استاد اندیشمند: مهدی احدی
رابطه ستایش خداوند با كنشهای اجتماعی
كنشهای اجتماعی برخورد متقابل افراد جامعه در فرآیند هماهنگ نمودن روابط اجتماعی را گویند. اسلام عزیز، از آنجا كه با بینش توحیدی، قوانین اجتماع بشری را تنظیم میكند، با انحصار حقوق كلیه ستایشها به خداوند، میخواهد كنشهای اجتماعی را برپایه بینش توحیدی پایهگذاری نماید. به طوری كه هر جامعهای كه با رنگ اسلام زندگی میكند تمایز میان رابطههای درست و نادرست را تشخیص دهد.
اگر خواستههای فردی جنبه انتفاعی داشته باشد بهطوری كه از هر سو، انتفاعات یكجانبه شود، قهرا با بینش توحیدی منافات دارد، لذا گفتن «الحمدا...» نسبت به هر جایی نیست، بلكه جای ویژهاش را دین مبین اسلام بر اساس همان كنشهای اجتماعی كه اصل مسلم جامعهشناختی است، تبیین میكند. آن كنشی كه جامعه را بر محور توحید یكرنگ میكند معیار ستایش خدا قرار میگیرد. یكرنگ شدن جامعه فقط بر اساس نماز و روزه و فروعات نیست بلكه درك صحیح بكارگیری ستایش خداوند، لازم است از سوی بنیانگذار اسلام و رهبر آن ترسیم شود. از این جهت، ممكن است یك نفر در اجتماع اسلامی یك عمر زندگی كند ولی از ارتباط صحیح ستایش خداوند؛ برخوردهای اجتماعی آگاهی نداشته باشد.
به عارفی به نام سری سطقی گفته شد: چگونه امتثال الهی واجب میشود؟
گفت: من سی سال است كه به خاطر اینكه یك بار «الحمدا...» را گفتهام استغفار میكنم! ماجرای این مطلب چطور بود؟
گفت: آتشسوزی در بازار بغداد رخ داد، مغازهها و خانهها سوخت، ولی مغازهام از میان هجوم آتش محفوظ ماند، خداوند را به خاطر نسوختن مغازهام با جمله «الحمدا...» سپاس گفتم. از آن پس در اندیشهام مطلبی میگذرد كه وجدان مرا اذیت میكند و آن اینكه، مگر مغازههای دیگران آتش گرفت شما از این عمل خوشحال هستید، مروت اسلام و مسلمانی كجا رفت؟ بخاطر سالم ماندن مغازهات چرا سپاس میگویی؟ در حالی كه درد اجتماعی نداری.
آری، این عارف میخواهد بگوید: نباید از كنشهای اجتماعی غافل بود، بلكه برخوردهای اجتماعی را در هر زمان باید محاسبه نمود.
ما از این واقعه عارف، میخواهیم یكی از درسهای جامعهشناختی اسلام، بنا بكارگیری صحیح از «الحمدا...» در كنشهای اجتماعی را استفاده كنیم. نباید در همه جا سپاس خدا گفت، بلكه باید جامعه بشری فرآیند تكامل همگانی را بداند. رشد و حیات جامعه را خواستار باشید و تنها به فردیت خویش نظر نكنید.
اسلام عزیز، میگوید: اگر فرزند همسایهات در رشته دكترا فیزیك یا اتمی قبول شد، بخاطر این كنش اجتماعی، ذكر الحمدا... را جاری كن، نه اینكه تنها این ذكر را برای قبولی فرزند خودت استفاده كنی. بنابراین، بشر از دیدگاه اسلام، شریك تمامی برخوردهای متقابل اجتماعی است، دقت شود.
رابطه دین و اجتماع
یكی از شاخههای جامعهشناختی، مردمشناسی از نظر ویژگیهای جسمانی و روانی و فكری و آداب و عقاید و پیوندها است. آیین اسلام در اول سده هفتم مسیحی شروع شد و بتدریج در مدت كوتاهی تمام شبهجزیره عربستان را فرا گرفت و پس از آن كشورهای مجاور هم كه دارای برجستهترین تمدن و فرهنگ بودند، را فرا گرفت. تغییرات و تحولات شگرف را در مردم ایجاد نمود و بسیاری از وابستگیهای بیهوده زندگی را از میان برد و بسیاری از تعلقات دینی با واژههای نوین نظیر «الحمدلله» را در دل و فكر مردم آفرید.
بنظر ما، «الحمدا... رب العالمین» دوسویه است. از یكسو، كلیه ستایشها را منحصر خدا نمود بهطوری كه هر حمدی از هر حامدی كه برمیخیزد، به خدا برمیگردد. چون مجموعهی حمدها در انحصار حقوق خداوند است.
و از سوی دیگر، خداوند را مربی جهانیان دانست، و در واقع هر تربیتی كه از سوی قوانین الهی باشد مرهون مربی حقیقی جهان است.
با این دو سو، مردمشناسی دینی را ایجاد نمود بهطوریكه همه دانشمندان جامعهشناسی و غیر جامعشناسی به قضاوت نشستهاند.
قضاوت گوستا لوبون چنین است:
شریعت و آیین اسلام در اقوامی كه آن را قبول نمودهاند تاثیر بسزایی بخشیده است. در دنیا خیلی كمتر مذهبی پیدا شده كه به قدر اسلام در قلوب پیروانش نفوذ و اقتدار داشته، بلكه غیر از اسلام شاید مذهبی یافت نشود كه تا این قدر حكومت و اقتدارش دوام كرده باشد. چه، قرآن كه مركز اصلی است اثرش در تمام افعال و عادات مسلمین از كلی و جزیی ظاهر و آشكار میباشد.
آقای پروفسور پیربوتول میگوید:
بهطور كلی دانشمندان رشته مردمشناسی معتقدند كه تاریخ ادیان شاخهای از دانش انسانشناسی است. چون دین در نژادهای بشری ویژگیهای ژرفی بوجود آورد بهطوری كه مردم را از نظر خصایص جسمانی و روانی عوض نموده است.
ما معتقدیم كه رابطه اجتماع با دین، انتخابی یا اضطراری نیست؛ بلكه ذاتی و فطری است. یعنی انسانها بر اساس فطرتشان محتاج به راهنمایی انبیای الهی و تربیت دینیاند تا به نظم ایدهآل برسند. قرآن نیز فطری بودن این رابطه را تایید میكند آنجایی كه خداوند به مشركان میفرماید: اگر برای شما فرستادگانی نمیفرستادم به شكایت و اعتراض میگفتید: «لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَینا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِكَ» چرا برای ما رسولی نفرستادی تا آیات تو را پیروی كنیم.
پس بشر فطرتا محتاج به ارتباط با دین است. از این نظر، رابطه اجتماع با دین، فطری است. و انتخاب، معلول آن فطرت خواهد بود.
هِرْبِرْت جرج ولز میگوید: تنها دینی كه من دریافتم و بارها گفتهام كه از سر خلفت آگاه است و با راز آفرینش آشنا، و همه جا با تمدن همراهست دین اسلام میباشد.
گسترش فرهنگ ستایش در جامعه
ایدئولوژی جامعهی توحیدی در سایه اعتقاد به خداوند، بخاطر پایدار ماندن جامعه از هرگونه انحرافات و بیماریهای سرطانی، با گسترش فرهنگ ستایش در جامعه، رنگ خدایی میبخشد.
بر این پایه، وقتی خلیفه دوم به علی(ع) كه میان حلقه اصحابش نشسته بود، میپرسد: ما كلمه لا الا الا ا...، سبحانا...، ا... اكبر، را نشناختیم؟
علی(ع) میفرماید: «و رَضِیها ا... لنفسه، و اَحَبَّ اَنْ تقال».
خداوند كلمه الحمدا... را برای خویش دوست دارد. و از این كلمه خشنود است، و دوست میدارد كه میان جامعه گسترش یابد.
به نظر این امام بزرگوار، جامعهای كه میخواهد از تخلفات و جرائم و فساد اخلاقی حفظ شود باید از این رهنمود والای الهی- یعنی همگانی نمودن ستایش خداوند- استفاده واقعی نماید. چه اینكه استفاده ابزاری از این گونه كلمات نورانی، هرگز مایه خوشبختی جامعه نخواهد شد. خداوند دوست دارد كلمه ستایش بهطور واقعیاش گسترش یابد تا اینكه بسیاری از دغدغههای اجتماعی حل شود.
كلام امیرالمومنین(ع) گواه خوبی است بر این نظر تفسیری، كه فعل دستوری «قولوا»- بگوئید- را در تقدیر میگیرند.
این تقدیر، حاكی از اهمیت گسترش فرهنگ ستایش در میان اجتماع الهی است.
ضرورت حاكمیت نظم اجتماعی
یكی از مفاهیم «رب» مُنَظَّم- تنظیمكننده جهانیان- از حیوانات و نباتات و جمادات و ماورای طبیعت، با نظم خاص و تركیب مناسب، میباشد.
هدف اصلی خداوند با توصیف به این نام، این است كه هماهنگی و برابری را بر پایه نظام تكوینی، استحكام ببخشد. تقریبا كسی كه خود منظم است هرگز دوست ندارد شاهد بینظمیهای اجتماعی باشد و رهبران الهی را برای برقراری همین نظم فرستاده است.
بنابراین، اساس حاكمیت نظم اجتماعی از صفت رب، به معنای منظم استفاده میشود، و باید این اسلام عزیز را ستود كه نام مربی بشریت و موجودات جهان، حاكم نظم و خوبیها است.