دریافت كردهایم. با تشخیص درست احساس خود، میتوانیم واكنش مناسبی نسبت به وقایع و رفتارها از خود نشان دهیم. تحلیل صحیح احساسات و ریشهیابی آنها در معاشرتها به ما كمك میكند حریمهای شخصی خود را به روشنی و به درستی معلوم كنیم و مانع از پیشروی نابهنگام یا نابجای افراد به حوزه روانی خود شویم.
توجه به علائم احساسی دیگران
همانطور كه مشاهده دقیق احساسات خودمان در معاشرتها اهمیت دارد، آگاه شدن نسبت به احساسات دیگران نیز برای رسیدن به یك رابطه سالم و متعادل مهم است؛ مثلاً تغییراتی كه در چهره یا تن صدای افراد به وجود میآید، انواع مختلفی از احساسات را منعكس میكند. اگر كسی غمگین به نظر برسد، در واقع دارد به دیگران علامت میدهد كه اوضاع عادی نیست و احتمالاً به كمك احتیاج دارد.
از طرفی وقتی به واسطه همین علائم، از وجود یك مشكل عاطفی خبردار میشویم و عكسالعمل نشان میدهیم، در واقع طرف مقابل را متوجه این مسأله كردهایم كه برایش اهمیت و ارزش قائلیم و حرفش را میفهمیم و همین نوع ارتباط، پیوند افراد را با هم محكمتر میكند.
چه نوع احساساتی بودنی بد است؟
آنچه در ارتباط با احساساتی بودن بد است، بیشتر به عدم شناخت شرایط، افراد، نیتها و نیازهای آنها بر میگردد. همچنین عدم شناخت خود و نیازهای خود نیز به نتایج ناخوشایند این نوع احساساتی بودن دامن میزند. وقتی نسبت به طرف مقابل، خواستهها و نیات او شناخت كافی نداشته باشیم، ممكن است فریب بخوریم یا در دام بیفتیم .
اگر فقط به رفع نیازهای خود توجه كنیم و احساسات خود را در این راه به جریان بیندازیم، بدترین استفاده را از احساسات خود كردهایم! احساسات ما حقایقی را در باره خود و دیگران به ما نشان میدهد. اگر به جای شناخت این حقایق تنها در پی ارضای نیازهای خود باشیم، در واقع راه خطا را پیمودهایم؛ بنابراین احساساتی بودن در صورتی زیر سوال است كه محور اصلی رفتارهای ما به شمار آید و بدون در نظر گرفتن شرایط موجود، تنها عامل برای تصمیمگیریهای ما محسوب شود.
احساسات خود در هر لحظه را كشف كنید
قدم اول در كشف احساسات، شناختن و تشخیص احساساتی است كه غالباً با آنها درگیر هستیم. یعنی احساسات پایه و متداولی مثل غم، شادی، ترس، عشق و نفرت كه كشف و شناخت آنها گامی اساسی برای رفع بعضی از مشكلات جسمی به شمار میرود؛ بنابراین سؤالی كه همیشه میتوانید از خود بپرسید این است كه «الان چه احساسی دارم»؟ و به آن جواب بدهید. اگر نتوانستید جواب روشنی پیدا كنید، احتمالاً یك جای كار ایراد دارد و باید بیشتر در درون خود عمیق شوید.
متأسفانه اكثر مردم همین مشكل را دارند؛ نمیتوانند احساسات خود را به درستی تشخیص دهند، در بیشتر موارد دچار یك نوع كرختی عاطفی هستند؛ یعنی ارتباطشان با خودشان قطع شده و درهای ارتباطی را بستهاند، بیاحساس شدهاند یا اینكه فقط عواطفی مثل خشم و اندوه را تجربه میكنند؛ در حالیكه یك انسان سالم، به تمام احساسات خود از خوشحالی گرفته تا ناراحتی، دسترسی دارد، جلویشان را نمیگیرد و به آنها توجه میكند.
اما احساسات پیچیدهاند. این طور نیست كه سر و كلهشان پیدا شود و هر وقت خواستیم بروند، چون تا عامل ایجاد شدنشان باشد، آنها نیز با ما هستند. این عامل لزوماً و همیشه بیرونی نیست، بنابراین لازم است ابتدا، و به جای نفی كردنشان، قبول كنیم كه وجود دارند، علت وجودشان را بفهمیم و پیام شان را درك كنیم.
اگر احساسات خود را پس بزنیم، آنها هم ما را پس میزنند و گاهی بدون اینكه خودمان بدانیم، زندگی، ذهن و جسم ما را تحت كنترل خود میگیرند. توجه به نكات زیر میتواند راهگشا باشد:
1- هر روز چند بار از خود بپرسید چه احساسی دارید. به خود و جسمتان توجه كنید. اگر بلافاصله جوابی نیافتید، صبور باشید و به سؤال ادامه دهید.
2- بدن خود را بررسی كنید. آیا جایی هست كه در آن احساس تنش یا ناراحتی كنید؟ سعی كنید علت آن و پیامش را درك كنید.
3- زندگی خود، وضعیتی كه اكنون در آن هستید و روابطی كه دارید، همه را بررسی كنید. آیا احساس رضایت میكنید؟ اگر این طور نیست، سعی كنید دلیلش را پیدا كنید.
4- روند مشاهده خود را یادداشت كنید. این كار كمك میكند نقاط گره و انسداد عاطفی خود را تشخیص دهید و برای رفع آن اقدام كنید.
مواجه شدن با خود، با نیازها، نگرانیها، عواطف و دغدغههای آشكار و پنهان خود، به صبر و حوصله نیاز دارد و راهی است كه بسته به عزم و تلاش ما میتواند طولانی یا كوتاه باشد، اما به هر صورت برای بهبود «بودن» خود و تغییر وضعیتی كه در آن هستیم، به ناچار باید این راه را طی كنیم و البته هر چه زودتر اقدام كنیم، بهره بیشتری از زندگی خواهیم برد. پس احساسات متفاوت خود را بشناسیم و به آنها بها بدهیم.
برای خواندن بخش اول- عاقل یا احساساتی- اینجا کلیک کنید.