رکسانا خوشابی؛ کارشناس ارشد مشاوره
- چقدر رژیم گرفتن سخت است!
- رژیم گرفتن اعصابم را ناراحت میکند.
- از رژیم گرفتن متنفرم.
- آدم رو به قبله بشه اما رژیم نگیره!
- ....
اینها جملاتی هستند که درست عین آنها یا گاهی هم مشابه آنها را از اکثر افرادی که رژیم میگیرند میشنویم.
خصوصا این جملات در مورد رژیمهای لاغری و رژیمهای پرهیزهای غذایی بیشتر و بیشتر شنیده میشوند.
یعنی رژیمهای خارج از رویه ای که فرد را گرسنه نگه میدارند یا رژیمهایی که مانع میشوند که فرد در خوردن غذاهایی که برایش بد هستند زیادهروی کند.
نکته مهم در باره اکثر رژیمها این است که به جز در بعضی بیماریهای خاص، ابتدا فرد دچار افراط در خوردن و سپس ناچار به تفریط در آن بوده است.
بدین معنا که فرد در خوردن تعادل ندارد و جالب این است که چنین افرادی در زندگی عادی هم در بسیاری موارد دچار عدم تعادل هستند.
به همین دلیل من حرف آخر را اول میزنم و میگویم به جای رژیم گرفتن لازم است متعادل شدن و متعادل رفتار کردن را یاد بگیرد.
وقتی مواد غذایی را به شکلی متعادل مصرف میکنید، وقتی متعادل ورزش میکنید، متعادل میخوابید و موادی را مصرف نمیکنید که زندگیتان را از تعادل خارج کنند، دیگر نیازی به رژیم گرفتن نیست و در نتیجه شکنجه و آزار رژیمهای سخت را لازم نیست تحمل کنید.
تبعات منفی رژیم گرفتن
هنگامی که افراد رژیم گیرنده کالری مصرفیشان را کاهش میدهند، میتوانند تحریک پذیر و خشن شوند و مجبورند قدرت خودداری بیش از حدی در هنگام انتخاب مواد غذایی به کار ببرند.
در یک تحقیق نشان داده شده که در زمانیکه کالری محدود میشود، افراد رژیم گیرنده ترجیح میدهند فیلمهایی با شخصیتهای عصبانی و موضوعات انتقام جویانه ببینند و به جای چهرههای غمگین یا وحشت زده، به سمت چهرهها و ژستهای عصبانی جذب میشوند.
تحقیق دیگری نشان میدهد که افراد رژیم گیرنده، بیشتر مستعد اضطراب و افسردگی هستند و اگر کالری آنها بیش از حد محدود شود ممکن است به غذا وسواس پیدا کنند.
قابل ذکر است که این همان نوع واکنشی است که قحطی زدهها و افرادی که دچار اختلالات خوردن هستند، نیز نشان میدهند.
متاسفانه این خطر هم وجود دارد که چنین افرادی آنقدر ناامید شوند که رژیمشان به پرخوری تبدیل شود و پس از آن احساس گناه کنند، چرا که تسلیم وسوسه شدهاند.
این نوع رفتار میتواند پیش زمینهای برای اختلال خوردن باشد.
بدیهی است که خطرات رژیم گرفتن فقط در مشکلات جسمی خلاصه نمیشود و مشکلات روانی را نیز در بر میگیرد. گاهی اوقات فرد احساس تحریک پذیری کرده و برقراری ارتباط برای او دشوار میشود، چنین حالاتی ممکن است علامت این باشد که کالری را بیش از حد محدود کردهاند چون اگر کالریتان را بیشتر از ۵۰۰ کالری در روز کاهش دهید خود را ناخواسته در معرض خطر تغییرات خلقی و کمبود انرژی و بی انگیزگی قرار داده اید.
رژیم افراطی میتواند شما را خسته، مضطرب یا افسرده کند.
تب رژیمهای لاغری!
آمار سازمانهای بهداشتی و حتی بیمه، خبر از آن دارند که ده درصد افزایش وزن باعث میشود شانس مرگ تا سیزده درصد افزایش پیدا کد و اگر این افزایش به بیست درصد برسد، خطر مرگ به 25 درصد افزایش پیدا میکند!
در نتیجه تب لاغر شدن به شکل فزاینده ای بالا میرود.از طرفی مدهای روز درباره زیبایی اندام نیز به این بازار آشفته دامن میزنند و هر کسی که اضافه وزن دارد اعتماد به نفس کمتر، خودباوری کمتر و حتی دارای احساس گناه بیشتر است!
متخصصان تغذیه معتقدند که افراد غیر متخصصی که صلاحیتی در عرصه رژیمهای لاغری ندارند، با در نظر گرفتن موج انگیزه و گرایش به لاغری، تبلیغات گسترده ای میکنند که متاسفانه روی آنها کنترلی هم نیست.
آنها اغلب بدون در نظر گرفتن نیازهای بدن افراد و تفاوتهای فردی، یک رژیم را برای همه تجویز میکنند و موجب کمبودهای غذایی در افراد میشوند و مردمی هم که انتظار دارند در یک زمان محدود وزن زیادی کم کنند، به این رژیمها تن میدهند و از آنها دچار ضربه میشوند.
تغییر برنامه غذایی و تهی شدن سلولهای بدن از مواد غذایی و معدنی مورد نیاز بدن، میتواند آثار جانبی خطرناکی داشته باشد که این آثار از روی تغییرات فیزیولوژیکی و خلقی قابل مشاهده است.
جالب است بدانیم کمبود ویتامینهای گروه B در برنامه غذایی و رژیمدرمانی موجب افسردگی، خستگی زودرس و تحریکپذیری عصبی میشود. در افرادی که به طور منظم و سر وقت غذا نمیخورند، قندخون دایماً در حال تغییر است و ثبات لازم را ندارد و همین مسأله روی قدرت تفکر و تمرکز و در نتیجه خلقوخوی آنها تأثیر میگذارد.
بعضی از افراد هم به بعضی مواد شیمیایی موجود در غذاها حساسیت دارند که حین مصرف این مواد غذایی خاص، خلقوخوی آنها دچار مشکل میشود.
در مطالعهای که روی ۲۰۰ نفر از مردم انگلستان انجام شد، تأثیر غذا بر سلامت ذهنی و روانی افراد، مورد مطالعه قرار گرفت. از این افراد خواسته شد مصرف غذاهایی را که استرسزا هستند، قطع کنند و در همان زمان، مقدار غذاهایی را که منجر به تقویت خُلق میشوند، افزایش دهند.
بعد از پایان این دوره آزمایشی، مشخص شد که ۸۸ درصد افرادی که از رژیمهای غذایی بالابرنده خلقوخو استفاده کرده بودند، از نظر ذهنی و روانی، وضعیت بهتری داشتند و بقیه آنها، عنوان کردند که کمتر دچار حالتهای افسردگی شدهاند.
شکر، کافئین و شکلات به مقدار زیاد، موادی هستند که استرسزا محسوب میشوند، در حالی که موادی مثل آب، سبزی، میوه و ماهی، حمایتکنندههای خلقوخو هستند.
اسیدهای چرب امگا سه هم که در ماهیهای چرب (مثل ماهی آزاد) فراوانند، بر نواحی خاصی از مغز که با عواطف ارتباط دارند تأثیر میگذارند. پژوهشگران مشاهده کردهاند که افراد با میزان پایینتری از امگا سه در خون، بیشتر مستعد هستند که دیدگاهی منفی نسبت به زندگی داشته باشند و بیشتر به طور تکانهای رفتار میکنند.
در حالی که افرادی که در خونشان میزان بالاتری از امگا سه دارند، معمولاً توافقپذیرند و با احتمال کمتری اخلاق تند و خشن از خود نشان میدهند.
علاوه بر این، چربی در حد متعادل اثر ضد افسردگی دارد اما استفاده زیاد از آن، باعث میشود چربی در معده به مدت طولانی باقی بماند و سبب منحرف شدن خون از مغز، عضلات و سایر بافتهای بدن به سمت معده شود و این مسأله، رخوت و بیحالی را لااقل تا ۶ ساعت بعد در پی دارد.
در اروپا و آسیا متخصصان تغذیه توصیه میکنند که روزانه بین ۳۰۰ تا ۷۰۰ گرم سبزیجات خام و پخته در برنامه غذایی افراد باشد.
سبزیجاتی با رنگهای مختلف و بدون آلودگیهای ثانویه میتوانند ویتامینهای مورد نیاز بدن را تأمین کنند و موجب شادابی، خلقیات خوب، جذب آهن و بهبود عملکرد دستگاه گوارش شوند.