به قلم : شقایق دهقان ؛ روانشناس و مشاور خانواده
تحریریه زندگی آنلاین : شاید بارها و خصوصا از زبان افراد مسنتر و در بین مردم عادی، کلمه مالیخولیا را شنیده باشید. انتشارات دانشگاه آکسفورد، مالیخولیا را به شکل حالتی از احساس عاطفی که با یک غم و اندوه تیرهوتار و عمیق و نه محدود، مشخص میشود، تعریف کرده است. بهعبارتدیگر، مالیخولیا، اشاره بهنوعی غم شدید و فراگیر دارد که از قرنها پیش، در یونان باستان برای نخستین بار تشخیص داده شد، اما امروزه ذیل اختلال افسردگی قرار میگیرد و نوع شدید و ماژول آن را شامل میشود. برای شناخت بهتر این بیماری، بهتر است ابتدا درباره تاریخچه و پیشینه آن اطلاعاتی به دست بیاوریم.
بیماری مالیخولیایی در طب سنتی
نام “مالیخولیا” اولین بار در طب سنتی مبتنی بر چهار طبع، به کار گرفته شد. بر این اساس بدن دارای چهار طبع اصلی است و بیماریها یا اختلالات ناشی از عدم تعادل در یک یا همه این چهار طبع میباشد. در این شیوه تبیین، تیپ شخصیتی افراد بر اساس غلبه طبع آنها تعیین میشد.
بقراط، که وی را پدر علم پزشکی مینامند، یکی از نخستین کسانی بود که دراینباره نظریاتی مطرح کرد. بر اساس نظر بقراط که پس از او نیز تا مدتها رواج داشت، مالیخولیا ناشی از زیادهروی صفرای سیاه (یکی از طبعهای چهارگانه) است، درنتیجه کسی که در طبع او صفرای سیاه غلبه داشت، دچار بیماری مالیخولیایی میشد.
بیماری مالیخولیایی، اولین بار در قرن 5 و 4 قبل از میلاد، بهعنوان یک بیماری متمایز و با علائم روحی و جسمی خاص، توصیفشده است. بقراط، در نوشتههایش اشارهکرده که ترس ها و ناامیدیها، درصورتیکه مدت طولانی به طول بی انجامد، میتواند نشانه مالیخولیا باشد. بنابراین مهمترین نشانه مالیخولیا در نظر او، غم شدید و طولانی بود. بقراط همچنین به نشانههای دیگری مانند کماشتهایی، بیخوابی، تحریکپذیری بالا و بیقراری نیز اشارهکرده است. پسازآن، جالینوس، درروم باستان، هذیان را نیز به مجموعه علائم فهرست شده توسط بقراط افزود. او معتقد بود که مالیخولیا همچنین میتواند منجر به سرطان شود.
در قرن دهم، بخاری، از پزشکان ایرانی، از مالیخولیا بهعنوان یک بیماری مزمن ناشی از اثرات صفرا سیاه بر مغز یادکرد. او علائم و نشانههای بالینی اولیه مالیخولیا را مواردی مانند رنج بردن از ترسی غیرقابل توضیح، ناتوانی در پاسخ دادن به سؤالات یا ارائه پاسخهای نادرست، خندیدن و گریه کردن با خود و حرف زدن بیمعنی، میدانست.
اما در اروپای قرونوسطی، برای تحلیل غم و اندوه پایدار، دیدگاه مذهبی غالب اولویت بیشتری نسبت به تفکر مبتنی بر طبعها داشت و آن را بهعنوان یک رذیله اخلاقی میشناختند. آنها همچنین بر این باور بودند که مالیخولیا درنتیجه تسخیر شیطان اتفاق میافتد.
در آن زمان، برخی از پزشکان ازجمله وازاری (Vasari)، نقاشان را به دلیل ماهیت کارشان بیشتر در معرض مالیخولیا میدانستند و معتقد بودن که این بیماری میتواند اثرات خوبی بر هنرشان داشته و به افزایش حساسیت و استفاده از فانتزی ها کمک کند. حکاکی تمثیلی معروفی توسط آلبرشت دورر با عنوان Melencolia I وجود دارد که حاکی از نشان دادن مالیخولیا بهعنوان حالت انتظار برای الهام گرفتن است و جنبههای افسردگی آن را کمتر میداند.
این امر تا جایی ادامه یافت که در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم، آیین عجیبی درباره مالیخولیا در انگلستان شکل گرفت و آنچه تا پیش از آن، بهعنوان فاجعهبارترین طبع در نظر گرفته میشد، تبدیل به نشانه نبوغ شد. بهنحویکه نگرشهای مالیخولیایی را یک مکمل ضروری برای همهکسانی که دارای ادعاهای هنری یا فکری بودند، میپنداشتند.
اما شرایط اینگونه نماند و در قرنهای 18 تا 19، مفهوم مالیخولیا، معنای سابق خود ازدستداده و بهعنوان نشانهای از باورهای غیرعادی بدون علائم افسردگی و سایر موارد عاطفی شناخته شد. در آن زمان، مالیخولیا مشکلی بود که افراد مرفه، بیتحرک و تحصیلکرده، بیشتر از قرنهای قبل و بیشتر از سایرین، در معرض خطر قرار داشتند.
بیشتربخوانید:
درمان مالیخولیا با طب سنتی
مالیخولیا ازنظر فروید
قرن بیستم و با ظهور زیگموند فروید در دنیای روانشناسی، مالیخولیا دوباره به معنای سابق خود، یعنی وابستگی به افسردگی و اختلالات عاطفی، بازگشت. او مقالهای را در مورد سوگواری و مالیخولیا در سال 1918 منتشر کرد و نشان داد که مالیخولیا، یک اختلال خلقی است که افراد در سنین بالا را تحت تأثیر قرار میدهد. پس از فروید این جریان ادامه یافت و هر یک محققان، علائمی را به مجموعه علائم مالیخولیا، افزودند.
امروز و در قرن بیست و یکم میلادی، انجمن روانشناسی آمریکا، مالیخولیا را در دسته اختلالات شخصیتی(مانند اختلال شخصیت ضد اجتماعی،اختلال شخصیت خودشیفته و…) و ذیل اختلال افسردگی، آن را نوع شدید و بانام major depressive disorder (MDD) میشناسد.
علت بیماری مالیخولیا
گفتیم که درگذشته، مالیخولیا را با تجمع صفرای سیاه در بدن مرتبط میدانستند. درنتیجه داشتن خلقوخوی مالیخولیایی نیز به این معناست که فرد ویژگیهای شخصیتیاش مطابق با طبع صفرای سیاه باشد. صفرای سیاه یکی از چهار طبع کلی بدنی است. این طبعها شامل موارد زیر هستند:
صفرای سیاه
صفرای زرد
خون
بلغم
در پزشکی سنتی، این چهار طبع عوامل متعادلکننده بدن انسانی محسوب میشوند و بیماری هنگامی رخ میدهد که یکی از آنها، خیلی زیاد یا کم شود و تعادلش را از دست بدهد. بر این اساس، کموزیادشدن هرکدام از این موارد، منجر به بروز بیماریهای خاصی میگردد که در این میان، زیادشدن صفرای سیاه، سبب مالیخولیا است.
صفرای سیاه که بهعنوان یک ماده منعقد کننده نیز شناخته میشود، به انسجام سایر مواد موجود در بدن مانند مواد معدنی و رسوبات کمک میکند و ساختارهای متراکمی مانند استخوان، دندان و بافت ها را به وجود میآورد. درنتیجه زمانی که صفرای سیاه بیشازحد ساخته میشود، به دلیل این انسجام بیشازاندازه، بدن سنگین میشود و این سنگینی را بهصورت علائمی مشابه افسردگی نشان میدهد. این امر همچنین ازآنجهت است که به دلیل سنگینی ناشی از صفرای سیا] دفع مناسب در بدن اتفاق نمیافتد.
مزاج یا طبع مرتبط با صفرای سیاه که نوعی تیپ شخصیتی را در افراد را تشکیل میدهد، البته دارای مزایا و ویژگیهای مثبت نیز هست. ازجمله آنکه این افراد، وفادار، استوار و عملگرا هستند. آنها به دلیل هوش هیجانی بالایی که دارند، دیدگاهی زیرکانه نسبت به خود و دیگران دارند. دنیای درونی انسان سرشار از جزئیات است و این برای افراد مالیخولیایی اهمیت بسیاری دارد. این افراد قابلاعتماد و همچنین کارآمد هستند.
تفاوت مالیخولیا و افسردگی
گفتیم که امروزه مالیخولیا را در ذیل اختلال افسردگی و نوع شدید آن میدانند. این اختلال که بانام اختصاری MDD در روانشناسی شناخته میشود، نوعی افسردگی بالینی است که میتواند بسیاری از بخشهای زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد. بهنحویکه بر خلقوخو و رفتار و همچنین عملکردهای فیزیکی مانند اشتها و خواب نیز اثر میگذارد. امروزه MDD یکی از شایعترین اختلالات سلامت روان در ایالاتمتحده و بسیاری دیگر از کشورهای پیشرفته است. دادههای سال 2019 نشان میدهد که حدود 8% از بزرگسالان آمریکایی، تاکنون یک دوره افسردگی اساسی را تجربه کردهاند. بسیاری از افراد مبتلابه MDD هرگز به دنبال درمان نمیروند. بااینحال، این مبتلایان میتوانند با استفاده از داروها و دورههای درمانی، علائم خود را بهبود ببخشند.
نحوه تشخیص مالیخولیا:
برای شروع درمان هر نوع بیماری روانی و یا اختلالی، گام اول تشخیص آن مشکل میباشد. تشخیص درست و دقیق، مهمترین گام درروند درمان هر نوع بیماری میباشد. درمان مالیخولیا نیز همچون سایر بیماریها و اختلالها، در ابتدا باید توسط یک متخصص تشخیص داده شود.
مالیخولیا ازنظر انجمن روانشناسی آمریکا، بهعنوان یک اختلال مجزا شناسایی نمیشود؛ بلکه مالیخولیا ازجمله زیرمجموعههای افسردگی محسوب میشود. حال برای تشخیص صحیح افسردگی با خصوصیتهای مالیخولیا، مشاور و یا روانشناس از مجموعهای از پرسش و پاسخها استفاده میکند.
ازجمله سؤالات متداولی که برای تشخیص مالیخولیا استفاده میشود، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
آیا شروع روز برای شما سخت و اذیت کننده است؟
کیفیت خواب خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
آیا از علائق گذشته خود، همچنان لذت میبرید؟
آیا اخیراً روتین زندگی شما تغییراتی داشته است؟
آیا میزان تمرکز شما بر روی کارهای مختلف، کاهش یافته است؟
با توجه به پاسخهای فرد به مجموعه سؤالات فوق، روانشناس و یا مشاور، این نوع افسردگی را تشخیص میدهد. همچنین در برخی از موارد مشاور از تست MMPI برای تشخیص مالیخولیا استفاده میکند.
نشانهها و علائم مالیخولیا (افسردگی اساسی)
پزشکان و متخصصان سلامت روان، نشانههای مالیخولیا را بر اساس معاینه بالینی، احساسات و رفتارهای فرد مبتلا تشخیص دهند. این معیارها اغلب شامل موارد زیر میشود:
بروز تغییرات منفی ناگهانی در شرایط جسمی و روحی فرد
گذشت حداقل دو هفته از آغاز علائم
احساس غم و سنگینی در اکثر اوقات روز
بیعلاقه شدن به فعالیتهایی که پیش از آن برای آنها لذتبخش بوده است
کاهش ناگهانی اشتها و وزن بدن
وجود اختلالات خواب مانند کمخوابی یا پرخوابی
احساس بیقراری
احساس خستگی و کمبود انرژی غیرعادی و مداوم
احساس بیارزشی یا احساس گناه در موارد نامتعارف و بیربط
مشکل در تمرکز، فکر کردن یا تصمیمگیری
آسیب زدن به خود یا فکر کردن به خودکشی
این علائم میتواند در دوران نوجوانی، علاوه بر موارد بالا با نشانههای دیگری نیز همراه باشد:
شروع یا افزایش مصرف سیگار، الکل یا مواد مخدر
افت تحصیلی محسوس
بروز اختلاف و مشکلات با همسالان
انزوا و گوشهگیری
اگرچه که در علم نوین روانشناسی، علت دقیق MDD بهطور قطعی مشخص نیست، اما چندین عامل وجود دارد که میتواند خطر ابتلا به این اختلال را افزایش دهد. عواملی مانند
وراثت و سابقه خانوادگی
استرس و فشار بیشتر از حد
تجربه تروماهای هولناک مانند از دست دادن عزیزان و…
تغییرات هورمونی و از بین رفتن تعادل آنها
زیادهروی در مصرف الکل یا مواد مخدر
بیماریهای خاص مانند سرطان
بحرانهای دوران کودکی مانند تربیت جنسی کودکان و سوءاستفاده جنسی یا رفتاری
درمان مالیخولیا
مالیخولیا اغلب با ترکیبی از داروها و رواندرمانی به همراه روانشناس خوب و رعایت برخی تکنیکهای فردی درمان میشود و یا علائم آن رو بهبود میرود.
روانشناسان عموماً کار را با تجویز داروهای ضدافسردگی شروع میکنند. این داورها اغلب با کمک به جذب سروتین، که مسئول خلقوخو است و به بهبود خلقوخو و ایجاد الگوهای خواب سالم میانجامند. زیرا بسیاری از افراد مبتلابه MDD اغلب دارای سطوح پایین سروتونین هستند. باید توجه داشت که مصرف داروهای ضدافسردگی بدون تجویز پزشک، بههیچوجه مفید نخواهد بود. برخی از این داروها میتوانند عوارض جانبی متعددی ازجمله افزایش وزن و خوابآلودگی ایجاد کنند. این موارد باید توسط پزشک سنجیده شده و سپس داروی مناسب تجویز گردد. همچنین برخی از داروهای درمان مالیخولیا، در دوران بارداری یا شیردهی منع مصرف دارند و باید تجویز یا جایگزینی آنها توسط درمانگر انجام شود.
رواندرمانی که بانامهای دیگری مانند درمان روانشناختی یا گفتاردرمانی نیز شناخته میشود، میتواند بهطور مؤثری در درمان مالیخولیا اثرگذار باشد. جلسات رواندرمانی به فرد مبتلا کمک میکند خود را با شرایط بحرانی و رویدادهای استرسزا، سازگار کنند، مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنند، راههای بهتری برای کنار آمدن با چالشها بیابند، عزتنفس خود را افزایش دهند راههای تقویت عزتنفس، احساس رضایت و کنترل را در زندگی خود به دست آورند و… . رواندرمانی میتواند شامل الگوهای دیگری مانند گروهدرمانی باشد که به فرد امکان میدهد تا احساسات خود را با افرادی که با آنها در تعاملاند، در میان بگذارند.
برخی تکنیکهای فردی نیز در کنار موارد فوق، میتواند در کاهش علائم مالیخولیا، مؤثر باشد موجب درمان مالیخولیا شود. مواردی مانند تغییر سبک زندگی، رژیم غذایی سالم و مفید، ترک اعتیاد، ورزش کردن، خواب مناسب، عضویت در گروههای حمایتی سالم، ارتباط با افراد خوشبین و خوشخلق، تغییرات شغلی و اشتغال در محیطی بهدوراز فشارهای عصبی و ناسالم و… از این جملهاند.
پیشگیری از اختلال مالیخولیا
مالیخولیا یا افسردگی اساسی، چیزی فراتر از احساس غم و ناراحتی و انزوا است. اغلب با علائم فیزیکی نیز همراه است و نباید آن را با افسردگیهای مقطعی که بهصورت کوتاهمدت و در شرایط بحرانی اتفاق میافتد، اشتباه گرفت.
اقدام برای درمان اختلال مالیخولیا هرچه زودتر انجام شود، اثرگذارتر خواهد بود. هرچه طول مدت علائم بیشتر باشد، پذیرش درمان و امکان پیشگیری از اختلال مالیخولیا کمتر خواهد شد و یا حتی درمان را غیرممکن خواهد کرد.
نباید تصور کرد که کودکان از ابتلا به افسردگی در اماناند. بروز تغییرات خلقی و رفتاری، مشابه تغییرات ذکرشده در علائم، بهخصوص برای کودکانی که تحتفشارهای مالی، رفتاری، جنسی و… بودهاند، نیز میتواند بهنوعی هشدار خطر ابتلا به افسردگی باشد.
خطر افکار و اقدام به خودکشی در مبتلایان به افسردگی حاد، همواره بالا است و نباید از آن غفلت کرد. درصورتیکه علائم و نشانههایی مانند صحبت درباره خودکشی یا مرگ، وصیت کردن و خداحافظی کردن با دوستان و خانواده، بهبود ناگهانی و بیدلیل شرایط خلقی و سرخوشی در این افراد مشاهده شود، میتواند نشاندهنده خطر خودکشی در آنها باشد.
درباره افرادی که تحت درمان افسردگی حاد قرار دارند، قطع مصرف داروها یا تغییر دز آنها و قطع جلسات بهطور ناگهانی، میتواند اثرات سوئی بر فرآیند بیماری در فرد داشته باشد.