Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
سه شنبه 4 اردیبهشت 1403 - 15:31

25
مهر
ترس های واقعی

ترس های واقعی

تنها پنج نوع ترس مهم و اساسی وجود دارد و باقی به اصطلاح ترس‌ها، ناشی از این ترس های اصلی هستند و ساخته شده اند. در اینجا با انواع ترس واقعی آشنا می‌شوید.

تحریریه گروه ترجمه زندگی آنلاین

 

" فرانکلین روزولت " گفته معروفی دارد: " از تنها چیزی که باید بترسیم خود ترس است."حق با اوست زیرا وحشت کردن از ترس، بیش از خود ترس برایمان مشکل آفرین است.

این ادعا به توضیح بیشتری نیاز دارد که در این مقاله به آن پرداخته شده است.

به نظر می رسد که مقوله ترس بین ابناء بشر بد تعبیر شده است. در واقع آنقدرکه سعی داریم پیچیده اش کنیم ، پیچیده نیست.

تعریف ساده و مفیدی که از ترس می توانیم ارائه دهیم عبارت از احساس نگرانی ای است که به وسیله پیش بینی حادثه یا تجربه ای درذهن مان تولید می شود.

بنا به گفته پزشکان وقتی از چیزی می ترسیم، بدن یک سری واکنش بیولوژیکی استانداردی از خود بروز می دهد که به آن احساس نگرانی گفته می شود.

این واکنش ها در واقع یکسری علایم ارسالی از سوی بدن هستند و باعث می شوند که مثلا از گزیده شدن توسط سگ بترسیم یا نگران شویم مبادا قرار ملاقاتی را از دست بدهیم و یا هنگام بررسی مالیاتی دلمان به شور بیفتد.

ترس مانند تمام احساسات دیگر، در اصل آگاهی است و اگر آن را بپذیریم، به ما درک و دانشی صحیح از وضعیت بیولوژیکی و روانشناختی بدن مان ارائه می دهد.

1- انقراض، ترس از نابودی و توقف هستی

این ترس بسیار اساسی تر از آن است که  آن را صرفا " ترس از مرگ " بنامیم.  فکر دیگر وجود نداشتن  در تمام انسان های عادی  نوعی نگرانی نسبت به وجود وهستی شان ایجاد می کند.

به یاد بیاورید آن احساس پر از وحشتی را که وقتی لبه یک ساختمان بلند ایستاده اید بر شما غلبه می کند.

2 – قطع عضو، ترس از دست دادن بخشی از بدن با ارزش مان

 فکر اینکه مرزهای بدن مان مورد حمله قرار گیرند یا کمال و عملکرد مناسب هر کدام از اندام هایمان را  ازدست بدهیم ما را به وحشت می اندازد.

به طور مثال ترس از حیواناتی مانند حشرات، عنکبوت ها، مارها و دیگر موجودات خزنده مواردی هستند که به دلیل وحشت از قطع عضو به وجود می آیند.

3 – ترس از دست دادن استقلال

ترس از حرکت بازماندن، فلج شدن، محدود شدن، تحت محاصره قرار گرفتن، درهم شکستن، گرفتار و زندانی شدن، خاموش و خفه شدن یا تحت کنترل شدید وضعیت خاصی به شکل فیزیکی قرار گرفتن - که گاهی آن را تنگناترسی " بیماری ترس از فضای تنگ و محصور" می نامند -  ناشی از این ترس اصلی و خاص است که البته این ترس را می توان به ارتباطات و تعاملات اجتماعی نیز تعمیم  داد.

4 – ترس از جدایی

ترس از ترک شدن، پس زده شدن ، ارتباط نداشتن ، نادیده گرفته شدن، ناخواسته بودن، احترام ندیدن یا بی ارزش تلقی شدن علامت این نوع ترس است.

به اصطلاح گرفتار " رفتار خاموش " از سوی دیگران شدن، زمانی که از سوی گروهی به فرد تحمیل می شود، او را گرفتار اثر روانشناختی ویران کننده ای می کند.

5 – مرگ نفس

ترس از تحقیر و شرمنده شدن یا هر مکانیسم دیگری که موجب  عدم رضایت فرد از خود به طور عمیقی شود و او را به از دست دادن کمال شخصی اش تهدید کند، ترس از مرگ نفس نامیده می شود.

در واقع ترس از خرد شدن یا فروریختن احساسی را که فرد از جذابیت، توانایی و ارزشمندی خود دارد ترس از مرگ نفس است.

به اسامی متفاوتی که روی ترس هایمان می گذاریم لحظه ای بیندیشید. مثلا با ساده ترین شان شروع کنیم و آن ترس از ارتفاع یا سقوط است که در اصل ترس از انقراض می باشد (که احتمالا بخشی از آن با ترس  نقص عضو همراه می شود).

 یا ترس از شکست؟ آن را ترس از مرگ نفس بخوانید.

ترس از عدم پذیرش؟ ترس از جدایی و احتمالا ترس از مرگ نفس است. 

ترسی که بسیاری از مردم هنگام صحبت کردن در جمع  دارند در اصل ناشی از ترس مرگ نفس است.

ترس از صمیمیت یا از تعهد در اصل ترس از دست دادن استقلال فردی است.

برخی دیگر از احساسات مان که بر روی آنها نام های متفاوتی گذاشته ایم در واقع جلوه های متفاوت این ترس های اصلی هستند.

مثلا حسادت بروز نوعی ترس از جدایی یا بی ارزش شمرده شدن است. "او را بیشتر از من دوست دارد." و در حادترین شکلش می تواند ترس از مرگ نفس را بروز دهد.

" من فرد بی ارزشی هستم." رشک و غبطه خوردن هم دقیقا مکانیسم فوق را دارد.

خجالت و احساس گناه شکل بروز یافته  ترس از جدایی یا مرگ نفس است و همان موضوع در خصوص شرمندگی و تحقیر شدن صحت دارد.

ترس، در واقع احساس بنیادی ایجاد خشم است. افراد ستمدیده نسبت به ستمگران خشمگین می شوند چرا که ترس از عدم استقلال و حتی مرگ نفس را تجربه می کنند.

از بین بردن یک فرهنگ یا مذهب ملتی به وسیله اشغالگران مهاجم ممکن است به عنوان نوعی ترس از مرگ نفس جمعی تجربه شده باشد.

کسانی که ما را می ترسانند ، ما را خشمگین نیز می کنند.

برخی از ترس هایمان ارزش حیاتی و بقاء دارند اما برخی دیگر واکنش های غیرارادی هستند که می توانند ضعیف شده یا دوباره آموخته شوند.

این واکنش ها چنان سریع رخ می دهند که به واقع فرصت نمی یابیم  کل اثر ترس را تجربه کنیم  و آنچه را که حس می کنیم بخش کوچکی از ترس واقعی است.

این واکنش غیرارادی اثری روی ما می گذارد که مثلا باعث می شود از ترس واقعی خود طفره رفته یا از آن اجتناب کنیم  و بدین سبب است که تا حدی می توانیم مدعی شویم بسیاری از واکنش های به اصطلاح ترس مان در حقیقت ترس های ناشی از خود ترس هستند.

اگر بسیاری از واکنش های مربوط به اجتناب و پرهیز از چیزی را درک کنیم عقیده عجیب "ترسیدن از ترس ها " دیگر عجیب به نظر نمی رسد.

به طور مثال وقتی دعوت به یک مهمانی را به خاطر ترس از راحت نبودن در جمع را رد می کنیم یا قرار ملاقات با دکتری را لغو می کنیم و یا ارتقاء در کارمان را تقاضا نمی کنیم، نوعی واکنش های غیرارادی هستند که از خاطرات گذشته مان از ترس ناشی شده اند.

وقتی که اجازه دهیم تصور ما از ترس درون مان همچون نیروهای شریر جریان یابند و شروع به درک ترس و احساسات همراهش که در اصل اطلاع و آگاهی است کنیم، می توانیم آگاهانه به آنها بیندیشیم و درمورد منشاء ترس با آرامش و روشنی صحبت کنیم  و بدین ترتیب از ترس هایمان کمتر ترسیده و از زیر سلطه شان بیرون آییم.

 

برچسب ها: سلامت روان، روانشناسی ترس، انواع ترس، ترس های واقعی، ترس از جدایی، واکنش به ترس، کنترل ترس تعداد بازديد: 961 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز