ستاره حمیدی؛ كارشناس ارشد روانشناسی
توجه به نیازهای سالهای اولیه زندگی کودکان و خواستههای شیرخواران تاثیر بسزایی درسرنوشت و زندگی عاطفی و اجتماعی آینده و تعاملات شان بر جای میگذارد روانشناسان معتقدند بیشترین تاثیر ناشی از شکلگیری رابطه اولیه نوزاد و مادر میباشد در واقع حساسیتهای مادرانه و توجه به علایم و نیازهای نوزاد بر روابط اجتماعی و عاطفی وی در بزرگسالی رابطهای مستقیم میگذارد. در این میان یکی از روانشناسان مشهور به نام بالبی مادران را از لحاظ پاسخگو بودن به نیازهای کودکان به سه دسته تقسیم کرده است منظور از پاسخگو بودن بدین معنا است که والدین در زمان مناسب نیازهای کودک را شناسایی و جهت رفع آن اقدام کنند. زمان مناسب هنگامی است که کودک با گریه و اشاراتش طلب غذا و یا در آغوش گرفتن میکند نه زمانی که والدین بر حسب ساعات زمانی و مواقعی که خود صلاح میدانند دست به رفع نیازهای شیرخوار میزنند.
نیازهای عاطفی و جسمی نوزادان
برخی مادران به نیازهای عاطفی و جسمی نوزادان خود بسیار توجه کرده و حساس و پاسخ دهنده هستند آنها به علائمی که کودک از خود بروز میدهد بسیار حساس اند به موقع نیازهای نوزاد را شناسایی با صبر و حوصله و عشق فراوان از فرزند خود نگهداری میکنند. زمانی که نوزاد گریه میکند او را سریع در آغوش گرفته و آرام میکنند. این کودکان در منزل کمتر گریه میکنند و هنگامی که به مهد کودک میروند تا زمانی که مادر حضور داشته باشد با اطمینان از حضور و حمایت مادر شروع به کاوش و جستجو در محیط میکنند و بدون ترس و واهمه با کودکان دیگر بازی میکنند و گاهی برای اطمینان خاطر حضور مادر را بررسی میکنند این کودکان به تدریج میآموزند که میتوانند از مادر به عنوان یک پایگاه امن استفاده کنند این کودکان هنگام ورود به مدرسه دچار اضطراب جدایی نشده و میدانند پس از گذراندن ساعاتی مجدداً در کنار مادر و خانواده خواهند بود. در مراحل بعدی زندگی نیز مستقلانه رفتار میکنند این کودکان در بزرگسالی با اطمینان خاطر بیشتری وارد رابطه عاطفی با جنس مخالف شده و مدام نگران از دست دادن شریک زندگی خود نیستند و یا اضطراب و ترس از طرد شدن ندارند و زندگی روانی سالم تری را تجربه خواهند کرد.
محیطهای ناآشنا
در این میان مادرانی نیز هستند که در پرورش نوزادان خود رفتارهای متناقضی از خود بروز میدهند اینان گاهی بسیار پاسخ دهنده و صمیمی هستند و گاهی مواقع به نیازهای اولیه و عاطفی فرزندشان بیتوجهی میکنند این رفتار سبب میشود کودک دچار دوگانگی شود و نتواند زمانی که به مادر نیاز دارد از حمایت وی اطمینان یابد. این کودکان زمانی که به مهد کودک یا مدرسه میروند به مادران خود چسبیده و او را رها نمیکنند این مسئله فرصت کشف محیطهای ناآشنا را از آنان میگیرد. این کودکان در بزرگسالی مدام نگران و مضطرب بوده و برخی حتی علت نگرانی و اضطراب شان را نمی دانند مخصوصاً در محیطهای ناآشنا دچار اضطراب شدید میشوند یکی از خصوصیات بارز این افراد در بزرگسالی حسادت است متاسفانه میزان طلاق در زندگی عاطفی این افراد بالا میباشد.
توجه به خواستههای كودك
حال با این تفاسیر برای برخی والدین این سوال پیش میآید توجه همه جانبه به خواستههای کودک منجر به وابستگی بیش از حد و لوس شدن او نمیشود؟ روانشناسان بر این باورند که تکامل علائم و حالاتی را در اختیار نوزاد گذاشته که سبب رشد سالم وی میشود بنابراین بهترین راه این است که والدین به نشانههای که کودک از خود بروز میدهند توجه کنند. در واقع نوزادان باتوجه به نیازهای خود والدین را به سوی خود فرا میخوانند. توجه به نیازهای کودک در سالهای اول کودکی وی را از ابتلا به بسیاری از اختلالات روانی و عاطفی در آینده حفظ میکند. آنچه کودکان نیاز دارند دریافت عشق و حمایت همه جانبه والدین در دوران اولیه زندگی است اطمینان خاطر از حمایت والدین و اینکه او را تنها نمیگذارنند. زمانی که نوزاد متولد میشود و از محیط امن رحم پا به دنیای جدید میگذارد هیچ کجا برای او امنتر از آغوش والدین مخصوصاْ مادر نمیباشد.
نیازهای اولیه نوزادان
برعکس برخی مادران هنگام رفع نیازهای اولیه نوزادان بیتوجه و سهلانگارانه رفتار میکنند. این کودکان هنگام ورود به مهدکودک و یا مکانهای ناآشنا مدام گریه و بیقراری میکنند که خود ناشی از عدم احساس امنیت و از دست دادن پایگاه امن است این کودکان در هراس از تنها ماندن هستند. در واقع این مادران در زمانی که خود بخواهند به نوزادشان رسیدگی میکنند و به علائمی که کودک از خود بروز میدهد توجه نمیکنند به عنوان مثال زمانی که خود احساس کنند کودک گرسنه است بر اساس تنظیم زمانی که دارند به کودک شیر میدهند هر زمان خود بخواهند کودک را در آغوش گرفته و نوازش میکنند و هنگامی که نوزاد گریه میکند با تاخیر وی را در آغوش میگیرند این والدین مدام نگران این هستند که توجه بیش از حد منجر به لوس شدن کودک شود.
در برابر این عملکرد والدین کودکان واکنشهای متفاوتی را بر میگزینند برخی به دلیل محرومیتهای عاطفی که از جانب والدین متحمل شده اند سعی میکنند در غیاب والد بیتفاوت باشند و برخی دیگر قشقرق به راه میاندازند. این کودکان در بزرگسالی دچار مشکلات هیجانی و عاطفی شده و بیش از حد متکی به خود خواهند بود. تبدیل به افرادی بدبین شده و نمی توانند به دیگران اعتماد کنند و از برقراری روابط صمیمانه و عاطفی ناتوان خواهند بود در عین حال که خود را نیازمند یک رابطه عاطفی میدانند ولی مدام احساس تنهایی میکنند. ممکن است افراد مستقل و موفقی به نظر آیند ولی همیشه ترس از وابستگی و طرد شدن داشته و تمامی روابط شان سطحی باقی میماند آنان نتوانستهاند در دروان کودکی با والدین خود روابط صمیمانه برقرار کنند و در بزرگسالی هم مدام نگران هستند مبادا همانند دوران کودکی طرد شوند.