نگاه برنده نگاه بازنده
بسیاری از صاحبنظران علم موفقیت معتقدند، موفقیت نزدیك است و همه ما همین حالا یك موفق بیچون و چرا هستیم! آیا شما هم با این عقیده موافقید؟ حقیقت این است كه قدرتی در انسان وجود دارد كه با هیچ ابزاری قابل اندازهگیری نیست. قدرتی اعجابآور، كه از آن «خود» ماست؛ یعنی «خود حقیقی یا نهانی» ما!
حتماً میپرسید «خود حقیقی یا نهانی» چیست و قدرتش از كجا منشأ میگیرد؟
خود حقیقی یا نهایی، آنطور كه نظریهپردازها و حتی معناگرایان گفتهاند، همان طبیعت راستین و شگفتانگیز ماست؛ یعنی همان جوهر و حقیقت انسان. بخشی از ماست كه كامل و در عین حال دستنخورده باقیمانده و جزء لاینفك و غیرقابل تغییری است كه ارتباطمان هیچوقت با آن قطع نمیشود و راهی هم برای تغییر دادن آن نیست. خود نهانی، خلاق است و نامتناهی، حد و مرز ندارد و عمرش جاودانه است. وقتی با این خود نهانی در ارتباط قرار میگیریم، نشاط و موفقیت را تجربه میكنیم و مجموعه ای از شادی و هماهنگی به فهم یا تجربه مان در میآید. اما در مقابل، «خودِ» دیگری هم داریم كه برعكس خود حقیقی ما شرطی شده است و به آن نفس، غرور و منیت هم میگویند. بخشی از وجود ماست كه با آن آشناییم و همین آشنایی و اطلاعی كه از آن داریم، در تمام مدت زندگی، روی ما تأثیر میگذارد و توانمندیهایمان را محدود میكند، انگار هر چقدر ما خود را محدود بدانیم، او هم برای خود بیشتر حد و مرز میگذارد. خود شرطیشده یا كاذب، دنیا را نبرد و جنگ و رقابت میداند و میخواهد سهم خود را از این عرصه نبرد به غنیمت ببرد. همیشه در تلاش و تقلاست، اما هرگز به آنچه میخواهد، نمیرسد. پیوسته در حال انتقاد كردن از ما و دیگران و قضاوت است. آخر سر هم همیشه به این نتیجه میرسد كه ما به قدر كافی خوب نیستیم! اما ما و در واقع همه انسانها به قدر كافی خوب هستند. همه ما هر آنچه باید داشته باشیم، داریم؛ چون هر كدام از ما منحصر به فرد و مانند معجزة خلقتیم. ما خلاق و دوستداشتنی و درخشان و موفقیم؛ حتی اگر ندانیم. اگر میتوانستیم میكروفونی به دست بگیریم و با این دو «خود» در درون خود مصاحبه كنیم، نظر آن دو دربارة موفقیت و موفق شدن، برایمان جالب میبود!
سلام خود نهانی، به نظر تو دنیا چگونه است؟ زندگی و موفقیت چگونهاند؟
و خود نهانی جواب میداد: دنیا مكان دوستانهای است. ما ذاتاً شاد و خوشبختیم و مستقل از شرایط بیرونی، شكستها و موفقیتهای زندگی هستیم. ما از کارمان بزرگ تریم و هدفمان رسیدن به خودشكوفایی و تبدیل شدن به چیزی است كه واقعاً هستیم. موفقیت هم یعنی اینكه ارزشها و استعدادهای منحصر به فرد خود را به نمایش بگذاریم.
خود كاذب یا شرطیشده، نظر شما در باره زندگی، دنیا و موفقیت چیست؟
و خود كاذب پاسخ میداد: به نظر من سخت و غیردوستانه است. موفقیت هم منشأ بیرونی دارد. شما به اندازه كافی خوب نیستید و همیشه بهتر از شما وجود خواهد داشت. باید رقابت كنید. ارزش شما بستگی به نتیجه رقابت و موفقیت شما دارد. شما همیشه مجبورید تغییر كنید و برای رسیدن به موفقیت بجنگید. حواستان باشد كه در هر گوشه، شكست، ضایعه و كمیابی كمین كرده است و خطر سقوط همیشه وجود دارد...
اما برای نزدیكتر شدن به خود نهانی و تبدیل شدن به چیزی كه واقعاً هستیم، باید چكار كنیم؟
من به جای پاسخ دادن به این سؤال به شما میگویم چكار نكنید؛ یعنی چه كارهایی را انجام ندهید!
ادای دیگران را در نیاورید و به تقلید كوركورانه از دیگران نپردازید. دنبالهروی مُد و استانداردهای دیگران نشوید. وقتی با یك كار یا مقوله جدید رو به رو میشوید، مثل یك ماشین مكانیكی یا روبات آن را انجام ندهید. به خاطر فشار دیگران، تن به انجام كارها ندهید. بدون علاقه و اشتیاق درونی، كاری انجام ندهید. وقتی از انجام كاری رضایت ندارید یا احساس ناراحتی میكنید، تأمل و دقت بیشتری به خرج دهید. جالب اینكه از روی الگوهایی كه برای «خود شدن» ارائه میشود میتوان به مفهوم وسیعتری دست یافت و فهمید تفاوت اصلی افراد برنده و بازنده در همین «خود بودن» آنهاست. هر قدر فرد به خود حقیقیاش نزدیكتر باشد، نگاهش به نگاه افراد موفق و برنده نیز نزدیكتر است و برعكس. یعنی هر قدر از خود حقیقی دورتر باشیم، نگاهمان به زندگی و به اطرافیانمان، بیشتر شبیه افراد بازنده میشود. اما نگاه و دیدگاه برندهها و بازندهها چگونه است؟
نگاه و اندیشه برندهها
طرز تفكرشان به گونهای است كه حساسیتشان را نسبت به عدم موافقت دیگران و طرد شدن كمتر میكند. شیوه تفكرشان به عمل مؤثر منجر میشود. افكارشان بیشتر بر كار كنونیشان متمركز است و از درگیر كردن ذهنشان با وقایع ناخوشایند گذشته پرهیز میكنند. اگر نتوانند از یك موقعیت منفی بیرون بیایند، زیاد نگران نمیشوند، یا راهی برای خروج مییابند و یا شرایط را موقتاً میپذیرند. به عقیده آنها از شكست میتوان چیزهای بسیاری آموخت؛ بنابراین به خاطر شكست احساس بیارزش بودن نمیكنند و بیهوده دچار رنج و اندوه نمیشوند. تفكرشان را در چارچوبهای سخت و محكم محدود نمیكنند و افراد را همانطور كه هستند، میپذیرند.
قبل از نتیجهگیری فكر میكنند و به عملكرد خود و اطرافیانشان واقعبینانه نگاه میكنند. همچنین خوشبین و درعین حال واقعبین هستند. بدون ترس به استقبال چالشها میروند و وقتی با مشكلات روبهرو میشوند، راهی مییابند تا به وجه مثبت زندگی نگاه كنند. وقت خود را با افكار بیثمر هدر نمیدهند؛ بلكه فكرشان سازنده است و میدانند كه اندیشه و شیوه تفكرشان عامل مهمی در تعیین میزان موفقیتشان است
نگاه و اندیشه بازندهها
از قرار گرفتن در موقعیتهای مشكل یا روبهرو شدن با كارهای سخت پرهیز میكنند؛ به این امید كه اگر صبر كنند، خودش حل میشود. وظایف و كارهای روزمره یا فعالیتهای ذهنی را به تعویق میاندازند. در یك شغل میمانند؛ حتی اگر در آن كار رشد نكنند. از تغییر و ریسك كردن میترسند. مدام مریض میشوند یا در مواجهه با وظیفهای مشكل یا ناخوشایند دچار حوادث جزئی میگردند. كار را تا حدی عقب میاندازند یا به قدری بد انجام میدهند كه بالاخره یك نفر دیگر آن را بر عهده گیرد. از برخورد با دیگران پرهیز میكنند؛ حتی اگر حق قانونیشان ایجاب كند. برای فقدان شادی و موفقیت در زندگی، عوامل بیرونی را سرزنش میكنند. برای از زیر كار در رفتن به عیبجویی و بهانهگیری متوسل میشوند. برای انجام كارهای مختلف مرتب برنامهریزیهای عریض و طویل میكنند؛ اما كمتر آنها را به اجرا در میآورند.
نتیجه
بهتر است هر چه زودتر تصمیم خود را بگیرید! آیا میخواهید تسلیم خود كاذب تان باشید و خدای ناكرده تبدیل به یك بازنده شوید و یا خود نهانی و حقیقی خود را فعال كنید و با نگاه یك برنده به استقبال همه چیز بروید اما قبل از انتخاب حواستان باشد كه موفقیت را چیزی بعید و دور از دسترس تلقی نكنید؛ حالت عادی و همیشگی خود نهانی شماست؛ پس همان همیشگی و طبیعی خود را دریابید.