زباله، بسته به كميت و نحوه مديريت آن، يكي از اثرگذارترين مواد بر روي محيط زيست است، چرا كه زباله خاك را آلوده ميكند، شيرابه آن آب و خاك را آلوده ميكند و گازهاي توليدشده در مراكز دفن آلودهكننده هوا بوده و اثر گلخانهاي نيز دارند. هر آنچه كه اكنون زباله ناميده ميشود در ابتدا كالا بوده و پس از مصرف به زباله تبديل شده است. تامين كالاي مورد نياز منجر به تحميل هزينه ميشود. علاوه بر آن پس از تبديل اين كالاها و ملزومات به زباله، بايد هزينهاي مضاعف صورت پذيرد كه اين كالاي مصرفشده كه اكنون زباله ناميده ميشود جمعآوري، حمل و دفن شوند.
در حال حاضر با توجه به آمارهاي موجود بهطور متوسط روزانه 7000 تن زباله در شهر تهران توليد ميشود. اين مقدار زباله از منابع مختلفي همچون منابع شهري (خانوارها، واحدهاي تجاري و اداري)، صنعتي و بيمارستاني حاصل ميشود.
براي مديريت زباله شش مرحله در نظر گرفته شده است كه عبارتند از: 1- توليد 2- ذخيرهسازي 3- جمعآوري 4- حمل 5- دفن 6- پردازش
7- مراقبتهاي پس از دفن
اولين و مهمترين مرحله از مراحل مديريت مواد زائد جامد يعني توليد، در صورت كنترل و كمينه گشتن، كوتاهترين راه را براي كاهش هزينهها، انرژي، وقت و .... در مديريت مواد زائد جامد ميباشد. از سويي زبالهها قبل از تبديل شدن به زباله، مواد مصرفي و مايحتاج عمومي بودهاند كه كاهش زباله به معني كاهش مواد مصرفي و مايحتاج عمومي ميباشد.
بهطور كلي كاهش زباله، توليد و بازيافت به پنج روش امكانپذير است از اين روشها، سه روش مربوط به توليدكنندگان زباله، يك روش مربوط به سازما نو يا ارگان ذيربط مديريت پسماند و يك روش مربوط به تامين و توليدكنندگان مايحتاج عمومي ميباشد كه در ادامه به آنها اشاره ميشود:
1- كاهش زباله توسط توليدكنندگان زباله
2- اجتناب از خريد (Refuse)
3- به اندازه خريد كردن (Reduce)
4- استفاده مجدد از كالاها (Reuse)
اجتناب از خريد
در هنگام خريد و تهيه مايحتاج، رعايت برخي نكات ساده و ابتدايي كه در ذيل به آنها شاره ميشود كمك قابل توجهي به كاهش توليد زباله مينمايد:
استفاده از كيسه، سبد يا زنبيل در هنگام خريد
نخريدن كالاهايي كه باعث توليد مضاعف زباله ميشوند همچون ظروف و كالاهاي يكبار مصرف، سبزي پاكنكرده، كالاهاي با بستهبندي حجيم و ...
نخريدن كالاهاي نامرغوب
به سادگي پيداست با رعايت نكات فوق ميتوان تاثير بسيار چشمگيري در ميزان زباله توليدي و اقتصاد خانواده و شهر گذاشت. استفاده از كيسه، سبد يا زنبيل در هنگام خريد باعث كمتر شدن مصرف كيسههاي پلاستيكي ميگردد. اين كيسهها براي هر بار خريد كردن يك عدد از آن مصرف ميشود براي مغازهدار و فروشنده هزينهبردار است و از سوي ديگر اين كيسهها پس از رسيدن به منزل جايي جز سطل زباله ندارند و اين امر نيز باعث افزايش ميزان زباله و به تبع آن افزايش هزينههاي شهرداري در زمينه جمعآوري و مديريت زباله ميشود.
بر اساس بررسيهاي سال 1380 مديريت هر كيلوگرم زباله براي شهرداري تهران هزينهاي معادل 170 ريال دربر دارد. ضمنا ميزان مشمع موجود در زباله شهر تهران حدود 6/4 درصد ميباشد. با يك حساب ساده ميتوان تنيجه گرفت كه از كل زباله شهر تهران روزانه حدود 28 تن مشمع ميباشد كه هزينه تهيه آن براي كسبه به ازاي هر كيلوگرم تقريبا10 هزار ريال و هزينه مديريت زباله ناشي از آن حدود 170 ريال و در مجموع روزانه پنج ميليون ريال توسط شهرداري تهران هزينه ميشود تا 560 ميليون ريال مشمع دفع شود.
البته بايد به اين ارقام كوچك هزينههاي زيستمحيطي ناشي از دفن مشمع در زمين با طول عمر فرسايش بيش از 200 سال را كه قابل محاسبه نميباشد، نيز افزود. اين ارقام و هزينهها بخشي از سرمايه و پول هستند كه از چرخه اقتصادي خارج ميشود.
اجتناب از خريد كالاهايي كه باعث توليد مضاعف زباله ميشوند نيز باعث كاهش ميزان زباله ميشود و اين كاهش توليد زباله به معني كاهش هزينههاي ريالي در بعد ملي و خانوار ميشود.
استفاده از ظروف و كالاهاي يكبار مصرف در مصارف طولانيمدت علاوه بر گران بودن نسبت به ظروف بادوام و چند بار مصرف (به عنوان مثال يك عدد بشقاب يكبار مصرف با كيفيت متوسط حدود يكدهم بشقاب چيني يا ملامين قيمت دارد به عبارتي ده بار استفاده از بشقاب يكبار مصرف معادل خريد يك عدد بشقاب چيني يا ملامين است)، باعث توليد زبالهاي با ماندگاري بالا در طبيعت شده و علاوه بر هزينههاي جمعآوري و مديريت زباله باعث تحميل هزينههاي زيستمحيطي سنگيني به نسلهاي آينده ميشود. در اين بحث ساده نيز هزينههاي تهيه ظروف يكبار مصرف و هزينه مربوط به جمعآوري، حمل و دفن آنها بخشي از ستاندههاي خارجشده از فعاليت اقتصادي ميباشد.
خريد سبزي و ميوه پاكنكرده از جنبههاي مختلفي ميتواند مورد بررسي قرار گيرد. بر اساس آناليز فيزيكي زباله شهر تهران پسماندهاي آلي موجود در زباله 8/67 درصد است كه حدود نيمي از آن را زايدات ميوه و سبزي تشكيل ميدهد. جمع اين زايدات بالغ بر 2450 تن در روز ميشود. اين مواد به جاي استفاده در مصارف كشاورزي و يا خوراك دام و طيور با صرف هزينهاي سنگين به شهر حمل شده و به قيمت ميوه و سبزي تازه به خانوارها و مصرفكنندگان فروخته ميشود. از سويي پس از تبديل شدن به زباله بايد ميليونها ريال هزينه صرف شود تا به عنوان زباله به خارج از شهر و مراكز دفن حمل و مدفون شود.
اگر قرار باشد اين مواد زايد وارد شهرها نشوند نياز به ايجاد صنايع تبديلي جهت پاكسازي، جداسازي درجهبندي اين محصولات دارد. ايجاد اين صنايع علاوه بر كاهش و يا حذف هزينههاي موصوف در فوق ايجاد اشتغال و درآمد براي جامعه روستايي خواهد كرد و علاوه بر ايجاد ارزش افزوده براي اين محصولات، كمك شاياني به امر تغذيه دام و طيور نموده و باعث كمتر شدن دفن زباله در زمين ميشود.
هزينههاي مربوط به حمل محصولات و زباله و عدم استفاده از اين مواد، نشت سرمايه در اقتصاد است كه برگشتي ندارد، در مقابل در صورت استفاده از اين مواد در مبادي توليد و استفاده از صنايع تبديلي علاوه بر حذف هزينههاي حمل و نقل و مصرف شدن زايدات در مبادي توليد باعث ايجاد استقلال و سرعت گردش پول در اقتصاد ميشود كه اين امر نيز منجر به افزايش GDP (توليد ناخالص ملي) ميگردد. نخريدن كالاهاي نامرغوب و يا به عبارتي نخريدن كالاي ارزانقيمت نيز روش بسيار مناسبي جهت كاهش توليد زباله است.
برخلاف ظاهر امر، خريد كالاي ارزانقيمت نه تنها به نفع خريدار نيست بلكه علاوه بر متضرر شدن مصرفكننده بابت خريد مجدد كالاها و يا هزينههاي تعميرات، اقتصاد شهر و كشور نيز تحتالشعاع آن قرار گيرد. همچنين ميزان مصرف از درآمد را افزايش ميدهد و به تبع آن موجب كاهش پسانداز و سرمايهگذاري ميشود.
اگر در خريد كالاهاي بادوام قدري بيشتر هزينه شود نياز به هزينه تهيه مجدد آن در كوتاهمدت نبوده و علاوه بر آن هزينههاي جمعآوري و دفن زبالههاي ناشي از آن بهطور چشمگيري كاهش خواهد يافت.
به اندازه خريد كردن
تصور عموم بر اين است كه در هنگام خريد هر چقدر مقدار اجناس خريداريشده بيشتر باشد يا به عبارتي خريد به صورت عمدهاي انجام شود، به لحاظ اقتصادي، به صرفهتر خواهد بود در حالي كه اين تصور در بسياري از موار كاملا غلط است و تنها در برخي موارد خريدهاي عمده به صرفه است.
به عنوان مثال هنگام خريد ميوه و سبزيجات اگر به جاي خريد اندك و به مقدار مورد نياز، بيش از مصرف دو يا سه روز خريداري گردد، قطعا بخشي از آن حتي در داخل يخچال دچار فساد شده و ديگر نميتوان از آنها استفاده كرد. به عبارت ديگر اين كالاها تبديل به زباله ميگردند. برخي مادران و خانوادهها هم فكر ميكنند كه اگر در ظرف غذاي كودك غذاي بيشتري بكشند، كودك تغذيه كاملتري خواهد داشت و يا ميوههاي درشت را براي تناول كودكان پوست ميگيرند كه معمولا نيمي از ميوهها روانه سطل زباله ميشود.
اگر به موارد فوق توجه شود كاملا مشهود خواهد بود كه اجتناب از اين امور در وهله اول به نفع خانوار است چرا كه كالا و مواد غذايي كه براي تهيه و تامين آن هزينه شده است، قبل از مصرف تبديل به زباله شده يعني بخشي از منابع مالي خانوار مستقيما روانه سطل زباله شده است و در بعد كلان بخشي از پول از چرخه اقتصاد خارج شده است و در مرحله بعد براي جمعآوري، حمل و دفع اين پولها هزينه سنگيني بايد صرف شود. البته مهمتر از اين موارد مسائل و مشكلات زيستمحيطي ناشي از دفن زباله در زيرزمين ميباشد. اين زبالهها كه ماهيت ارگانيك داشته پس از دفن در زمين توليد شيرابه نموده در صورت عدم جمعآوري مناسب و تصفيه، منجر به آلوده شدن منابع زيرزميني و سطحي ميشود. از سوي ديگر در اثر دفن مقدار بسيار زيادي گاز متان توليدشده كه داراي اثر گلخانهاي ميباشد. (اثر گلخانهاي گاز متان 35 برابر بيشتر از گاز دياكسيدكربن است.)
موارد مشابه بسيار زياد است ولي بايد توجه داشت كه هر يك از اين موارد به چه ميزان زيان اقتصادي براي خانوار و كشور در پي دارد و چقدر باعث افزايش توليد زباله، تحميل هزينه زايد بر شهر شده و محيط زيست را آلوده مينمايد.
استفاده مجدد از كالاها
بخشي از زباله شهري مربوط به لوازم مصرفي فرسوده و از مدافتاده است كه اين لوازم را ميتوان به سادگي تعمير و يا اصلاح كرد و مجددا مورد مصرف قرار داد. مبلمان منزل در صورت پارگي، شكستگي و يا رنگرفتگي تنها با يك تعمير ساده و نسبت به قيمت اوليه بسيار ارزان ميتوان به يك دست مبلمان شيك و نو تبديل كرد.
در برخي موارد نيز ميتوان از قسمتهاي سالم اجناس و لوازم فرسوده و مستهلك به عنوان لوازم يدكي براي لوازم ديگر كه آنها نيز فرسوده شدهاند، استفاده كرد.
به روشني ميتوان دريافت كه بكارگيري اين نكات ساده و استفاده مجدد از برخي كالاها و اجناس قديمي و فرسوده كمك قابل ملاحظهاي به اقتصاد مينمايد چرا كه مواد و لوازم مستعمل كه دور ريخته ميشوند بايد توسط محصولات جديد و نو جايگزين شوند كه اين جايگزيني موجب بالا رفتن هزينههاي مصرفي خانوار ميشود.
مديريت مواد زايد جامد
اين بخش از كار مربوط به فرآيند بازيافت ميشود. بازيافت همانگونه كه از نام آن پيداست فرآيندي است كه به بازيابي مواد و انرژي و يا هر چيزي با ارزش از زباله ميپردازد.
براي پرداختن به بازيافت بايد ابتدا روشهاي مختلف آن شناسايي شود سپس به ارزش اقتصادي و يا ارزش افزوده محصولات حاصل از مواد دورريختني و بيارزش پرداخت. اين نكته را نيز نبايد از خاطر دور نگه داشت كه پرداختن به امر بازيافت علاوه بر جلوگيري از دفن ثروتهاي ملي در سطح وسيعي اشتغال ايجاد ميكند در زير به برخي از اين روشها ميپردازيم.
تفكيك زباله در مبدا توليد
در اين فرآيند همانگونه كه از نام آن پيداست، هدف جلوگيري از دفع زايدات ارزشمند و اقدام به بازيافت آنها پيش از تبديل شدن به زباله و تحميل هزينههاي ناشي از مديريت پسماند ميباشد. اين امر باعث ميگردد كه بخش مهمي از ثروتهاي دور ريختهشده، مجددا به چرخه توليد و مصرف بازگردد.
طبق تعريف، «زباله به پسماندهاي ناشي از فعاليتهاي انساني گفته ميشو كه از نظر توليدكننده فاقد ارزش ميباشد» موادي كه از نظر توليدكننده فاقد ارزش هستند ميتواند از نگاه ديگران موادي ارزشمند باشند. بر اساس بررسيها از هر كيلوگرم زباله شهر تهران ميتوان زايدات خشك و باارزش جمعآوري كرد.
بر اين اساس با بازيافت تنها 10 درصد
(700 تن در روز) از زباله شهر تهران در مبدا توليد رقمي بالغ بر 430 ميليون ريال از ثروت ملي در هر روز دفن نخواهد گرديد. از سوي ديگر توسط هر گروه جمعآوري زباله شامل يك نفر راننده و يك نفر كارگر، در هر روز حدود 1200 كيلوگرم زباله خشك را ميتوان جمعآوري كرد و اين يعني ايجاد فرصت شغلي براي حدود 600 نفر در مرحله جمعآوري كه با احتساب نيروي انساني مورد نياز در مراحل «جداسازي» و «پردازش اوليه»، حداقل 3000 فرصت شغلي ايجاد خواهد شد. البته به درآمدهاي محاسبهشده فوق بايد هزينههاي مديريت جمعآوري و دفع اين زبالهها و هزينههاي زيستمحيطي ناشي از دفن زباله را نيز افزود.
تبديل زبالههاي ارگانيك به كمپوست (كود آلي)
در اين فرآيند طي يك سلسله فعل و انفعالات ارگانيك و با اثر برخي ميكروارگانيسمهاي هوازي زبالههاي فسادپذير با منابع گياهي و جانوري به كود تبديل ميشود. با توليد اين كود كه قابليت استفاده در پاركها، طرحهاي بيابانزدايي و حتي كشاورزي را دارد علاوه بر كسب درآمد و ايجاد اشتغال از محل بازيافت، زبالههاي دورريخته شده و بدون استفاده بخش مهمي از زباله دفني نيز كاسته شده و هزينههاي مربوط به دفن و نيروي انساني و ماشينآلات دفن و هزينههاي تهيه زمين براي دفن صرفهجويي ميشود.
استحصال انرژي و گاز متان
بخشي از زبالههاي دفني به علت وجود فرآيند بيولوژيك، توليد گاز متان نموده و به ازاي هر تن زباله تقريبا 250 كيلوگرم گاز توليد ميشود كه در صورت جمعآوري و تصفيه، قابليت مصرف در موارد مختلف را دارد. به دليل وجود منابع سرشار گاز و نفت در كشور و ارزان بودن انرژي در كشور از يك سوي و عدم حمايت دولت از اين گونه طرحها از سوي ديگر، اين جنبه از دريافت در ايران مورد توجه قرار نگرفته است.
با استحصال گاز متان از مراكز دفن زباله، علاوه بر حذف اثر زبانبار زيستمحيطي اين گازها، درآمد قابل ملاحظهاي نيز ميتوان ايجاد كرد.
زباله صنايع و توليدكنندگان
كاهش توليد زباله توسط تامينكنندگان مايحتاج عمومي همچون وزارتخانههاي بازرگاني، جهاد كشاورزي، صنايع و ساير نهادها، ارگانها و موسسات توليد و عرضه كالا اعم از دولتي و غيردولتي از پيچيدگي و دقت بالايي برخوردار است.
لذا جهت كاهش توليد زباله و حفظ سرمايههاي ملي نكاتي را متذكر ميگردد:
در تهيه مواد اوليه دقت شود موادي خريداري گردد كه داراي كمترين ضايعات باشد.
فرآيند توليد به گونهاي طراحي شود كه ضايعات توليد شده مجددا وارد چرخه توليد گردد.
كالاها از نوع و جنسي باشند كه يا بهطور كامل مصرف شوند يا قابليت بازيافت كامل را داشته باشند.
كالاها داراي عمر مفيد طولاني باشند.
بستهبندي كالاها بهگونهاي باشد كه كمترين ضايعات را داشته باشند.
حجم و مقدار مواد موجود در هر بسته متناسب با مصرف و تقاضاي بازار باشد.
فرآيند توليد بهگونهاي طراحي شود كه امكان بازيافت كالاهاي مصرفشده و استفاده مجدد از آنها توسط توليدكننده وجود داشته باشد.
كالاها و لوازم توليدشده در صورت خرابي با هزينهاي اندك تعميرپذير باشد.