تحریریه زندگی آنلاین- گروه بهار زندگی
هر فرد با توجه به خانوادهای كه در آن بزرگ میشود، یك سلسله ارزشها را فرا میگیرد كه در آینده نگرش او را نسبت به زندگی تعیین میكند.گاه این ارزشها و بایدها و نبایدها ممكن است بر واقعیات زندگی منطبق نباشند و به میزانی كه منطبق با واقعیت نیستند در زندگی به ما آسیب میرسانند.
براساس نظریه آلبرت الیس، افرادی كه نگاهی غیرواقعبینانه به زندگی دارند و به یكسری ارزشهای غلط معتقدند بیشتر به بیماریهای روانی مبتلا میشوند. به عبارت دیگر، این پیامدهای زندگی نیستند كه انسانها را بیمار میكنند، بلكه نگاه افراد به حوادث زندگی معنایی میدهد كه این معنا میتواند بیماریزا باشد یا فرد را از بیماری مصون نگه دارد.
طبق پژوهشهای الیس، افراد در برابر یك حادثه یكسان واكنشها و عملكردهای متفاوتی دارند و تاثیرات متفاوتی را از آن حادثه مشترك میگیرند، چرا كه دارای نگرشها و باورهای متفاوتی هستند.
باورهای غلط را در زندگی شناسایی كنیم
- یكی از باورهای غلط این است كه برخی افراد تصور میكنند باید همه مردم آنها را تایید كنند و دوست داشته باشند. همه مردم باید باور داشته باشند، كه آنها آدم خوبی هستند و هیچ نقصی ندارند. فردی كه با چنین تصوراتی زندگی میكند در تمام طول زندگی خود فقط به دنبال جلب رضایت مردم است. این انتظاری كاملا غلط است; زیرا عملا امكانپذیر نیست.
ما به هر طریقی كه زندگی كنیم، عدهای از ما راضی هستند و تعریف و تمجید میكنند و عدهای دیگر مثلا به علت اینكه منافعشان با ما در تعارض قرار میگیرد، ما را تایید نمیكنند. حتی میبینیم بزرگان دین هم نتوانستهاند به گونهای زندگی كنند كه مورد تایید همگان باشند.
حضرت علی(ع) هم مخالفانی داشت و همچنین دیگر بزرگان. پس به هر شیوهای كه زندگی كنیم، عدهای ما را تایید و گروهی دیگر ما را تكذیب میكنند.از دوران كودكی نیز به غلط به ما آموختهاند به گونهای زندگی كن كه همه از تو تعریف كنند و راضی باشند.
- یكی دیگر از باورهای رایج كه میتواند بسیار آسیبرسان باشد، این است كه هر كس خلاف میل ما كار میكند، گویا دشمن ماست و باید تنبیه شود. به عبارت دیگر، ما تصور میكنیم كه خودمان همواره خوب هستیم و فردی كه با ما مخالفت میكند، آدم بدی است و این باور كاملا غلط است.
واقعیت این است كه آدمها بنا بر جایگاه و موقعیت خودشان رفتار میكنند و با ما متفاوت هستند; فقط همین. در واقع هم ما خوب هستیم و هم آنها; اما با هم تفاوت داریم.اگر ما در زندگی تصوری غیر از این داشته باشیم، قطع به یقین باید نیمی از مردم دنیا را دشمن خود بدانیم. در این صورت، تمام زندگی را با نگرشی بدبینانه سپری میكنیم و هرگز قادر نخواهیم بود روابطی عمیق با دیگران برقرار كنیم.
بنابراین، اگر به یك سلسله بایدها و نبایدها در زندگی معتقد هستیم كه به گونهای در زندگی ما گره میاندازند، باید بررسی كنیم كه آیا این باورها درست، بجا و تصوراتی واقعبینانه هستند یا خیر. كسی كه به طور مكرر از دیگران ناراحت و دلگیر میشود،باید ببیند این ناراحتیها حول محور چه موضوعاتی است; سپس بایدها و نبایدهای خودش را شناسایی و ارزیابی كند كه آیا درست است یا غلط؟
مثلا برخی تصور میكنند در زندگی نباید خواستهای وجود داشته باشد كه در واقع خواسته آنها نیست. هرگز چنین چیزی وجود ندارد. حتی دو نفر از یك خانواده هم با یكدیگر كاملا متفاوت هستند و نیازهای متفاوتی دارند. بنابراین، با شناخت بایدها و نبایدهای منطقی و غیرمنطقی میتوان با حوادث زندگی به گونهای واقعبینانهتر برخورد كرد و از بیماریهای اعصاب و روان مصون ماند. در واقع این دیدگاه «آلبرت الیس» میباشد كه نظرات وی در سراسر دنیا كاملا مورد تایید قرار گرفته است.
در ادامه، پاسخ دكتر بدری السادات بهرامی به تعدادی از سوالات ارسالی شما عزیزان در مورد «راهكارهای ازدواج سالم و موفق»، «مسوولیت مشترک زن و مرد در روابط زناشویی» و «استحكام سلامت زندگی زناشویی» ، ذكر میگردد. شما میتوانید سوالات خود را از طریق پیامک مطرح و پاسخ ایشان را دریافت نمایید.
مشاوره خانوادگی
۱- در هنگام خواستگاری چند درصد از معیارهای مورد نظر باید وجود داشته باشد تا بتوان جواب مثبت داد؟
در واقع اگر شخصی ۶۰ درصد از معیارهای مورد نظر را داشت میتوان به او فكر كرد و جواب مثبت داد; به شرط اینكه آن ۴۰ درصد باقیمانده جزء موارد اساسی، مثلا عدم تناسب خانوادگی نباشد; زیرا این مورد مساله بسیار مهمی است. پس اگر شخصی ۶۵-۶۰ درصد از معیارهای مورد قبول را داشت، موضوع را بررسی میكنیم و چنانچه نداشتههای مورد نظر اكتسابی و قابل دستیابی بود، مساله خاص و غیرقابل حلی وجود ندارد.
مثلا اگر تناسب تحصیلی وجود ندارد، با توجه به اینكه تحصیلات اكتسابی است و میتوان به دست آورد، خیلی مهم نیست و قابل دخل و تصرف است; به شرط آنكه آموزش و پذیرش هم وجود داشته باشد.
۲- اگر در روابط به عشق خفیفی برسیم و در فرهنگ و اعتقادات اشتراك داشته و یك دنیای مشترك داشته باشیم و هدف زندگیمان به یك سمت باشد، در صورت هم سن بودن باز هم ازدواجمان اشتباه است (با توجه به اینكه فاصله سنی ۶-۳ سال را مناسب میدانید)؟
خیر، اشكالی ندارد. اگر این همه فاكتور مثبت وجود دارد، به شرط اینكه یك خانم آگاهانه بداند، نیاز یك مرد تمكین (عقلی، عاطفی و روانی) وی است و آگاهانه آن را به وی تقدیم كند، اشكالی ندارد.
۳- در جلسه اول خواستگاری و یا كلا در خواستگاری كه حدود دو ساعت طول میكشد، چه سوالاتی بهتر است پرسیده شود (سوالاتی كه برای یك ازدواج موفق مهم است)؟
بهتر است از روابط بین اعضای خانواده او پرسیده شود. در واقع، از وی بخواهد از خانوادهاش و چگونگی روابط بین اعضای خانواده، شیوه بزرگ شدن وی، چگونگی روابط تا زمان بزرگ شدن و روابطی كه در حال حاضر وجود دارد، بگوید. همه اینها مواردی است كه تعیین میكند هر فرد محصول چه سرزمینی است و چه شرایطی بر زندگی وی حاكم بوده است.
۴- همسرم مرد غد و یكدندهای است و خیلی زود عصبانی میشود. موقع عصبانیت هم هر چه دلش میخواهد میگوید. بارها به او گفتهام جلوی بچه خودش را كنترل كند، اما توجهی نمیكند و میگوید من همین هستم كه میبینی. چه كنم تا رفتارش اصلاح شود و روی فرزندمان بیش از این تاثیر نگذارد؟
تغییر و اصلاح رفتار باید از هر دو طرف شروع شود; ولی حقیقت این است كه شرایط و روابط والدین روی بچهها اثر میگذارد و شما ضمن اینكه روابط خود را اصلاح میكنید، حتما باید فرزندتان را هم تحت مشاوره روانپزشك اطفال قرار دهید تا تاثیرات رفتار شما از ذهنش پاك شود.
در واقع، همین كه روابط والدین سالم و همتراز باشد، روی بچه اثر نمیگذارد. در زندگی دو نفره سعی و تلاش باید از جانب هر دو طرف باشد، نه یك طرف، و فرد نباید بگوید همین كه هست. هر دو طرف به كمك هم باید موانع را در زندگی برطرف كنند. زمانی كه این روابط اصلاح شد، میتوانید فرزندتان را یكی دو جلسه نزد روانشناس ببرید تا ردپای آسیب محو شود.
۵- همسر من پس از چهار سال زندگی مشترك و داشتن یك فرزند سه ساله، شرط ادامه زندگی را بخشیدن مهریه از سوی من میداند. باید چه كنم؟ من در حال حاضر تنها زندگی میكنم و شوهر و فرزندم هم منزل مادر ایشان هستند.
احتمالا در روابط شما اختلافات به حدی بوده كه برای بخشش و اثبات حسن نیت شما این شرط گذاشته شده است. بسیار خوب، با مذاكره سعی كنید به او بفهمانید كه برای نشان دادن حسن نیت موارد متعدد دیگری را از لحاظ عاطفی میتوان اثبات كرد تا به لحاظ مادی; چون هیچگاه مادیات نمیتوانند افراد را در كنار هم نگه دارند.
اگر شما نگران هستید، از همسرتان بخواهید شرایط دیگری را تعیین كند تا حسن نیت خود را به وی نشان دهید یا میتوانید بخشی از مهریه را ببخشید و مابقی را با مسائل عاطفی نشان دهید تا همسرتان به شما اعتماد كند. معمولا چنین شرایطی پس از یك اختلاف شدید پیش میآید كه افراد از هم تضمین میخواهند.
۶- در مورد تناسب میزان تجربیات دو فرد مجرد كه ازدواج نكردهاند، لطفا توضیح دهید.
سوال شما خیلی واضح نیست. اگر منظورتان تجربه با جنس مخالف است، باید بگویم، اگر هر دو طرف قبل از ازدواج هیچگونه تجربه با جنس مخالف را نداشتهاند، هر دو زندگی را در یك سرزمین بكر با هم شروع میكنند; اما اگر یكی تجاربی با جنس مخالف داشت، قطع به یقین وقتی با فردی كه هیچ تجربهای ندارد روبرو میشود، ممكن است كمی دچار سرخوردگی شود; زیرا انتظارات بالاتری از طرف مقابل خود دارد.
فرد بیتجربه قطعا در ابتدا نمیتواند انتظارات همسر با تجربهاش را برآورده كند; در نتیجه باید فرصت داده شود تا هر دو به یك حد برسند. اگر فرد با تجربه صبر نداشته باشد، ممكن است دچار سرخوردگی شود. در واقع، با توجه به اینكه خیلیها علاقهمندند همسرشان به طور صفر كیلومتر اولین رابطه را با خودشان برقرار كند، هزینه خواستن یك همسر بكر، فرصت دادن به اوست.
۷- اگر خانمی تحصیلات لیسانس داشته باشد و آقا دیپلمه باشد، آیا میتوانند ازدواج موفقی داشته باشند؟
هیچ اشكالی ندارد. یك مقطع فاصله در تناسب تحصیلی مشكلی ایجاد نمیكند. ضمن اینكه باید توجه داشت كه یك خانم با میزان تحصیلات بالاتر، برای ازدواج و اداره زندگی شایستهتر است و آگاهانهتر میتواند فرزندش را بزرگ كند. پس تحصیلات بالای خانم امتیاز محسوب میشود و هیچ مشكلی به وجود نمیآورد.
ولی یكی از باورهای غلط این است كه تصور میشود آقایان باید در تمامی موارد نسبت به خانمها بالاتر باشند; در حالی كه این یك باور كاملا اشتباه است و بالاتر بودن سطح تحصیلات زن به لحاظ روانشناختی مشكلی ندارد.
۸- خانم من تمام وقتش را صرف اداره بچههای دوقلویمان میكند; از غذا خوردنشان گرفته كه ساعتها به آن وقت اختصاص میدهد تا بقیه موارد; به طوری كه در آخر شب تقریبا از خستگی بیهوش میشود.
آیا نیازهای روحی شوهر، مثل سفر كردن، پیكنیك رفتن و... اهمیتی ندارد و آیا كلا اعتقادی به داشتن فضای خصوصی و خلوت زن و مرد به عنوان یك حق دارید؟
در چنین شرایطی مرد باید مقداری درك همدلانه با همسرش داشته باشد و به او كمك كند; زیرا بچهها واقعا نیاز به صرف زمان و انرژی زیاد و در واقع نیاز به دو پرستار دارند.
بهتر است مرد نیازهای خود را مدتی به تعویق بیندازد و نادیده بگیرد تا بچهها این شرایط و دوران كودكی را سپری كنند و حداقل تا حدی بزرگ شوند و خودشان بتوانند غذایشان را بخورند. در این حالت خواهناخواه فرصتی هم برای رسیدگی به عواطف پیدا میشود.