تحریریه ماهنامه دنیای زنان
بسیاری از ما در زندگیمان تجربه قهر و دلخوری را داشتهایم. گاهی خودمان آغازگر قهر بوده و گاهی طرف مقابلمان قهر را شروع کرده و ما هم بدان تن دادهایم. اما حواستان باشد كه قهر و قطع رابطه، آخرین راه حل در دوستیها و روابط است نه بهترین راهکار. حتما لازم است از ابزارهای موفقتر و سالمتری استفاده كنیم و با گفتگو و كمی هم استفاده از ویژگی بخشش روابطمان را اصلاح كنیم.
اول گفتگو، بعد آشتی!
ناتوانی در روبرو شدن با احساسات و عدم پذیرش آنها، و به دنبال آن محکوم ساختن بیدلیل دیگران، جریان گفتگوها و صحبتهای ما را با دشواری مواجه میکند و میتواند روی کیفیت روابط ما با دیگران تأثیر بدی داشته باشد، در حالی که احساسات، قدرتمندتر از آنند که کسی بتواند آنها را پنهان سازد و بالاخره خود را به طریقی آشکار میکنند. ممکن است روی لحن صدا، زبان بدن و حالات چهره ما اثر بگذارند و یا ممکن است منجر به طعنه زدن، پرخاشگری و ناشکیبایی شوند. به علاوه رفتار ما را برای دیگران غیر قابل پیشبینی کنند، که این خود باعث میشود بین ما و آنها فاصله بیفتد. اما گفتگوی صادقانه و بیطرفانه و بدور از تعصب میتواند مشكلات ما با دیگران را تا حدود زیادی حل كند.
ابراز وجود
دلایل متنوعی برای عدم بروز درست احساسات، معرفی شدهاند. طی تحقیقات انجام شده روی گفتگوهای مشکلدار، برخی از ما از این نگرانیم که اگر از احساسات خود حرف بزنیم، دیگران را برنجانیم یا روابطمان با آنها مخدوش شود یا نگرانیم خودمان در موقعیتی قرار بگیریم که برنجیم. بعضیها مشکلشان این است که طرف مقابل احساساتشان را جدی نگیرد و یا حرفی بزند که به شنیدنش علاقمند نیستند و با مطرح نکردن احساسات تلاش میکنند از این نوع مشکلات فاصله بگیرند.
با حس خود بیگانه نباشید
متاسفانه اغلب ما با احساسات خود بیگانه هستیم، زیرا نه تنها شناسایی احساسات کار آسانی نیست بلکه اغلب احساسات پیچیدهتر از حدی هستند که ما تصور میکنیم. به علاوه احساساتی که ما با آنها مشکل داریم، میتوانند در لباس مبدل نیز بروز کنند و خود را در قالب احساساتی نشان دهند که برای ما قابل تحملند.بعضی از ما به دلایل تربیتی، داشتن احساس را موضوعی طبیعی نمیدانیم و از آنها شرمنده میشویم.
بعضی دیگر از ما هم به اشتباه تصور میکنیم آدم خوب و مهربان عصبانی نمیشود، گریه نمیکند و یا غمگین نمیشود. برخی از ما آموختهایم که احساسات دیگران مهمتر هستند، شاید به این دلیل که تصور میکنیم شادی و خشنودی دیگران بر خوشحالی ما ترجیح دارد و یا اگر مطابق احساس دیگران عمل نکنیم آنها از ما دلگیر میشوند و این برای ما عواقبی در پی خواهد داشت.
در نتیجه آن گفتگویی که مد نظر ماست برقرار نمی شود . از طرف دیگر عدم بروز احساسات علاوه بر اینکه بخش مهمیاز «خودمان» را پنهان نگه میدارد، به سایرین هم صدمه میزند، زیرا آنها را از نشان دادن واکنش در مقابل احساسات ما و ایجاد تغییر در رفتارشان محروم میکند.
چند راهکار مؤثر برای بروز احساس
نیازی نیست که احساساتمان منطقی باشند، تا بتوانیم آنها را مطرح کنیم. میتوانیم فرض کنیم که احساسات خوب و بجایی نداریم، ولی در عین حال آنها را بروز دهیم. در بیان احساسمان، طرف مقابل را ارزیابی نکنیم، بلکه احساسات خالص خودمان را بدون داوری و سرزنش در باره طرف مقابل، با او در میان بگذاریم. برای انجام این کار میتوانیم جملات خود را با «من احساس میکنم» شروع کنیم. به این ترتیب کاملاً مشخص میشود که در محدودهای شخصی حرف میزنیم. مثلاً به جای اینکه به رئیس یا دوستمان بگوییم: «چرا در حضور دیگران با من مشاجره میکنی»، به او بگوییم: «وقتی در حضور دیگران از من انتقاد میکنی، ناراحت میشوم و نگران واکنش آنها هستم».
اگر ما احساسات تندی داریم، خیلی احتمال دارد که طرف مقابل هم مشابه همین احساس را داشته باشد. بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که بروز احساسات را، تنها منحصر به خود بدانیم.طیف کامل احساسات خود را بیان کنیم. اگر در موضوعی احساس خشم، شرمندگی و قدرشناسی را با هم داریم، هیچکدام را قربانی دیگری نکنیم. هر دو را مطرح کنیم . این باعث میشود طرفین، یکدیگر را بهتر درک کنند.