اتاق مـشاوره
پسری 8 ساله دارم . بسیار عصبانی صحبت میكند. حتی صبح ها بعد از بیدار شدن از خواب لجبازی میكند. با اصرار من درسهایش را میخواند و مدام حالت دفاعی به خود میگیرد. غذا هم به زور میخورد. با او چه كنم؟
در درجه اول باید بگویم مراجعه شما و پسرتان به روانشناس كودك ضرورت دارد و شما نمی توانید به پاسخ ما اكتفا كنید . چرا كه مولفههای زیادی دربارهی پسرتان، شما و همسرتان، روابط هر سه شما و بسیاری نكات ریز و درشت دیگر هست كه باید توسط متخصص بررسی شود تا علت رفتار پسرتان مشخص و سپس درمان شود. اما جا دارد بگویم به رفتار خودتان و همسرتان بیشتر دقت كنید . بسیاری مواقع این رفتارهای فرزندان ما نوعی همانندسازی با والدین (و خصوصا والد هم جنس) است. در این صورت در گام اول خود والدیناند كه باید تغییر رفتار دهند.
گاهی هم رفتار ما با فرزندمان بهگونهای است كه او از ما خشم دارد و این خشم را با لجبازی یا با رفتار پرخاشگرانه بروز میدهد. مادر یا پدری كه بسیار فرزند خود را تحت فشار میگذارند، به حریم او تعرض میكنند، او را میزنند یا توهین و تحقیر میكنند باید منتظر چنین رفتارهایی از فرزند خود باشند. گاهی هم معنای رفتار كودك شما اعتراض است. اعتراض به چیزی كه در زندگی و در خانواده وجود دارد و او را ناراحت میكند. حتی این امكان هم هست كه كودكتان با ایجاد ناخودآگاه شرایط ناراحت كننده، دارد شما و پدرش را به خود مشغول میكند تا از بروز چیز دیگر (مانند دعوا و مشاجره والدین یا هر چیز دیگری ) بطور غیر مستقیم ممانعت كند. به هر حال همانطور كه اشاره شد مراجعه شما به روانشناس كودك و ارزیابی وضعیت كودك و خانواده ، برای شما ضرورت دارد تا انشاا... این رفتارها در نوجوانی امتداد پیدا نكند.
خانمی 34 ساله هستم كه یك دختر 12 ساله و یك پسر 7 ساله دارم. مشكل من این است كه رفتار هر دو فرزندم با من و با پدرشان پرخاشگرانه و بیادبانه است و این رفتار، من و همسرم را بسیار ناراحت و رنجیده میكند و خصوصا نزد افراد غریبهتر ما را بهشدت شرمنده میسازد. از طرفی در تعطیلات كه اوقات بیشتری را با فرزندانم میگذرانم این برخوردها و دلخوریها بیشتر هم شده و اسباب رنجش بیشتر من و همسرم را فراهم میآورد. خواهشمندم بفرمایید چه كنم؟
بدون شك مسئلهای كه شما با فرزندان خود دارید یكی از ناراحت كنندهترین مسائلی است كه گریبان والدین عصر مارا گرفته است. متاسفانه شما در این مشكل تنها نبوده و بسیاری از والدین همسال شما نیز با چنین مشكلی دست و پنجه نرم میكنند و شكایتی مشابه دارند. وقتی فرزندان ما رفتار وگفتاری پرخاشگرانه دارند چندین نكته باید مورد بررسی قرار گیرد. در بیشتر موارد بررسی این نكات از عهده والدین بر نمیآید و كمك مشاور خانواده الزامی است.
چرا كه در اكثر موارد مشابه سیستم و نظام خانواده دچار مشكل است نه یك فرد و در نتیجه لازم است كه روانشناس یا مشاور سیستم را مورد بررسی و بازنگری قرار داده و دست به مداخله متناسب درمانی بزند. برای آنكه موضوع كمی برایتان باز شود به این مثال توجه كنید: در یكی از بررسیهای مشابه در سیستم یك خانواده با فرزندان پرخاشگر، مشاور به این نتیجه رسید كه پرخاشگری ناخودآگاه فرزندان آن خانواده موجب میشده كه زن و شوهر بیشتر به هم نزدیك شوند و كمتر با همدیگر به مشاجره بپردازند و در واقع بیشتر بر مشكل فرزندان متمركز شوند تا بر اختلافات فیمابین! در این حالت فرزندان بطور ناخواسته و ناخودآگاه رفتاری را كه موجب صلح بیشتر بین والدین میشده تكرار میكردند حتی اگر به بهای بد جلوه كردن خود آنها تمام شود! به همین دلیل برای حل مشكل شما و خانوادههای نظیر شما نمیتوان به ظواهر اكتفا كرد و اغلب مداخله درمانی یك مشاور و روانشناس خانواده ضرورت پیدا میكند.
اما اینك كه سخن بدینجا رسیده، بد نیست به برخی نكات موثر در پیدایش رفتارهای پرخاشگرانه فرزندانمان اشارهای داشته باشم:
گاهی رفتار مادر یا پدر خانواده پرخاشگرانه است و این پرخاشگری توسط فرزندان خانواده شبیهسازی شده و در واقع فرزندان همان رفتاری را تكرار میكنند كه از والدین خود دریافت كردهاند! كه در این صورت رفتار والد یا والدین پرخاشگر هم باید در طی فرایند درمانی تغییر كند. گاهی والدین نتوانسته اند در مقابل رفتارهای پرخاشگرانه فرزندان موضع درستی اتخاذ كنند و توقعات و انتظارات خود را به فرزندان انتقال دهند. در ا ین صورت ترس و تردید والد یا والدین در مواجهه با پرخاشگری، باید مورد بررسی قرار گیرد و درمان صورت پذیرد. گاهی پرخاشگری فرزندان ما به این دلیل است كه پرخاش تنها راه آنها برای جلب توجه و انتقال پیام آنهاست و والدین از هیچ راه دیگری حاضر به گوش فرادادن و توجه به فرزند خود نیستند. گاهی هم فرزندان با اعمال پرخاشگرانه گویی پاداش دریافت میكنند و به خواستههای خود میرسند و به همین دلیل از این روش سود میجویند كه در این صورت تكنیكهایی برای خاموشسازی چنین رفتارهایی وجود دارد كه عمدتاً با نوعی بیتوجهی همراهند كه توسط روانشناس و مشاور به والدین آموزش داده میشود. همانطور كه ملاحظه میكنید علل رفتارهای پرخاشگرانه بسیار است و توصیه میشود برای برخورد درست و علمی با این مشكل حتما به روانشناس و مشاور مراجعه شود. اما خوشبختانه این مشكل، مشكلی است كه با كمی مدارا و تمرین به توصیه های علمی بسادگی رفع و حل خواهد شد.
خانمی هستم30 ساله كه دو فرزند دارم. همسری دارم كه با اخلاقش مرا به فردی پر استرس تبدیل كرده كه با فرزندانم با پرخاشگری رفتار كنم. خواهشمندم مرا راهنمایی كنید تا چگونه با همسرم رفتار كنم و با این استرس مزمن كنار بیایم.
بسیاری از افراد به دلیل شغل خاص یا شرایط خاصی كه دارند مدام در معرض استرس هستند. افرادی مانند پزشكان، پرستاران شیفت های شب، زحمتكشان آتش نشانی و مانند اینها. همهی این افراد و هر فرد دیگری لازم است مسوولیت استرس خودش را بپذیرد و خود را در مقابل آن واكسینه كند. این درست نیست كه عدم توانایی خود را در كنترل و مهار استرس به همسرمان، یا شخص دیگر نسبت بدهیم. البته همسر ما یا اطرافیان ما نیزاگر عادت كرده اند كه به دیگران فشار وارد كنند باید از عواقب كار خود و از عواقب روش خود در زندگی آگاه شوند. شما باید همزمان با همسرتان گفتگو كنید و به او بگویید كه حال شما چگونه است؟ بگویید كه او ناخواسته دارد با شما چكار میكند و به شما چه فشاری وارد میكند. اما همزمان باید با مراجعه به روانشناس و مشاور روش های تن آرام سازی و كاهش استرس را یاد بگیرید. حتی اگر لازم باشد میتوانید با مراجعه به روانپزشك از داروهای مناسبی برای كاهش اضطراب و استرس، در مواقع فشارو قبل از آن كه روش های تن آرام سازی را بكار بگیرید استفاده كنید. توجه داشته باشید كه اگر هر چه زودتر به درمان اقدام نكنید دچار بیماری های دیگری مانند اختلالات گوارشی، نوسان فشار خون ، مشكلات قلبی و مانند این میشوید و چه بسا تا كنون شده باشید. باز هم توجه داشته باشید كه مسوولیت رفتار با فرزندان بر عهدهی خود شماست .
درست است كه در اثر رفتار همسرتان دچار ناراحتی میشوید اما این درست نیست كه به جای كنترل ناراحتی خود آنرا روی فرزندانتان خالی و به اصطلاح جابه جا كنید. خوشبختانه در زمانهی ما انواع روشهای كاهش اضطراب و كاهش استرس موجود است. چرا از آن استفاده نكنیم. یك سخن هم با آقایانی كه همسرانشان را تحت فشار قرار میدهند. هر مرد عاقل و خردمندی باید بداند كه اگر بتواند فقط یك نفر را در زندگی زناشویی از خود راضی نگه دارد، كل زندگیاش دگرگون خواهد شد وآن یك نفر همسرش است. اگر شما قدرت این را داشته باشید كه همسر خود را خوب اداره كنید، باعث خلق خوب و رفتار خوب او میشوید. وقتی او راضی و خوش خلق باشد هم امور زندگی تان را بهتر اداره میكند و هم با كودكان شما رفتار مناسبتری خواهد داشت و محیط زندگی آرامتری را رقم میزند و هم میتواند به موقع، این آرامش و رضایت را به شما برگرداند و شما را راضی و شاد كند. بنابراین تمركز خود را در زندگی زناشویی روی راضی نگه داشتن همسرتان بگذارید. موفق باشید.
خانمی 27 ساله هستم كه 6 سال پیش ازدواج كردم. با وجود دختر 22 ماههام نمیتوانم خیلی از كارهای بیرون منزل را انجام دهم. به طور مثال ورزش و پیاده روی و این امر باعث چاقی و افسردگی من شده، لطفا راهنمایی ام كنید.
نه تنها عدم امكان ورزش و پیادهروی، كه حتی خود مقولهی حاملگی، زایمان و شیردهی و نگهداری از نوزاد برای برخی از خانمها ایجاد افسردگی میكند. همچنین امكان دارد افسردگی دلایل دیگری داشته باشد. اما در هر دو حالت لازم است احتمال افسردگی توسط متخصص بررسی و در صورت لزوم درمان شود. از طرفی این امكان هم وجود دارد كه شما افسرده نباشید و آنچه شما تحت عنوان افسردگی از آن یاد كردهاید حالتی باشد كه در اثر شرایط فعلی برایتان ایجاد شده و با ایجاد اندك تغییراتی در وضعیت زندگیتان رفع شود. بنابراین چون توضیح شما اندك است لازم است قبل از هر كار دیگر به مشاور یا روانشناس مراجعه كنید. از طرف دیگر چون دختر شما 22 ماهه است در صورتی كه به او شیر میدهید میتوانید كمكم شیردهی را كنار بگذارید و تحت نظر متخصصان تغذیه رژیم بگیرید و وزن خود را پایین بیاورید. برای برخی از خانمها خود مقوله چاقی موجب ناراحتی و كاهش اعتماد به نفس است هر چند كه افزایش نسبی وزن در زمان بچهدار شدن تا حدودی طبیعی است و بهتر است شما آنرا بپذیرید و بابت چاقی خودتان را تنبیه و سرزنش نكنید. همچنین استفاده از وسایل ورزشی آپارتمانی مانند دوچرخه ثابت و سایر وسایل كه تعداد آنها هم رو به ازدیاد است میتواند به شما كمك كند تا در زمان خواب دخترتان به ورزش در منزل بپردازید. كه خود ورزش هم به كاهش وزن و هم به ایجاد احساس شادی در شما كمك خواهد كرد.
پسری 29 ساله هستم و تمایل ندارم بدون شناخت نسبی طرف مقابل خود ازدواج كنم. از طرفی نمیدانم برای شناخت بیشتر باید چه كاری انجام دهم. لطفا مرا راهنمایی كنید.
با معاشرتهای کنترل شده و هدفمند. منظور از کنترل شده این است که از ابتدا حد و مرز و میزان معاشرت با توافق دو طرف تعیین شود و مشخص باشد و منظور از هدفمند این است که هدف از این معاشرت، از همان اول برای دو طرف، کاملاً معین باشد. پس لازم است برای شناخت طرف مقابل، طرح داشته باشید، به عمل یکدیگر توجه کنید نه به حرف و شعار. تمایلات و تنفرات همدیگر را بشناسید، ببینید گذشته و سابقه طرف مقابل چه بوده و طرحش برای آینده و هدفش در زندگی چیست و چقدر با شما همخوانی دارد؟
ببینید قدرت درک همدیگر و توجه به علائق یکدیگر را دارید یا خیر. متأسفانه اکثر ما در ابتدای شکلگیری رابطه، اصلاً حواسمان نیست که با چه هدفی داریم وارد یک رابطه میشویم. حتماً از ابتدا هدف رابطه را مشخص کنید. اگر هدفتان ازدواج است، این هدف باید برای طرفین، مشترک باشد، اگر هدف یکی از دو طرف ازدواج و هدف طرف مقابل دوستی باشد به هیچ توافقی نخواهید رسید. هدفتان مشترک باشد، مثلاً هر دو بخواهید برای ازدواج، همدیگر را بشناسید، باید اول تا حدودی خودتان را شناخته باشید، بدانید به چه دلیلی میخواهید ازدواج کنید و معیارهایتان برای ازدواج چیست؟ بدین ترتیب در طرف مقابل به دنبال معیارهای محوری و اصلی خود خواهید گشت و بیهوده و بلاتکلیف، از این شاخه به آن شاخه نخواهید پرید. با خودتان صادق باشید و صرفاً برای وقتگذرانی و خوشگذرانی وارد رابطه نشوید، چون علاوه بر اتلاف وقت و انرژی، دچار تبعات رابطه با کسی که شناختی از او نداشتهاید، خواهید شد. بعد از مشخص شدن هدف و معیارها، کنترل میزان، کمیت و کیفیت رابطه را حتماً در دست بگیرید.
بهترین حالت معاشرت و دوستی هدفمند، این حالت است که زیر نظر خانوادهها انجام شود، یعنی خانوادههای طرفین، کاملاً در جریان میزان، هدف و زمان دیدارها و معاشرتها باشند. چنین کنترلی، رسیدن شما به هدف، یعنی شناخت دقیقتر طرف مقابل را تسریع و تسهیل خواهد کرد. در شبانه روز هشت، نه ساعت تلفن زدن، فرستادن پیامك، چت کردن یا بیرون رفتن، کمکی به شناخت طرف مقابل نخواهد کرد. این کار فقط اتلاف وقت و انرژی و امکانات است و بیشتر این جنبه را دارد که داریم بر خلاء عاطفی یا کمبودهای روانی ناشناخته خود، سرپوش میگذاریم. اگر در خود نیاز به این حجم از معاشرت را احساس میکنید بهتر است کمی با خود صادقتر باشید و در پی حل مشكل و حتی درمان خود برآیید.
زنی 28 ساله هستم و شش سال است ازدواج كردهام. همسرم 33 ساله است و هر دو از زمانی كه ازدواج كردهایم تمایلی به داشتن فرزند نداشتهایم. در نتیجه تاكنون اقدام به داشتن فرزند نكردهایم. اما اطرافیان و خانوادههای هر دو ما گاه به گاه ما را تحت فشار میگذارند و اصرار میكنند كه زودتر بچهدار شویم. این اصرارها به مرور زمان بیشتر و بیشتر شده بطوری كه دیگر اسباب ناراحتی و رنجش ما را فراهم آورده با این وجود هنوز هم تمایل به داشتن فرزند نداریم. لطفا ما را راهنمایی كنید.
چون شما و همسرتان هر دو در این زمینه تفاهم دارید و هر دو تمایل به بچهدار شدن ندارید نیازی نیست بچهدار شوید. متاسفانه این فرهنگ غلطی است كه در بین خانوادهها رایج شده كه اطرافیان در زندگی خصوصی و حتی درتصمیمات مهم ما بدون اجازه مداخله میكنند. البته اطرافیان شما نیت بدی ندارند و گاهی ترس از این كه مرور زمان مانع بچهدار شدن شود یا تمایل به داشتن نوه و مسائل مشابه سبب اصرار ایشان میشود اما توصیه میكنم چندان به این اصرارها توجه نكنید. چون بچهدار شدن نیازمند پختگی و رشد عاطفی و بلوغ روانی و آمادگی زن و مرد و علاقه زیاد هر دو به بچهدار شدن است و اگر قبل از حصولای آمادگی اقدام به بچهدار شدن كنید در واقع هم خودتان و هم فرزندتان را دچار مشكل خواهید كرد. خوشبختانه سنتان هم چندان نیست كه از این بابت دچار نگرانی شوید. میتوانید مدتی دیگر را هم صبر كنید و هر زمان آمادگی و علاقه در شما ایجاد شد بچهدار شوید.