سن ازدواج، شرایط نـکاح، اقسام نـکاح
سن ازدواج اولین مسألهای است که در ازدواج مطرح میشود و میتوان گفت که بهترین شرط ازدواج نیز میباشد. طبق قانون، سن ازدواج قبل از اصلاحیه اخیر 9 سال بوده، زیرا سن بلوغ، سن ازدواج تلقی شده است. اما به دلایلی، قانونگذار، سن ازدواج را اصلاح کرده است .این اصلاحیه به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و سن ازدواج به سیزده سالگی ارتقاء یافت و اگر دختری که به سیزده سالگی نرسیده است قصد ازدواج داشته باشد، حتماً باید از دادگاه اجازه بگیرد. البته شورای نگهبان این امر را غیر شرعی میدانست و به همین دلیل این اصلاحیه به مجمع تشخیص مصلحت فرستاده شد. لذا مجمع، سن ازدواج را 13 سالگی تعیین کرد. ازدواج در سنین پایین عواقب خاصی دارد. ضربالمثلی است که میگوید بسیاری از افراد برای به دست آوردن یک زندگی آسوده ازدواج میکنند و بسیاری به همین دلیل از همدیگر جدا میشوند بنابراین برای اینکه قسمت دوم ضربالمثل پدید نیاید، سن ازدواج بالا رفته است . دخترانی که در سن پایین ازدواج میکنند، زایمانهایشان به صورت پریناتال است، یعنی با مراقبتهای ویژه انجام میگیرد و طبق آمار بهداشت جهانی با فشارهای زایمانی توأم میشود. نفس مادر شدن میتواند موجب آرامش در یک دختر باشد، با ازدواج در سنین پایین و مردهزایی یا عقب ماندگی ذهنی فرزندان، متناقض است. این دختران از بسیاری از موقعیتهای اجتماعی نیز عقب میمانند.
اصول حاکم بر عقد نکاح
هر کاری نیازمند اصولی است. هنگامی که یک اصل پذیرفته شد، حالت بنیادی پیدا میکند. اصول پذیرفته شده حالت عامه دارند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت؛ این امر حتی در مباحث اجتماعی و سیاسی نیز صدق میکند. یکی از اصول حاکم بر ازدواج، مسأله قصد و رضای طرفین است. کلیه قراردادهای حقوق خصوصی دارای اصولی است. مهمترین اصل حاکم بر قراردادهای خصوصی اصل آزادی اراده است.
ازدواج هم یک قرارداد خصوصی است که از قصد و رضای طرفین تبعیت میکند. در ازدواج، فرد نه تنها باید قاصد باشد بلکه باید راضی هم باشد. نه تنها قصد ظاهری که قصد باطنی نیز لازم است، اگر دختری در باطن راضی نباشد، یعنی قصد باطنی نداشته باشد، این ازدواج درست نیست. نه تنها اراده باید باشد، بلکه باید اعلام هم شود. اعلام اراده با الفاظ مخصوصی که به آنها صیغههای ایجاب و قبول گفته میشود، صورت میگیرد. اصولاً ایجاب از طرف زن و قبول از طرف مرد است. زن و مرد میتوانند به یک شخص ثالث وکالت بدهند که صیغه ایجاب و قبول را برای آنها جاری کند. دومین اصل، اهلیت طرفین است. در صورت عدم اهلیت هر یک از دو طرف امر ازدواج صحیح نیست.
در اهلیت طرفین سن بلوغ مطرح است. در ازدواج دختر باکره اذن پدر شرط است در غیر این صورت این ازدواج مشکلساز است و باید به دادگاه مراجعه کنند. در یک صورت اگر دختری به درجهای از رشد رسیده باشد و مرد هم کفو خودش را پیدا کرده باشد اگر پدر مخالفت بکند دختر میتواند با مراجعه به دادگاه خانواده تقاضای ثبت ازدواج از دادگاه کند، دادگاه ظرف 15 روز پدر و ولی دختر را دعوت میکند و با جستجوی دلیل مخالفت، چنانچه دلایل پدر بیهوده باشد و یا در صورت عدم مراجعه پدر، دادگاه اجازه ازدواج را به دختر میدهد و دفاتر ازدواج نیز موظفند که ازدواج را طبق دستور دادگاه به ثبت برسانند. اما اگر دلایل پدر از دید دادگاه درست و منطقی باشد، اجازه ازدواج به دختر داده نخواهد شد. نکته دیگر در امر ازدواج مشروع بودن جهت نکاح است. اگر مردی با زنی ازدواج کرده و قصد سوء استفاده از او را داشته باشد جهت نکاح، مشروع نیست و ازدواج باطل است.
نقش کفائت در استحکام زندگی
زندگی مشترک پیش از آن که به مسائل مادی متکی باشد، به مسائل احساسی و عاطفی وابسته است. امنیت عاطفی در زندگی باید از سوی زن و شوهر نسبت به یکدیگر تأمین بشود. قرآن کریم میفرماید: «با اکفاء خودتان ازدواج کنید.» کفائت میتواند از نظر سنی، شغلی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و مذهبی باشد.
کسب اجازه ولی در زمان ازدواج
در فصل ازدواج مبحثی با عنوان «ولایت پدر» مطرح است که ازدواج دختر باکره باید با اجازه ولی او باشد (پدر یا پدر بزرگش که ولی قهری نام دارند) . پدر و پدربزرگ هر دو در عرض هم هستند، اگر پدر اجازه نداد و پدربزرگ اجازه داد، اجازه ازدواج حاصل میشود حتی اگر دختر به سن رشد که 13 سال است هم برسد، باز اجازه پدر لازم است.
شرایط نکاح
مسأله دیگری که در نکاح مطرح است، ثبت نکاح میباشد. ثبت نکاح، شرط صحت نکاح است. قرارداد نکاح یک قرارداد رضایی است. لذا تنظیم سند رسمی جزو تشریفات است تا چنانچه در آینده در مورد حضانت، نفقه و امور دیگر مسألهای پیش آید، قانون بتواند بهطور مستند پاسخگوی آن باشد.
نکاح موقت دو رکن دارد:
1) زمان معین
2 ) اجرت معین. عدم وجود این دو رکن نکاح را باطل میکند.
اگر در نکاح دایم مهریه تعیین نشود بعدها میتوانند به صورت مهرالمثل، مهریه را تعیین بکنند. (مهریهای که در زمان عقد تعیین میشود به مهرالمسمی معروف است).
اقسام نکاح
نکاح دو قسم است: دایم و منقطع. در انجام وظایف زناشویی بین این دو گونه نکاح هیچ تفاوتی وجود ندارد، اما هر یک از آنها آثاری دارند. نکاح دایم اصلاً قید زمانی ندارد و تا آخر عمر است اما در نکاح منقطع حتماً باید قید زمان را مطرح کنند.
آثار نکاح موقت
نکاح موقت دارای مهریه است اما در نکاح موقت زن مستحق نفقه نمیباشد مگر اینکه در حین عقد شرط کرده باشد. نکته دیگر ارث است. اگر زوج بمیرد، زوجه از او ارث نمیبرد اما فرزندان به دنیا آمده از ازدواج موقت، ارث میبرند. در ازدواج دایم مرد میتواند زن خود را از اشتغال محروم کند و تعیین محل سکونت از حقوق مرد است که این دو مورد در ازدواج موقت صادق نیست.
آثار نکاح دایم
اگر در نکاح دایم مهریه تعیین نشود بعداً میتوانند با توافق یکدیگر یا با نظر دادگاه، مهریه را تعیین کنند که به آن مهرالمثل یا مهرالمتعه میگویند اما در ازدواج موقت بدون تعیین مهریه عقد باطل است.زن در نکاح دایم بر خلاف نکاح موقت، به محض وقوع عقد مستحق نفقه است. از نظر ارث، در نکاح دایم زوجین در صورت مرگ از همدیگر ارث میبرند. در نکاح دایم، حق مسکن با مرد است، زیرا مسائل اقتصادی را مرد تأمین میکند مگر اینکه در زمان عقد، زن شرط کند که حق مسکن با او باشد. در نکاح دایم مرد میتواند زن را از اشتغال منع کند. در این مسأله هم زن میتواند با شرط ضمن عقد، این حق را از همسرش بگیرد.
نفقه
مسأله نفقه از مسائل بنیادی خانواده است. منظور از نفقه تأمین مایحتاج زندگی یک زن بر اساس عرف جامعه، شئون یک زن و استطاعت مالی مرد میباشد. نفقه شامل: خوراک، پوشاک، دارو، درمان، مسکن و سایر موارد میشود. در پرداخت نفقه به افراد واجبالنفقه اولویت وجود دارد. مثلاً نفقه همسر بر نفقه سایر اقربای واجبالنفقه، مقدم است.
زن زمانی میتواند در منزل انتخاب شده توسط مرد سکونت ننماید که :
1) در حین عقد از شرط استفاده کرده باشد.
2) زن بیم آن را داشته باشدکه از لحاظ جسمی و روحی، حیثیتی و یا مالی به او آسیبی وارد آید.
زن باید این مسائل را برای دادگاه بیان کند و دادگاه پس از بررسی مرد را مکلف میکند تا تعیین تکلیف نهایی، مسکن مستقلی را برای او انتخاب کند.
تعیین تکلیف مسکن فرزندان بعد از طلاق:
مسکن جزئی از نفقه محسوب میشود. از آنجایی که نفقه فرزندان پس از طلاق به عهده پدر است، به طریق اولی تعیین مسکن نیز با پدر میباشد .