حجت الاسلام سیدعلی بنیصدر؛ محقق و پژوهشگر
هر انسان آمیزهای است از استعدادها و محدودیتها که از فردی به فرد دیگر متغیر و متنوع است.
از یک سو مجموعهای از استعدادهای ریز و درشت در نهاد هر شخصی نهفته است که او را از سایرین متمایز مینماید و از سوی دیگر مجموعهای از ضعفها و محدودیتها او را احاطه نمودهاند.
هیچ انسان متعارفی را نمیتوان یافت که همه استعدادها در او در جمع باشد و نیز هیچ شخص متعارفی وجود ندارد که هیچ محدودیتی در او نباشد.
از این روست که برخی دانشمندان گفتهاند که هر انسان با لحاظ مجموعه توانمندیها و محدودیتهایش در نوع خود بی نظیر است؛ چون هیچ فردی دیگری را نمیتوانید بیابید که از حیث توانمندیها و محدودیتها دقیقاً بیکموکاست عین دیگری باشد.
اما خوشبختانه یا شوربختانه از نگاه اجتماعی، برخی توانمندیها و نیز برخی محدودیتها بیشتر ظهور و بروز دارند.
از دید عموم مردم، برخی بااستعداد و توانمند و برخی دیگر محدود و ضعیف به نظر میرسند و به تَبَع، آنان که با استعدادتر جلوه میکنند، بیشتر مورد توجه بوده و آنانکه که ضعیف و ناتوان تلقی میشوند، مهجور و مورد ترحم واقع میشوند.
در این نوشتار اولاً به دنبال این مقصود هستیم که با ارائه تصویری صحیح از انسان، اساس این تصور را مورد انتقاد قرار دهیم و خوانندگان گرامی را به اصلاحِ ذهنیتِ نادرستِ احتمالی در این مقوله فراخوانیم.
همرنگی با جماعت
باید پذیرفت که واقعیتها الزاماً اموری نیستند که مورد توجه و تاکید عموم مردم قرار میگیرند؛ بلکه واقعیتها در بسیاری از موارد ممکن است از نگاه عرفی، به دور بوده و مغفول باشند.
ضرب المثل قدیمی «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش» با اندکی تأمل، قابل انتقاد به نظر میرسد؛ زیرا همرنگی با جماعت، الزاماً به معنی پیروی از واقعیات نیست.
اگر کسی از منظر مردم جامعه، دچار نقص و ضعف باشد، الزاماً به این معنا نیست که او واقعاً شخصی ضعیف و معلول است و نیز اگر شخصی با استعداد و دارای توانمندی فرض شود، الزاماً به این معنا نیست که داشتههای او واقعاً بیش از دیگران است.
اشکال کار در اینست که تلقی عرفی، بیش از آنکه برآمده از واقعیات باشد، ناشی از ظاهرِ امور است؛ غافل از آنکه استناد به ظاهر یک شخص برای قضاوت صحیح کافی و صحیح نیست.
حتماً تصاویر یا فیلمهای کوههای یخی در قطب شمال و قطب جنوب را دیدهاید که شناور بر روی آبهای روان در حرکت هستند.
کوههای یخی اگرچه در ظاهر، حجم بسیار عظیمی دارند، ولی طبق قانون شناوری ارشمیدس، در واقع فقط یک دهم از حجم واقعی آنها بالاتر از سطح آب و قابل مشاهده است؛ به عبارت دیگر، یک کوه یخی، حجمی معادل ده برابر آنچه به چشم ما دیده میشود، دارد.
این نمونه بسیار خوبی است برای اثبات این مطلب که آنچه در ظاهر رؤیت میشود، همه واقعیت نیست.
استعدادها، قابلیتها، تواناییها، مهارتها، قدرت ذهن و نبوغ، قدرت تحلیل و استنباط منطقی و دهها مساله دیگر الزاماً در ظاهرِ افراد، قابل مشاهده نیستند؛ پس غیرمنصفانه است که افراد را بر پایه ظاهر، قضاوت کنیم.
معلولیت، محدودیت نیست
جملهای ماندگار را بارها شنیدهاید که «معلولیت، محدودیت نیست».
تفسیر این جمله آن است که محدودیتِ شخصِ معلول، منحصر به یک عرصه است، در حالی که انسان، توان و قدرت عرضه توانمندیهای خود را در هزاران عرصه داشته و دارد.
اخبار موفقیتهای شگفت انگیز معلولان در مسائل مختلف را حتماً در رسانهها دیده یا شنیدهاید.
بانوی معلولی که با نداشتن دو دست، نقاشی توانمند است و از نیروی خدادادی در پاهای خود، کمال استفاده را نموده؛ نابینایی که تمام آیات قرآن کریم را حفظ نموده و با شنیدن یک آیه از قرآن کریم، به سرعت آدرس دقیق آن آیه به یاد آورده و تلاوت میکند.
ورزشکاری که علیرغم معلولیت ظاهری با حضور در میادین رقابتهای جهانی، نشان قهرمانی را به دست آورده و برای میهن افتخارآفرینی میکند؛ و صدها نمونه دیگر که اخبار آن منتشر میشود و یا مجال طرح در رسانهها را نمییابد، حکایت از این حقیقت دارد که ظرفیت و توانمندی انسان بیش از آن است که تصور میشود.
اطلاع از یک ناتوانی خاص
جوانی که قصد آغاز زندگی مشترک را دارد ممکن است به دلیل اطلاع از یک ناتوانی خاص در فرد موردنظر دچار تردید شود.
با پذیرش این مساله که انتخاب آزادانه شریک زندگی آینده، مورداحترام است ولی یک ضعف ظاهری دلیل بر کاستی شخص نیست.
پدر آینده و یا مادر آینده فرزند شما باید ویژگیهایی داشته باشد که در انتخاب همسر باید به آن ویژگیها توجه ویژه شود.
اولاً بسیاری از این ویژگیها اخلاقی و شخصیتی است نه ظاهری و فیزیکی.
بسیار سادهلوحانه است که شخص بهجای توجه به امور اساسی، به ظواهر دلخوش کند یا دل برکَنَد. و نیز مدیری که قصد استخدام کارمند یا کارگرانی را برای مجموعه تحت امر خود دارد، نباید به ظواهر اشخاص بسنده کند، با مشاهده معلولیت یا نقص در فرد متقاضی از همکاری امتناع کند.
چندی پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه مدیران یکی از کارنجات نامدار کشور، اکثر قریب بهاتفاق کارگران خود را از ناشنوایان انتخاب کرده است.
بر مدیر این مجموعه از دو جهت باید آفرین گفت اول آنکه زمینه اشتغال عزیزانی را فراهم نموده که برخی از مردم جامعه ما به آنها اعتماد کافی برای همکاری ندارند و دیگر آنکه با این اقدام ثابت نموده است که محدودیت در یک زمینه ابداً مانع ظهور استعدادهای اشخاص نیست، بلکه اینان در بسیاری از زمینههای دیگر ممکن است از افراد متعارف جامعه تواناتر باشند.
این الگو باید برای تمام کارنجات و کارگاهها الگو باشد که تفاوتی بین افراد به بهانه برخی ناتوانیها قائل نشود و فرصت حضور را برای همگان فراهم کنند.