ستاره حمیدی
بدیهیست انتخاب شریك زندگی یكی از مهمترین و اساسیترین تصمیمات دختران و پسران است شاید در این وادی انتخاب مرزی بین عقلانیت و احساسات مشكل بوده و تعداد معدودی میتوانند فقط بر مبنای منطق تصمیمگیری كنند البته آنچه اهمیت دارد تلفیق این دو مورد و انتخاب شایسته است نمیتوان تجویز كرد برای داشتن زندگی سعادتمند باید عاری از احساسات و با عقل و منطق تصمیم گرفت و یا برعكس. لازمه زندگی شاد و آرام داشتن عشق و علاقه میان زوجین است.
اگر عشق باشد همه چیز قابل تحمل است
در مواردی بسیاری از زوجین براین باورند كه احساسات خاصشان نسبت به شخصی كه به عنوان شریك زندگی برگزیدهاند كافی بوده و بر این تصوراند كه همین احساسات و عشقورزیها دال بر این است كه دیگری در آینده رفتار منصفانهای خواهد داشت و عشق و علاقه را پایه و اساس قرار میدهند همانند افرادی كه بیان میكنند «اگر عشق باشد همه چیز قابل تحمل است» حال این سوال پیش میآید آیا به واقع اینگونه است؟
افرادی كه برمبنای فقط احساساتشان تصمیمگیری میكنند و به مسائلی همانند الگوهای ارتباطی و انتظاراتی كه از هم دارند توجه كمی داشته و یا تجربه اندكی در این زمینه دارند به مرور زمان متوجه میشوند كه نمیتوانند مسائل را آنگونه ببینند كه همسرشان میبیند و یا برعكس همسرشان آنچه آنها میخواهند و احساس میكند را درك نكرده و در لحظاتی دچار این احساس میشوند وجه مشتركی با یكدیگر ندارند البته این احساس در اوایل زندگی اكثر زوجین رخ میدهد زیرا دو فرد با فرهنگ و علایق و خواستههای مجزا و متفاوت دركنار هم قرار گرفتهاند و لازمه این با هم بودن یافتن نقاط مشترك همراه با عشق و یادگیری مهارتهای ارتباطی موثر است.
جدایی پس از اتصال
در این مرحله ممكن است تنشهایی بین زوجین شكل گیرد و طرفین احساس كنند شریك زندگیشان آنگونه كه انتظار میرفت رفتار نمیكند و نسبت به وی سرد یا بیتفاوت شده است، این احساس سبب میشود زوجین یكدیگر را به داشتن صفاتی همانند خودخواه، سرد و بیاحساس متهم كنند و نارضایتی خود را بروز دهند.
این مرحله را روانشناسان «جدایی پس از اتصال» مینامند و معتقدند كه مدتی پس از شروع زندگی مشترك نمایان میشود و تفاوتهای افراد در زمینههایی همانند انتظارات و نیازها خود را به وضوح نشان میدهد، تفاوتهایی كه همسو شدن با یكدیگر را سخت میكند. در این مقطع است كه افراد احساس میكنند همسرشان آن كسی نیست كه آنها فكر كردهاند و گاهی دچار یاس و ناكامی میشوند. در این هنگام برخی زوجین سعی میكنند تمام تلاش خود را به كار گیرند تا بتوانند دیگری را تغییر دهند.
واكنش زوجین در برخورد با تعارضات
روانشناسان معتقدند در این زمان آنچه كه اهمیت دارد نوع واكنش زوجین در برخورد با این تعارضات است. نوع نگرش و واكنش زوجین ادراكشان را از شریك زندگی شكل میدهد به عنوان مثال بعضی از همسران در این شرایط كاملا با همسرشان روبرو میشوند و بعضی دیگر سعی میكنند در این موقعیت كنارهگیری كنند و اصلا همدیگر را نبینند و از جر و بحث دوری كنند ولی مواضع خودشان را نیز حفظ كنند.
بنابر عقیده روانشناسان مهارتهای ارتباطی است كه در این مرحله پیوند زوجین را مستحكم تر میكند. در صورتی كه زوجین مهارتهای ارتباطی مناسب را نیاموخته باشند قادر به گذر از این مرحله نخواهند بود. با توجه به اینكه در عصر حاضر بیشتر جدایی و طلاقها در یك سال اول زندگی مشترك رخ میدهد به خوبی میتوان بر ضرورت یادگیری مهارتهای ارتباطی پی برد.
ارتباط موثر بدون اختلاف
زمانی كه زوجین بیاموزند چگونه با یكدیگر ارتباطی موثر برقرار كنند و تعارضات و اختلافات شان را با درك متقابل و عدم پیشگویی و ذهن خوانی حل نمایند، بسیاری از مشكلات ناشی از تفاوتها قابل حل خواهد بود . متاسفانه دختران و پسران اكثراً زمانی تصمیم به تشكیل خانواده میگیرند كه هنوز آموزشهای لازم را برای برقراری ارتباط موثر نیاموختهاند.
بدین معنا كه بتوانند در برابر انتقادها و تفاوتهای یكدیگر رفتاری منطقی و سرشار از احترام داشته باشند. برخی از زوجین زمانی كه با تفاوتهای یكدیگر روبرو میشوند یا چشمان خود را میبندند و در نهایت خسته شده و خستگی خود را با رفتارها و سخنان طعنهآمیز بروز میدهند و یا سعی میكنند طرف مقابلشان را تغییر دهند فارغ از اینكه هیچ شخصی قادر به تغییر رفتار، علایق و خواسته های دیگری نیست و هنگامی كه بدین عمل مبادرت میكنند دچار ناكامی شده و یا خشم شریك زندگی را بر میگزینند.
آموختن مهارتهای زندگی
آموختن مهارتهایی همانند انتقادپذیری، همدلی، خودآگاهی، گفتگوی موثر و احترام به آزادی و علایق دیگری بسیاری از مشكلات را حل میكند شاید در كلام ساده به نظر برسد ولی مستلزم تمرین بسیار است در صورتی زوجین میتوانند این دوره را به خوبی بگذرانند كه به یكدیگر اعتماد كامل داشته باشند.
اعتماد همراه با عشق و درك متقابل فضای مناسبی را برای رشد زندگی مشترك فراهم میآورد. زمانی كه زوجین بتوانند گفتگوی موثری با یكدیگر داشته و سخنان همدیگر را با دقت گوش كرده و همدلی كنند قادر خواهند بود بسیاری از نیازها و خواستههای یكدیگر را دریابند. اكثر افراد آموختهاند فقط خودشان صحبت و خواستههایشان را بیان كنند بدون توجه به اینكه اندكی گوش كردن و شنیدن خواستهها و نیازهای طرف مقابل نیزضروری به نظر میرسد.