به قلم : دکتر رضا امانی ، استاد گروه تغذیه بالینی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
با درود
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت آخر به کمال ذره ای راه نیافت
بسیار دوست می داشتم در این مجال چند سطری در موشکافی یکی از یافته های جذاب و پرطرفدار (Hot topic) رشته مان بنگارم. اما گویا برای چنین اشتیاقی باید این زمان بگذاریم تا وقتی دگر.
در ماه های گذشته، همگی شاهد کشمکش ها، گفتگوهای نه چندان دلچسب، زور ورزی ها و پرخاش ها و گاه نیز زمزمه های بی پروا (Careless whispers) بوده ایم اما نه تنها از این تیرگی ره به برون نیافته ایم، بلکه دیگر در این طوفان چشم نیز چشم دیگری نمی بیند! دلسوز و دلداده و خام و پخته و ... خود بین! در این آشفته بازار چنان به هم در آمیخته اند تو گویی صحنه نبرد چالدران را ترسیم نموده اند و صد افسوس پیروزی در این نبرد به دست نیامد.
دوستان، یاران، همکاران، دانشجویان و دلدادگان رشته علوم تغذیه، به قول حافظ پرسشی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس، توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟ اگر هر یک از ما با کوله باری از دیده ها، شنیده ها و گفته ها، خود را صادقانه نقد و بیان می کردیم، شاید امروز به چنین گره بسته ای برنمی خوردیم. هر یک از ما، چون نیک بنگری، اشتباهات، کج روی ها و ضعف های بارزی داشته ایم. از سویی دگر، بسی تلاش ها، همفکری ها و توانمندی های خود را در این ره صرف نموده ایم. اما آیا اکنون، در این آشفته بازاری که همه ما را آشفته می دارد، گاه خودزنی است؟
در این برهه، دعوای صنفی- علمی و به رخ کشیدن پهلوانی ها و زورمندی ها چه گره ای را می گشاید؟ بنیان گذاران و بسیاری از تلاشگران این رشته، از مسیرهای دیگر وارد این عرصه پرتلاطم شده اند، از رشته هایی متفاوت، آیا اکنون که هماوردهای تازه و مدعی ما را دربرگرفته اند، گاه محاسبه و محاربه و محاکمه است؟ (بر من خرده مگیرید، ناچار از وام گرفتن از واژه های تازی شدم). همواره در میان درگیری های بیهوده و منفعت طلبانه فرزندان ناشکیب، به میانجی گری بزرگان نیاز بوده است. برزگانی با تجربه، دلسوز، خردمند، شکیبا و روشن بین.
دوستان و همراهان، عرصه های گوناگون در کشور ما در حال گذار پرگدازی هستند که رشته ما نیز اندر میان التهاب آن است. نبردهای فردی "انا الحق" و "هل من ناصر" طلبیدن، در این دوران گره گشا نیست.
بیایید با گفتگو در سطح کلان و با حضور نمایندگان شایسته و با تجربه و البته صادق از هر سوی دعوا، گره ها را یکی یکی بگشاییم، چرا که کاستی های ما به یک باره سر بر نیاورده اند که به یک باره بروند. در زمان نگارش یاد دیالوگی ماندگار از "روز واقعه" اثر زیبای استاد بهرام بیضایی افتادم. آن جا که می گفت: "آن که بیعت نکرد، خود مدعی است". بگذاریم نماینده مدعیان در همان جلسه بیاید تا ببینیم چه دارد ز مردی نشان؟ و تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
و اما سخنی با بزرگ صندلی داران وزارت نشین، که این صندلی بس لرزان است! اینک که پزشکان جوان ما در گذران زندگی در طبابت خویش و دستیاران ما با آرزوهای کم رنگ شده خویش، بار سفر بسته یا از میان ما پر کشیدند، به راستی جز شبیخون و چپاول اموال دیگر رشته ها راه دیگری باقی نمانده است؟! پس جایگاه و ارزش مدیر، مدیریت، آینده نگری، آینده پژوهی و برنامه استراتژیک به چه کار می آید؟
امیدوارم واژه ها و بیان من نه سبب دلسردی یا موضع گیری، که سبب لختی درنگ و اندیشیدن به راهکاری تازه و ماندگار گردد. تا چه پیش آید...!
زیاده جسارت است.
تیر ماه 1403