اتـاق مــشاوره
زنی 18ساله هستم و پسر 4 سالهای دارم. ازدواجم به خواست خودم نبوده، شوهرم آدم غیر منطقی است و اصلا به من محبت نمیكند و بسیار مغرور است نمیدانم چه كنم كه رفتار خوبی داشته باشد.
اینکه شوهری به همسرش محبت نکند دلایل مختلفی دارد که حتما باید تشخیص داده شود تا بتوان آنرا برطرف کرد.
- ممکن است شوهر شما، شما را دوست داشته باشد اما با توجه به فرهنگ و تربیت و تجاربی که دارد نتواند دوست داشتن خود را نشان دهد. در این صورت شما سعی کنید درخواست خود را خیلی مودبانه و جدی به او بگویید. به او بگویید که نیاز دارید که به شما محبت خود را نشان دهد و ابراز کند و او را متوجهی حیاتی بودن ابراز محبتش برای خود بکنید. در بسیاری موارد آقایان به اندازهی خانمها نمیتوانند عشق و علاقهی خود را ابراز کنند. یا لااقل از عهدهی ابراز کلامی بر نمیآیند و معتقدند که عملا با کار کردن و تهیهی نیازمندیهای همسرشان دارند به او محبت میکنند بنابراین لازم است نیاز خود را روشن، صریح و مودبانه مطرح کنید، او را زیر سوال نبرید، توهین و تحقیر نکنیدریا، تمسخر نکنید، فقط نیازتان را بگویید. این که نیاز دارید که همسرتان به شما محبت کند. اگر با وجود صراحت و ادب شما، باز هم شوهرتان ابراز محبت نکرد به مشاور مراجعه کنید.
- ممکن است شما و همسرتان درگیر یک سیکل منفی شده باشید. یعنی غرور هر دو مانع از ابراز محبت به همدیگر شود و هر کدام از شما از خیر محبت کردن به دیگری بگذرد و منتظر ابراز طرف مقابل باشد. در این صورت شما پیشقدم شوید، سیکل معیوب را بشکنید و محبت کنید و تا زمانی که همسرتان غرور خود را کنار بگذارد و به محبت شما پاسخ بدهد محبت خود را ادامه دهید. در نظر داشته باشید که شما این کار را برای خودتان هم انجام میدهید و نفع این موضوع در درجه ی اول به خودتان و سپس به همسر و خانواده خواهد رسید. اگر با این کار نیز همسر شما همچنان حفظ غرور را به محبت کردن و محبت دیدن ترجیح داد، لازم است به مشاور مراجعه کنید.
- گاهی افراد به دلیل اختلالات و بیماریهای روانشناختی از عهدهی ابراز محبت بر نمیآیند. این اختلالات برای افراد غیر متخصص شناخته شده نیست و معمولا با غرور، خودخواهی، بی تفاوتی و نظایر اینها اشتباه گرفته میشوند. در این صورت مراجعه به مشاور و احتمالا روانپزشک ضرورت دارد.
بطور کلی لازم است شما مطالعهی خود را در مورد مردها افزایش دهید. مطالعه کتابهایی که در آنها به معرفی رفتارهای مردان اشاره میشود برایتان مفید است. همچنین اگر شما بتوانید به همسرتان محبت بیقید و شرط داشته باشید به احتمال زیاد او بالاخره تسلیم میشود و به شما محبت میکند. خودتان و نیازهایتان را بشناسید. شما غیر از محبت همسر نیاز به رشد و شکوفایی مهارتها و استعدادهایتان هم دارید. تمرکز خود را روی همسر نگذارید و سعی کنید دانش و مهارت خود را ارتقا دهید و چیزهای جدید یاد بگیرید و در زندگی خود پیاده کنید. بدین ترتیب خود به خود کشش بیشتری بین شما و همسرتان پیش میآید، چون تمرکز بیش از حد بر رفتار او، ممکن است او را از شما دور کرده باشد. گاهی ما نیاز بیش از اندازه به محبت دیگران و از جمله همسرمان داریم. در این صورت ما کمبود محبتهایی را از کودکی تجربه کردهایم که نمیتوان آنها را به یکباره رفع کرد. در این صورت هم مشاوره میتواند به شما کمک کند.
31 ساله هستم. مدرکم کارشناسی حسابداری و 6 سال سابقه کاری داشتم به مدت 1سال 6 ماه به آلمان آمدهام ولی متاسفانه دچار کمحواسی فراموشی شدهام حتی هویت خودم گذشتهام را هم به سختی به خاطر میآورم با اینکه بیشتر ساعاتم در اختیار خودم هست حتی برای یادگیری زبان هم مشکل زیادی دارم خجالتی و مردمگریز هم شدهام خواهش میكنم کمکم کنید.
وضعیتی که شما بدان گرفتار شدهاید وضعیت ناراحت کنندهای است و حتما باید هر چه زودتر بدان رسیدگی و آنرا درمان کنید، وگرنه ممکن است جدیتر بشود.
اول این که باید متخصص مغز و اعصاب شما را معاینه کند. چه بسا دلیل این وضعیت،, جسمانی باشد.. گاهی فراموشی در اثر برخی بیماریها یا اختلالاتی است که جنبهی جسمانی دارند و مربوط به مغز هستند و به لطف خدا با دارو کنترل یا درمان میشوند. اگر متخصص مغز و اعصاب با انواع روشها ( مانند ام آر آی و نوار مغزی و معاینه) شما را مطمئن کرد که مشکلی وجود ندارد در گام دوم حتما باید به روانپزشک (متخصص اعصاب و روان ) مراجعه کنید. چون ممکن است فراموشکاری یا مردمگریزی شما صرفا به خاطر تغییر مکان نباشد و آن هم با دارو قابل کنترل خواهد بود. اگر هر دو این متخصصها نظرشان این بود که مشکلی وجود ندارد، سروکار شما با مشکل افسردگی دور از وطن و تنها بودن است که شاید ناچار به بازگشت به وطن بشوید و اگر اصرار به ماندن داشته باشید حتما باید از روانشناس کمک بگیرید و حضور یکی از اعضای خانواده که شما را حمایت کند میتواند برایتان کمک کننده باشد.
من دختری پانزده ساله هستم. هیچ یک ازمراحل زناشویی را نمیدانم الان شش ماهه ازدواج کردم و نمیدانم که چگونه باید با همسرم برخورد داشته باشم.
از آنجا که سن شما برای ازدواج کم است و به نظر میرسد تجربه ی کافی در رفتار با جنس مخالف نداشته باشید، بهترین مشورتدهی به شما این است که در کلاسهای مهارتهای زناشویی شرکت کنید. اما غیر از این مطالعه و شناخت بیشتر نسبت به جنس مخالف و رفتار باهمسر نیز میتواند به شما کمک کند. در حال حاضر کتب همسرداری و شناخت تفاوتهای زن و مرد و نیز انواع سایتها وجود دارند که میتوانند به شما کمک کنند و راهنمایی لازم را به عمل آورند. سعی کنید به راهنمایی افرادی که به شکل غیر علمی به شما مشورت میدهند پایبند نباشید. بر سر مسائل جزئی و بی اهمیت با همسرتان بحث نکنید و توقعات خود را با شرایط شغلی همسرتان هماهنگ کنید. سعی کنید کارهای منزل را یاد بگیرید و روشهایی که به نام روشهای حل مسئله معروفند را بیاموزید. این روشها، راههای منطقی حل هر مسئله ای را به شما یاد میدهند. برای یادگیری این روشها میتوانید به مشاور، کتب معتبر و کلاسهای آموزشی مراجعه بفرمایید .
دختری دارم 14 ساله همیشه بدون دلیل گریه میكند، مدام میگوید كاش میمردم از همه چیز شكایت دارد. لطفا مرا راهنمائی کنید.
دختر شما در سن بلوغ است و این حالت برای او طبیعی است. اما گاهی فرزندان ما روشهای حل مسئله را نمیدانند و وقتی با مشکلات روبرو میشوند نمیدانند چگونه باید مشکلات و مسائل درسی، عاطفی، خانوادگی، روابط با دوستان و ... را حل کنند. به دخترتان یاد بدهید که دربارهی مسائل خود صحبت کند، او را تحقیر و تمسخر نکنید و زیر سوال نبرید و به او یاد بدهید هر مسئلهای را چگونه باید حل کند و به جای غر زدن و شکایت کردن چگونه باید راه حل پیدا کند. اگر خودتان هم روشهای حل مسائل را نمیدانید از مشاور کمک بگیرید. سعی کنید شکایتهای دخترتان را با راهنمایی تبدیل کنید به مسئله. یعنی از او بخواهید بیاید پیش شما بنشیند و مسئله خود را که او را ناراحت کرده مطرح کند و سپس با هم برای آن مسئله راه حل پیدا کنید. ممکن است او طرز رفتار با دوستان یا طرز درس خواندن یا ... را نداند. باید اینها را به او یاد بدهید. نباید او را زیر سوال ببرید. سعی کنید او را درک کنید. گاهی هم مصرف ویتامینها در این سن میتواند به بهبود وضعیت او کمک کند. با پزشک مشورت کنید. چون ممکن است به دلیل کمبود برخی ویتامینها در سن بلوغ بی قراری یا کم طاقتی پیش بیاید.
مدتی است خانواده ام از نظر مالی دچار مشكل شده اند و فشار مالی زیادی را تحمل می كنند. این موضوع باعث شده است كه رفتارشان با من خیلی بد شود. بطوریكه هر وقت به دیدنشان می روم مدام با من پرخاشگری می كنند و مرا زیر سوال می برند . گویی مقصر من هستم! همیشه به من میگویند كه از حال و روز آنها خبر ندارم و كمكی نمیكنم. در حالیكه من هر كاری از دستم بر می آید برای آنها انجام میدهم و حتی هر وقت پولی بدستم می رسد به آنها میدهم. در خانواده از همه پرخاشگرتر مادرم است كه مدام با همه دعوا می كند. بطوریكه خواهر و برادرم كه در خانه هستند از دست او در امان نیستند. البته رفتار خود آنها هم خیلی بد شده و همگی عصبی و ناراحت اند. حتی چنین به نظر میرسد كه برادرم مواد ، مصرف می كند. نمی دانم چكنم؟ لطفا مرا راهنمایی كنید.
وقتی مشكل مالی یا معنوی برای خانواده ای پیش می آید همه آنها باید دست به كار شوند تا مشكل حل گردد. كسی نباید خود را كنار بكشد و در عین حال نباید تقصیر را به گردن دیگری بیندازند. اتحاد اعضای خانواده در این زمان ها بسیار مهم و تاثیر گذار است. این هم تصور اشتباهی است كه گمان كنیم كه اگر یكی از اعضای خانواده كمتر، تبعات ورشكستگی را تحمل می كند ، معنی اش این است كه مقصر است و باید با او پرخاش كرد. شما تا جایی كه می توانید و به زندگی و سلامت روانی خودتان آسیب زده نمی شود به آنها كمك كنید . اما بدانید كه همه باید تلاش كنند نه فقط شما.
متاسفانه به نظر میرسد كه مشكل اصلی خانواده شما این است كه مكانیزم های انطباق با شرایط جدید و كلا با شرایط نامساعد و رنج آور را بلد نیستند. این بلد نبودن، ربطی به موضوع ورشكستگی ندارد. چون هر اتفاق دیگری هم كه رخ میداد نتیجه همین بود. یعنی آن اتفاق غیر مترقبه هم اعضای خانواده شما را عصبی می كرد و به هم میریخت. استفاده احتمالی برادرتان از مواد و رفتار مادر ، نشان از این دارد كه ایشان مكانیزم های انطباق را بلد نیستند و برای آرام كردن خود و شرایط به راههای غلط و بی اعتباری مانند استفاده از مواد( كه حتما برای ترك ، نیاز به مراجعه به متخصص دارد) یا پرخاش به دیگران پناه می برند. بهترین كمك این است كه خانوادگی به مشاور یا روانشناس مراجعه نمایید و این مكانیزم ها را یاد بگیرید و با كمك و حمایت همدیگر به كار ببرید. بهترین كاری هم كه شما می توانید برای ایشان انجام بدهید حمایت ، در جهت یادگیری روش های جدید برای انطباق با شرایط جدید ، پذیرش این شرایط و حل مسائل ناشی از آن است ، آنهم با هم فكری و پشتیبانی عاطفی از یكدیگر. البته شرایط سختی است اما بقول قرآن مجید بعد از هر سختی ، آسانی هست.
31 سال دارم . 4 ماه است ازدواج كرده ام .همسرم مرد خوبی است اما نمیتوانم او را درك كنم . باید چه كار كنم؟
خیلی بهتر می شد اگر توضیح بیشتری در باره ی همسرتان می دادید. خصوصا این كه چه رفتارها یا احساساتی را نمی توانید درك كنید. اما چون تنها 4 ماه است كه ازدواج كرده اید ممكن است زمان كافی برای شناخت همسرتان مصرف نكرده باشید . لازم است شما به مرور رفتارهای همسرتان را زیر نظر بگیرید . بفهمید چه زمانی ناراحت می شود ؟ چه زمانی عصبانی یا خوشحال است و چه زمانی نیاز دارد تنها باشد. گاهی رفتارهای همسر ما واقعا عجیب است و ممكن است بیماری یا اختلالی دركار باشد . اما به هر حال تا دو سال اول زندگی مشترك طرفین سوء تفاهم یا عدم درك دارند و باید كم كم و بتدریج بر این احساسات غلبه نمایند. هر جا همسرتان را درك نمی كنید از خود او بخواهید دلیل رفتار یا احساسش را بیشتر برایتان توضیح دهد. از او بخواهید از خواسته ها و مسائل و مشكلاتش با شما سخن بگوید و شما سعی كنید خود را به جای او بگذارید و از دیدگاه او به زندگی نگاه كنید و مسائل را بررسی كنید. اگر این عدم درك ادامه داشت مشاور خانواده می تواند به شما كمك كند.