محمود سعید
یافتههای بیولوژیک نشان میدهد که مردان بهطور متوسط ۱۰ سانتیمتر بلندقامتتر از زنان هستند و توده عضلانی مردان ۵۰ درصد بیشتر از توده عضلانی زنان است. یعنی زنی که همسایز مرد همتای خود است تنها ۷۰ درصد وی قدرت عضلانی دارد.
یکی دیگر از تفاوتهای جسمانی مردان و زنان قلب آنها است؛ در واقع قلب زنان ۲۵ درصد کوچکتر از قلب مردان است و بنابراین قلب مردان توان پمپاژ خون بیشتری را دارا است. بههمین خاطر در هر فعالیت بدنی زنان زودتر از مردان خسته میشوند.
انعطافپذیری بدن زنان بیشتر از مردان است اما در عین حال گنجایش ششهای مردان ۲۵ تا ۳۰ درصد بیشتر از ششهای زنان است. با چنین تفاوتهای فیزیولوژیکی و ساختار جسمانی بین زن و مرد بدیهی است که همواره در درازنای تاریخ، جنس زورگو مردان بوده باشند و همواره سخن از «خشونت علیه زنان» باشد تا خشونت علیه مردان.
اما همه خشونتهایی که علیه زنان از سوی مردان اعمال میشود، عموماً به قوای جسمانی و فیزیولوژیکی وابسته نیستند و برخی از خشونتها در خارج از این چارچوب قابل تأمل و بررسی هستند. اما برخی نیز اعتقاد دارند، منشأ سایر خشونتها علیه زنان همین موضوع قوای جسمانی است که منجر به سایر انواع خشونتها نیز میشود.
خشونت علیـه زن چیست؟
در حالت کلی خشونت علیه زنان فقط به اعمال زور جسمانی و کتک زدن و تنبیه جسمانی اطلاق نمیشود و شیوههای زیاد دیگری نیز بهعنوان خشونت علیه زنان در رابطه با این موضوع مورد نظر قرار میگیرند. بهکار بردن واژههای اهانتآمیز، شک و بدبینی، نادیدهانگاری و عدم توجه به ساختار روانی و جسمانی زن از انواع خشونت علیه زنان است که در محیطهای مختلف بر روی زنان اعمال میشود. در یک تعریف جامع خشونت علیه زنان اصطلاحی تخصصی است که مانند جنایت برپایه بیزاری، برای توصیف کلی کارهای خشونتآمیز علیه زنان بهکار میرود. این شکل از خشونت علیه گروه خاصی از مردم اعمال میشود و جنسیت قربانی، پایه اصلی خشونت است. سازمانها و کشورهای جهان میکوشند با برنامههای گوناگون با انواع و اقسام خشونت علیه زنان مبارزه کنند. سازمان ملل متحد روز ۲۵ نوامبر (چهارم یا پنجم آذر) را روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان اعلام کرده است. همچنین مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را «هرگونه عمل خشونتآمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی زنان بشود» تعریف کرده است که شامل «تهدید به این کارها، اعمال اجبار، یا سلب مستبدانه آزادی (چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی)» میشود.
خشونت اقتصادی، بهندرت مورد توجه جامعه قرار میگیرد اما چنین خشونتی ناشی از وابستگی اقتصادی بخشی از زنان به مردان است که از دو طریق اعمال میشود
اگرچه برخی از نهادها مانند بهزیستی در خصوص خشونت علیه زنان مداخله میکنند اما این حجم از خشونت علیه زنان در ایران نیازمند تلاشهای بیشتر در سطح ملی است
خشونت خانگی و غیرخانگی!
در حالت کلی میتوان گفت که خشونتها از بُعد مکانی به خشونت در داخل خانه (خشونتهای خانگی) و خشونت در بیرون از خانه، مثل محیط کار، معابر عمومی، وسایل حمل و نقل عمومی و مکانهای عمومی تقسیم میشود که البته در هر مکان، نوع و جنس خشونت تفاوتهای خاصی دارد.
خشونت خانگی به معنی رفتار خشونتآمیز و سلطهگرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. بر اساس مطالعات جامعهشناسی، هدف اصلی خشونت خانگی کودکان خردسال هستند. دومین نوع خشونت معمول در خانواده، خشونت علیه زنان است. خشونت درون خانواده بازتاب الگوهای کلیتر رفتار خشن است. بسیاری از مردانی که زنان و کودکانشان را از نظر فیزیکی مورد تعرض قرار میدهند در زمینههای دیگر سابقه خشونت دارند. پذیرش فرهنگی شکلهایی از خشونت خانگی مانند تنبیه بدنی؛ از عواملی است که میزان خشونت خانگی را افزایش میدهد. خشونت در بیرون از خانه نیز علیه زنان اعمال میشود که این خشونتها از متلکهای خیابانی گرفته تا قاچاق زنان را شامل میشود. همچنین بخشی از خشونتها نیز خشونتهایی هستند که در محیط کار علیه زنان اعمال میشود که خود این امر نیز اشکال و عواقب متفاوتی از خود برجای میگذارد که گاه حتی باعث میشود زنان از کار دست بکشند.
سوزاندن تا حبس!
اعلامیه رفع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۳ بیان میکند که این خشونت ممکن است توسط افرادی از همان جنس، اشخاص عادی، اعضای خانوادهها و دولتها اعمال شود. همچنین هرگونه رفتار خشن وابسته به جنسیت که موجب آسیب جسمی، جنسی، روحی و رنج زنان شود را خشونت علیه زن میگویند. این خشونت میتواند با تهدید، اجبار یا سلب اختیار و آزادی، بهصورت پنهان یا آشکار انجام شود. زنان در زندگی خود چهار شکل خشونت شامل فیزیکی، روانی، اقتصادی و جنسی را تجربه میکنند.
خشونت فیزیکی، همانطور که از نامش پیدا است، شیوههای آزار و اذیت جسمانی، ضرب و جرح، کشیدن مو، سوزاندن، گرفتن و بستن، زندانی کردن، اخراج از خانه، کتککاری مفصل، محروم کردن از غذا، سیلی، لگد و مشت زدن، کشیدن و هل دادن، محکم کوبیدن در، به هم زدن سفره و میز غذا و شکستن اشیای منزل را شامل میشود که این نوع خشونت ممکن است برای همه زنان بدون توجه به نوع تحصیلات، نژاد و وضعیت خانوادگی روی دهد.
البته همانگونه که اشاره شد این خشونتها میتواند در محیطهای گوناگون از سوی همجنسها و غیرهمجنسها پدیدار شود اما آنچه که در این رابطه اهمیت دارد این است که خود زنان بتوانند انواع خشونتها را تشخیص دهند.
همه جا پای پول در میان است!
یکی دیگر از انواع خشونتها علیه زنان، خشونت اقتصادی است. اگرچه در نگاه اولیه عموماً تصور جامعه ما از خشونت علیه زنان، به خشونتهای فیزیکی محدود میشود و حتی در حالتی خوشبینانه خشونتهای روانی هم جزو خشونت علیه زنان مقبول جامعه است، لکن خشونت اقتصادی، بهندرت مورد توجه جامعه قرار میگیرد اما چنین خشونتی ناشی از وابستگی اقتصادی بخشی از زنان به مردان است که از دو طریق اعمال میشود.
شیوه اول خشونت اقتصادی، ندادن خرجی و صدمه زدن به وسایل مورد علاقه او، از جمله موارد خشونت اقتصادی علیه زنان است. بهطوری که در برخی موارد زنان حتی حق دخل و تصرف در اموال خود را نیز ندارند. اما شیوه دوم، سوءاستفاده از موقعیت مالی زن برای اعمال خشونتهای دیگر است.
مثلاً بخشی از زنان بهواسطه وابستگی مالی شدیدی که به همسر خود دارند، برخی از رنجهای سایر خشونتها را به جان میپذیرند. براساس گزارش سال 2011 شورای اروپا، نابرابری در دسترسی به منابع میتواند بهخودیخود بهعنوان شکلی از خشونت اقتصادی علیه زنان بهشمار رود.
اما همین نابرابری، قابلیت زنان برای برای دریافت خشونت و بدرفتاریهای دیگر را افزایش میدهد و موجب تداوم وضعیت خشونت به وسیله محدود کردن ابتکار عمل زنان در خاتمه دادن به این وضعیت میشود.
ابعاد خطرناک خشونت روانی
اگر خشونت را استفاده از زور فیزیکی به منظور قراردادن دیگران در وضعیتی بر خلاف خواستشان تعریف کنیم، میتوانیم خشونتهای کلامی و روانی را نیز در رسته خشونت علیه زنان قرار دهیم. خشونتهای روانی و کلامی نوع دیگری از خشونتهایی است که در خانه علیه زنان استفاده میشود. از جمله میتوان به دشنام و بهکار بردن کلمات رکیک، بهانهگیریهای پی در پی، داد و فریاد و بداخلاقی، بیاحترامی، رفتار آمرانه و تحکمآمیز و دستور دادنهای پی در پی، تهدید به آزار یا کشتن وی، تحقیر زن، قهر و صحبت نکردن و ممنوعیت ملاقات با دوستان اشاره کرد. این نوع خشونت موجب بروز روحیه پوچی یا خودنابودسازی، گریز از مشارکت اجتماعی و اضطراب در زنان میشود. نکته جالب توجه اینکه برخی از مردان که علیه زنان خود چنین خشونتهایی را روا میدارند، عموماً چنین برداشت نمیکنند که علیه زنان خشونت به خرج دادهاند و چنین رفتارهایی را عادی برمیشمارند اما در واقع همه این رفتارها، پایه خشونتآمیز زیادی دارند و چهبسا بیشتر از خشونتهای فیزیکی، زنان را تحت تأثیر قرار دهند و موجب رنجش بیشتر زنان شوند. در چنین حالتی باورمندی به ظرافتها و تا حدودی پنهان بودن رفتارهای خشونتآمیز کمی دشوار مینماید اما در هرصورت همه اینها عنوان خشونت دارند.
یک تسلسل ناباطل!
عوامل زمینهای بروز خشونتهای اقتصادی بسیار گسترده است اما عموماً آنچه که بیشتر توجه اندیشمندان مطالعات اجتماعی و خصوصاً اندیشمندان مطالعات زنان را به خود معطوف کرده، این است که اساساً چون زنان بنا بهدلایلی دسترسی کمتری نسبت به کسب دانش، تحصیلات و تخصصهای گوناگون دارند، بنابراین این زنان کمتر میتوانند وارد بازار کار شده و شغل مناسبی کسب کنند که خود این امر، بهصورت زنجیروار بر وابستگی اقتصادی زنان به مردان اثرگذار است و همین اتفاق باعث میشود برخی از مردان از این وضعیت سوءاستفاده کنند و خشونتهای بعدی را علیه زنان روا دارند. در واقع یک محرومیت اجتماعی (مانند محرومیت از کسب دانش و تخصص) میتواند باعث بروز یک وابستگی و به تبع آن، پدید آمدن خشونتهای اقتصادی شود که خود عامل اقتصادی نیز، بانی خشونتهای دیگر است. نمونه بارز چنین خشونت به ماجرای اعظم، زن مشهدی برمیگردد که چند سال پیش به همراه دو فرزند خردسال خود 21 روز بدون غذا توسط همسر بیرحم به حبس کشیده شده بود و یکی از دلایل اصلی تحمل آن وضعیت اسفناک، وابستگی اقتصادی اعظم به همسرش بود. بهنظر میرسد ممانعت از روا داشتن این دست از خشونتها، به اقدامات قانونی حکومتها و فراهم آوردن بستر اشتغال زنان بستگی وثیقی دارد.
یک خشونت پنهان و خصوصی
نوع دیگر از خشونت علیه زنان که معالاسف باز یک خشونت بسیار پنهان است، خشونتهای جنسی است. استفاده قهرآمیز بدون رضایت زن، اجبار در روابط زناشویی غیرمتعارف، عدم اجازه استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری ناخواسته و بیتوجهی به نیازهای جنسی زن از نمونههای خشونت جنسی علیه زنان است. البته این سیاق از خشونت، متاسفانه بهدلیل وجود عنصر شرم بهندرت آشکار میشود اما نباید این نوع از خشونت را نادیده گرفت. بهنظر میرسد در وضعیتی که عنصر حیا اجازه نمیدهد که زنان از این نوع خشونت علیه خودشان پرده بردارند، بهتر است که زمینههای آموزشی برای مردان بهوجود آید تا همه کسانی که اقدام به ازدواج میکنند با مفاهیم و مصادیق خشونتهای جنسی آشنایی داشته باشند. چراکه همانگونه که بیان شد در برخی از موارد مردان اساساً اطلاع ندارند برخی از رفتارهای آنان بهنوعی خشونت محسوب میشود و باید از بروز آن رفتارها ممانعت کنند. از سوی دیگر خشونتهای جنسی برای زنان در خارج از محیط خانه، یک معضل اجتماعی است که گریبانگر بخشی از کشورها (حتی پیشرفتهترین کشورها نیز) شده است. مثلاً چندی پیش در خبرها آمده بود که دانمارک رکورددار خشونت جنسی علیه زنان است یا در خیلی از کشورها زنان بهعنوان کارگران جنسی به بردگی کشیده میشوند.
زبان آمار
آمارها در رابطه با خشونت علیه زنان در ایران بسیار نگرانکننده و تکاندهنده است. شاید باور آن سخت باشد اما حدود نیمی از زنان ایرانی در معرض خشونت قرار گرفتهاند که این آمار زنگ خطر را به صدا درآورده است که در این رابطه باید آموزشهای اجتماعی را بهصورت گسترده و همگانی برای همه افراد جامعه بهصورت کاملاً علمی آغاز کرد. بر اساس آخرین آماری که رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی در خصوص خشونت علیه زنان در سال ۱۳۹۷ منتشر کرد، ۴۹ درصد از زنان ایرانی آزار جسمی و فیزیکی، ۲۶ درصد عاطفیـ روانی و کلامی و حدود 22 درصد آنها آزارهای اجتماعی و اقتصادی دیدهاند. همچنین ۷۱ درصد زنان که مورد خشونت قرار گرفتهاند از مدت زمان زندگی زناشویی آنها بیش از پنج سال نمیگذرد. بر اساس یافتههای این سازمان، حدود دو نیم درصد زنان خشونتدیده ۱۱ تا ۱۸ سال، حدود 26 درصد درصد ۱۹ تا ۲۹ سال، ۴۸ درصد زنان ۳۰ تا ۳۹ سال و ۲۲ درصد نیز بالای ۴۰ سال سن داشتند. بر اساس یافتههای اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی فقط ۱۴ درصد زنان خشونتدیده، تحصیلات دانشگاهی دارند. ۲۵ درصد دیپلم و مابقی زیر دیپلم هستند. همچنین ۱۰ درصد این زنان شاغل و ۸۱ درصد آنها خانهدار بودند.
در دنیا چه میگذرد؟
آمار خشونت علیه زنان در دنیا ارقام عجیب و غریبی است. مثلاً بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی در هر ۱۸ ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری قرار میگیرد. بر اساس همین آمار در آمریکا ۳۰ تا ۳۵ درصد زنان آمریکایی مورد آزار جسمی شوهرانشان قرار میگیرند و ۱۵ تا ۲۰ درصد آنها بههنگام بارداری نیز مورد ضرب و شتم قرار میگیرند. در شیلی ۶۳ درصد زنان مورد آزار جسمی قرار میگیرند.
در کلمبیا بیش از ۲۰ درصد زنان مورد آزار لفظی و روانی شوهرانشان قرار میگیرند. در انگلیس از هر ۱۰ زن هفت نفر در دوره زندگی شغلی دچار آزار جنسی میشوند و در بنگلادش بیش از ۵۰ درصد قتلها ناشی از خشونت مردان است. همچنین در سال ۲۰۱۷ میلادی، ۱۳۰ زن توسط همسر یا شریک زندگی خود در فرانسه کشته شدهاند، در حالیکه این میزان در سال ۲۰۱۶ به ۱۲۳ نفر میرسید. در مجموع سالانه ۲۲۰ هزار زن در فرانسه خشونت جنسی و خانگی را تجربه میکنند بهگونهای که در هر هفت دقیقه، یک زن در این کشور هدف چنین خشونتهایی قرار میگیرد. همچنین بر اساس آمار سازمان ملل، روزانه ۹ زن در خشونتهای مکزیک کشته میشوند. چنین آمارهایی در دنیا، عمق فاجعه را نشان میدهد.
چه باید کرد؟
طبیعی است که خشونت علیه زنان آثار بسیار منفی بر خانواده و به تبع آن بر کل جامعه بر جای مینهد. عموماً تحقیقاتی که به بررسی رابطه میزان سلامت روان و وجود خشونت علیه زنان پرداختهاند، نشان میدهند که زنان خشونتدیده همواره از سلامت روان بسیار پایینی برخوردار هستند. در یکی از این تحقیقات مشخص شده است که زنان خشونتدیده عموماً شکایات جسمانی، وسواس و اجبار، حساسیت در روابط متقابل، افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، ترس مرضی، افکار پارانوئیدی و روانپریشی بسیار بالایی نسبت به زنان خشونتندیده دارند. شاید این امر بدیهی بهنظر برسد که زنان خشونتدیده، آثار روانی منفی زیادی را به دوش میکشند اما با این وجود، در این رابطه تحقیقات علمی زیادی صورت گرفته است که جملگی این گزاره را بهشدت تأیید میکنند. نتایج یکی دیگر از این تحقیقات نشان میدهد از بین انواع خشونت علیه زنان، خشونتهای عاطفی، کلامی و روانی شایعترین نوع خشونت علیه زنان بوده است. همچنین احساس امنیت زنان در خانه در سطح متوسط و روبه پایین ارزیابیشده است؛ رابطه بین انواع خشونت و احساس امنیت زنان در خانه بهصورت منفی و معکوس بهدست آمده که نشان از بالا رفتن هر یک از انواع خشونت است. در نتیجه میزان احساس امنیت در خانه کاهش مییابد.
با این آمار و ارقامی که خشونت علیه زنان در ایران و سایر نقاط دنیا مشاهده میکنیم بهنظر میرسد که مسئولیت نهادهای مرتبط، سیاستگذاران، کنشگران، متفکرین و محققان اجتماعی بسیار زیاد باشد. اگرچه برخی از نهادها مانند بهزیستی در خصوص خشونت علیه زنان مداخله میکنند و حتی در صدد پیشگیری هم هستند اما این حجم از خشونت علیه زنان در ایران نیازمند تلاشهای بیشتر در سطح ملی است.
استمداد از رسانه و افراد اثرگذار اجتماعی میتواند یکی از راهکارهای رفع خشونت علیه زنان باشد. از سوی دیگر از جمله تدابیری که میتوان با استفاده از آن میزان بزهدیدگی زنان را در مقوله خشونت کاهش داد و از مورد خشونت واقع شدن زنان جلوگیری کرد، اتخاذ راهبردهای پیشگیرانه در چارچوب پیشگیری وضعی است.
پیشگیری وضعی نوعی پیشگیری کنشی است که با شناسایی، حذف و خنثی کردن شرایط و موقعیتهای بزهدیدهزا مانع بزهدیده شدن افراد و ورود آنها به ورطه بزهدیدگی میشود. تدابیر پیشگیری وضعی برای زنان دربرگیرنده حذف وضعیت جرمزا، کاهش حضور در مکانهای خطرناک، تأسیس پلیس ویژه زنان و اصلاح سبک زندگی زنان است.
بهنظر میرسد که آموزشهای همگانی در این خصوص نیز لازمه زیست اجتماعی سالمتر برای زنان است و اینگونه میتوان امید داشت که زنان کمتر خشونتدیده شوند.