این طوری همسر انتخاب نکنید!
از زمانهای قدیم، در انتخاب همسر، به برخی نکات توجه میشد که متاسفانه در زمانهی ما دیگر کاربردی ندارند. برای مثال قدیمیها میخواستند برای پسرانشان زنی بگیرند که برایشان فرزندان بیشتری به دنیا بیاورد. در حالی که امروز حتی اگر زنها از سلامت و رفاه کافی برخوردار باشند، فرزندزایی زیاد (مثلا هشت، نه یا ده فرزند) را مد نظر ندارند. بسیاری از دلایلی که امروز، به قول معروف از سکه افتاده، در گذشته در انتخاب همسر نقش مهمی را ایفا میکردند. ما به ناچار باید برخی از آنها را کلا کنار بگذاریم و برخی دیگر را تغییر بدهیم و همچنین ناچاریم آنهایی را که گاهی درست و گاهی نادرستاند تشخیص بدهیم و مبنای تصمیمگیری 100درصد قرار ندهیم. در این مقاله میخواهم به برخی از این اشتباهات اشاره کنم:
با کسی ازدواج کن که از نظر جسمی سالمتر و قویتر باشد!
به نظر من در زمان ما، این سالمتر و قویتر بودن، معانی دیگری یافته است. اگر قبلا فرزندزایی بیشتر یا توانایی انجام کارهای بدنی و فیزیکی، مد نظر بود امروزه سلامت روان، نداشتن اعتیاد، قدرت مقابله با مشکلات، توانایی حل مسئله، قدرت تفکر منطقی و در واقع داشتن قدرت غلبه بر سختیها، استرسها و جا نزدن در انطباق با محیطهای کاری و اجتماعی مد نظر است. اما متاسفانه هنوز هم میبینیم که معیار انتخاب برخی از دخترها و حتی پسرها، درشت اندامی، قدرت جسمانی، سایز بازو، قد بلند و مواردی از این دست است. البته منظورم این نیست که سلامت و قدرت جسمانی چیز بدی است اما اگر این معیار سبب شود معیارهایی را که مربوط به شباهتها، هماهنگی و سنخیت روانی دو نفر هستند نادیده بگیریم، تبدیل به معیارهای بیهوده میشوند. در گذشته مردان قویتر که از عهدهی انجام کشاورزی یا حمل بار بر میآمدند میتوانستند زندگی خانواده ی خود را اداره کنند و زنهای قویتر میتوانستند فرزندان بیشتر به دنیا بیاورند اما امروزه هیچ یک از اینها کاربرد ندارد و افراد با استفاده از سایر مهارتها، تشکیل خانواده داده و زندگی خود را اداره میکنند.
دخترها مثل مادر و پسرها مانند پدرهایشان میشوند !!!
کسی نمیتواند منکر توارث, انتقال ژن و یادگیریهای اکتسابی شود. قطعا ما شباهتهای زیادی به والدین مان پیدا میکنیم. این هم درست است که بخشی از فرایند رشد دختر و پسرها با همانندسازی با والد همجنس سپری میشود. ولی اگر والد همجنس به هر دلیلی مورد پسند دختر یا پسرش نبود این همانند سازی (طی فریند پیچیدهتری) با والد غیر همجنس انجام میشود یا حتی ممکن است با افراد دیگری انجام شود. ما دخترهای زیادی را دیدهایم که بر خلاف مادرهای شلخته، وسواسی و بسیار تمیز شدهاند، پسرهای زیادی را دیدهایم که چون پدر آنها بسیار عصبی و پرخاشگر بوده، متین و آرام هستند. همچنین پدران آرام و سر به زیر و اهل کار و کوششی را سراغ داریم که پسرهایشان بیکار و تنبل هستند یا دخترهایی که مادران مظلوم و آرام دارند اما خود، بسیار عصیانگر بار آمدهاند. این معیار، یعنی پسندیدن دخترها و پسرها از روی مادرها و پدرها، در زمانهی ما باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد. چون همیشه کاربرد ندارد. همین طور کدبانو بودن مادر، ربطی به کدبانو بودن دختر ندارد. بسیاری مادران کدبانو هستند که چون اجازه ندادهاند دخترانشان دست به سیاه و سفید بزنند، دخترانی بارآوردهاند که از کارهای خانه چیز زیادی نمیدانند .
اگر توافق کافی ندارید بچه بیاورید تا همه چیز درست شود !!!
این دیگر از آن توصیههای وحشتناک است. شاید در زمانهای دورتر با به دنیا آوردن بچه، زن و شوهرها خود و نظرات و خواستهای خود را سرکوب میکردند (و البته بعدها به شکل بیماری یا گرفتن زن دوم یا ... بروز میدادند)، اما در زمانهی ما نه تنها بچهدار شدن کمکی به درست شدن چیزی نمیکند، بلکه خود بچه را هم سرگردان و ناکام میکند. چون یا این پدر و مادر از هم جدا خواهند شد که در این صورت بچه نیز قربانی شرایط نابسامان آنها میشود و یا در عین اختلاف و مشکلات با هم میمانند که در این صورت هم الگوی بسیار بدی برای بچهها هستند و فرزندان آنها به جای زندگی مشترک، طلاق زیر یک سقف را میآموزند و باید هر روز شاهد دعوا و مشاجره باشند و ناآرام بار بیایند. اگر با کسی توافق ندارید با او ازدواج نکنید. بچه نمیتواند برایتان گرمی و صمیمیت و درک متقابل به ارمغان بیاورد.
اگر ازدواج کنی خوب میشوی!
این نسخه هم برای همه کاربرد ندارد! گرچه ازدواج میتواند مسئولیتپذیری را در برخی افراد بیشتر کند، و حتی گاهی سلامت و آرامش بیشتری به طرفین هدیه دهد، اما این حکم برای همه درست و صادق نیست. بسیاری از بیماریهای روانی، اختلالات رفتاری، اعتیادها، ناهنجاریهای شخصیتی و ... هستند که حتی با ازدواج بدتر هم میشود و اگر بدتر هم نشود و ثابت بماند چون افراد دیگری را درگیر میکند، موجب عواقب بد بیشتری و پر دامنهتری میشود. ازدواج را به عنوان قرص به کسی یا برای خود تجویز نکنید.
مرد یعنی محل اتکا !!!
بالشخصه معتقدم مرد اگر واقعا مرد باشد، لازم است از نظر روانی نیزسعی کند خود را قوی و کارآمد کند. اما این که گمان کنیم مردها همیشه مانند کوه هستند، همیشه میتوانند حامی و تکیه گاه باشند، هرگز نباید گریه کنند، هرگز نباید ضعیف یا افسرده بشوند، باورهای غلطی هستند. مردها هم گاهی نیاز به حمایت عاطفی و محبت بیشتر و دادن اعتماد به نفس بیشتر دارند و اگر زنی در انتخاب همسر بخواهد همیشه و تماما به یک مرد تکیه کند به نظر من باید خودشناسی خود را بیشتر کند و ببیند چرا به جای این که روی پای خود بایستد میخواهد دیگری را ستون ایستادن خود قرار بدهد. زندگی مشترک، نوعی شراکت است، نوعی همیاری و همدلی. وقتی یک نفر میافتد همسرش باید او را بلند کند و وقتی آن یکی باری را زمین میگذارد، دیگری باید بار را بردارد. نه این که یک طرف، همیشه بارهای زندگی را بردارد یا تکیه گاه باشد.
عشق بعد از ازدواج ایجاد میشود!
نمی خواهم منکر این شوم که بعد از ازدواج، محبت و صمیمیت بین زن و مرد بیشتر میشود. اما این به این معنا نیست که درک متقابل، هماهنگی, سنخیت و شباهت بین دو نفر نیز بعد از ازدواج بیشتر یا حتی ایجاد خواهد شد. همچنین روانشناسان قائل به این هستند که بیوشیمی جنسی نیز تغییر نمیکند. بدین معنا که اگر زن یا مردی قبل از ازدواج (و زمانی که تا حدودی از او شناخت کسب کردهاید) برایتان جذابیت جنسی ندارد، بعد از ازدواج نیز برای شما جذابیت جنسی پیدا نمیکند. در واقع داشتن کشش و تمایل جنسی اولیه به کسی، برای ازدواج موفق لازم است و نمیتوان بعدها به زور چنین کششی را در خود ایجاد کرد. در روایات اسلامی نیز داریم که اگر کسی برایتان دلنشین نبود و به زبان امروزی به دلتان ننشست ناچار به ازدواج با او نیستید و میتوانید با او ازدواج نکنید. در حالی که اگر به دل نشستن، بعد از ازدواج ایجاد میشد چنین چیزی فرموده نمیشد.