الگوی اول مردان مدیر و قدرتطلب یا به اصطلاح زئوسیها بودند. مردان زئوسی مردان سرد هستند و به احساسات توجهی ندارند. معمولا مدیران رده بالای هر موسسه و سازمانی مردان زئوسی هستند. این افراد حتی در بازیهای زمان کودکی، اغلب نقش رییس را به عهده میگیرند و گاهی به پدر و مادر خود نیز دستور میدهند. گاهی در مدرسه و دانشگاه به علت قدرتطلبی بیش از اندازه قادر به برقراری ارتباط خوب و صمیمانه با همکلاسهای خود نیستند ولی این نوع پسران از نظر دختران جالب هستند. اگر زن رمانتیکی چنین همسری داشته باشد، متاسفانه نیازش به عشق و رفتارهای رمانتیک بی پاسخ خواهد ماند.
مردان احساس و غريزه
و اما نوع دوم الگوهای شخصیتی مردانه، مردان احساس و غریزه یا پوزیدونها هستند. این مردان به ندرت منطقی فکر میکنند. برای این افراد سرکوب کردن احساسات کاری دشوار است. پوزیدون فرمانروای دریاهاست و دریا همانطور که میتواند منبع الهام و احساس باشد، در صورت طغیان ویرانگر خواهد بود. این افراد معمولا در ورزش بخصوص ورزشهای آبی موفق خواهند بود. اغلب در کسب و کار نمیتوانند به اندازه مردان مدیر موفق باشند، بر زنان خود تسلط دارند و بیآنکه متوجه باشند با رفتارهای تحکمآمیز و غیر منطقی خود همسرشان را آزار میدهند.
مردان انزواطلب
و اما موضوع اصلی این شماره مردان انزواطلب است. نام اسطورهای این مردانهادس یا پلوتوست. هادس فرمانروای دنیای زیرین قلمرو مردگان و البته طلا و جواهرات و گنجینههای پنهان. هادس دنیای تاریک درون است و هر مرد یا زنی، با هر الگوی شخصیتی در صورتی که به نوعی مورد خشونت واقع شود و به هر دلیل امید خود را از دست بدهد، به دنیایهادس میرود. برخی از افراد نیز به صورت خود آگاه باهادس ملاقات میکنند، کسانی که تصمیم میگیرند به درون خود و به ضمیر ناخود آگاهشان بپردازند، بدیها و نیکیهایشان را ببینند و به خودشناسی برسند، خاطرات، افکار و احساسات ناراحت کننده خود را از زیرزمین تاریک ناهشیار به سطح خود آگاه بیاورند. خاطراتی که علنی شدنشان در دنیای بیرون میتواند برای شخص دردسر آفرین باشد. فرد میتواند پس از یک دوره در خود فرو رفتن یا افسردگی، دوباره به دنیای روشن و پرهیاهوی زندگی بیرونی بازگردد و یا اینکه برای همیشه گوشه عزلت برگزیند و در دنیای خود سیر کند.زئوس، پوزیدون وهادس سه اسطوره پدر سالار هستند.
وضعيت اقتصادي مردان انزواطلب
کسی که زندگی دور از اجتماع را در پیش گرفته و اتفاقات جامعه برایش اهمیتی ندارد، دارای الگوی شخصیتیهادس است. این افراد معمولا بدبین هستند، دوست دارند تنها باشند و کسی کاری با آنها نداشته باشد. مردان منزوی معمولا شهرت و ثروت چندانی ندارند. برخی از آنها ممکن است به اختیار تصمیم گرفته باشند به غنای دنیای درون اکتفا کنند ولی از آنجایی که این افراد به دنبال کسب وکار نمیروند یا بهرهوری کافی ندارند از نظر اجتماع مورد قبول نیستند. این افراد معمولا میتوانند به عنوان منبع اطلاعات واقعی، مشاوری خوب و قابل اطمینان باشند. گاهی ممکن است ارتباط این مردان با همسرشان دچار مشکل شود. اگر مردان منزوی دچار پارانویید و بدبینی باشند، همسر خود را در خانه زندانی کرده و ارتباط او را با جامعه قطع میکنند. این مردان ممکن است هرگز ازدواج نکنند، ولی حتی دراین صورت یک همسر آرمانی و یک معشوق خیالی دارند. این معشوق ممکن است زنی در دنیای واقعی باشد و مرد منزوی از راه دور به او علاقه مند باشد. فرد منزوی از همان دوران کودکی خود را نشان میدهد.
او علاقه چندانی به پیشرفت ندارد و فرزند ممتازی نیست. غالبا او را با رفتارهای عجیب و نامعمولی که دارد میشناسند. این افراد در کودکی هنگامی که با یک غریبه مواجه میشوند از او روی برمیگردانند و گریه میکنند و یا به هر حال خجالتی به نظر میرسند. معمولا میان آنها و پدر و مادرشان مشکلات زیادی وجود دارد. آنها گاهی دچار توهم میشوند و مشکلاتی را حس میکنند که برای مادر ناشناس است ولی برای کودک کاملا واقعی است و این موضوع موجب سر در گمی مادر میشود. این رابطه در میان پدر و پسر حتی وخیمتر است. پدر توقع دارد که پسرش در فعالیتهای پسرانه- مردانه شرکت کند ولی پسر با گوشهگیری خود، پدر را مایوس میکند. این کودک با حمایت و محبت پدر و مادر میتواند احساس امنیت کند. همچنین اگر او در تحصیلات پیشرفت کند شاید بتواند روابط عادیتری داشته باشد.
نوجواني افراد انزواطلب
این پسر دوران نوجوانی سختی هم دارد. او پیرو مد نیست. ممکن است فقط دو یا سه دوست داشته باشد و این برایش کافی است. او هرگز دور و بر خود را شلوغ نمیکند. یک فرد هادسی با پرورش برخی استعدادها از قبیل نوشتن و صحبت کردن میتواند در شغلی پیشرفت کند ولی حتی در این حالت همیشه این احتمال وجود دارد که این موفقیت و شغل ارزش و جلوه خود را برای او از دست بدهد. اما به هر حال او مجبور است برای امرار معاش کاری انجام بدهد. فرد گوشهگیر معمولا شغلی را انتخاب میکند که در آن مجبور است کارهای تکراری انجام بدهد. اگر او بتواند توانایی سخنوری را در خود پرورش بدهد، ممکن است به مشاغل و موضوعاتی چون فیلمسازی، ادبیات، روانشناسی ...روی آورد که در این صورت شغل خود را دوست خواهد داشت.
ارتباط با زنان
با وجود اینکههادس فردی منزوی و گوشه گیر است، اما ممکن است برای بعضی زنان جالب باشد. احتمالا این مرد ملاکهایی برای زن ایده آل خود دارد که در دنیای واقعی نمیتوان آن را یافت. اما اگر چنین زنی را پیدا کند با او رابطهای عمیق خواهد داشت. مرد هادسی به علت رفتارهای گوشهگیرانه خود، نمیتواند از همراهی با مردان دیگر لذت ببرد. او رفتارهایی دارد که باعث میشود مردان دیگر او را در جمع خود نپذیرند. ازدواج برای مردانهادسی بسیار مهم است. اگر آنها فرد مناسبی پیدا کنند، حتما ازدواج میکنند و اگر خانوادهای پدر سالار داشته باشند، اهل خانواده زن مناسبی برای او پیدا میکنند که ممکن است از این ازدواج راضی نباشد. اگر او صاحب فرزندی شود، پدری افسرده خواهد بود که به نظم و انضباط اهمیت زیادی میدهد. اما فرزندان او اگر از جانب مادر نیز تربیت خوبی نداشته باشند، به سختی ممکن است در جامعه موفق شوند. این مرد در میانسالی، اگر تحصیلات خوبی داشته باشد، در جایگاه رییس خانواده خواهد بود و یا حتی ممکن است پژوهشگری باشد که در دنیای علم، هنر یا ادبیات غرق شود. این مردان به طور معمول از آن دسته افرادی هستند که از مرگ هراسی ندارند، زیرا در طول زندگی ذره ذره جداشدن از اطرافیان را تجربه کردهاند در نتیجه رفتن به دنیای باقی برای آنها هراسی ندارد.
تفاوتهاي رفتارهاي اجتماعي افراد انزواطلب
در اینجا باید یاد آور شوم که این نوع افراد منزوی، اهمیتی به دنیای بیرون نمیدهند. آنها اصلا نمیخواهند بدانند در دنیا چه میگذرد. در مقابل افرادی وجود دارند که فقط به این علت منزوی هستند که مهارت برقراری ارتباط را ندارند. برای آنها اتفاقات دنیای بیرون و فکر و نظر دیگران مهم است اما آنها به دلایلی نمیتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. در دنیای پر از رقابت امروز که ارزش هر شخص با دستاوردهای او سنجیده میشود، افراد هادسی دچار عقده حقارت میشوند. از آنجایی که چنین موفقیتهایی برای آنها بیمعنی است، تلاشی برای دستیابی به این موفقیتها نمیکنند. آنها از نظر احساسی نیز فقیرند. یکی از مشکلات افراد هادسی این است که مرتب رویاپردازی میکنند. از آنجایی که این افراد ارتباط خود را با دنیای خارج قطع کردهاند، مرتب به دنیای خیال و رویا پناه میبرند که این مسئله موجب میشود در نظر دیگران عجیب و غیر عادی جلوه کنند.
اگر مرد هادسی با افراد برونگرا زندگی کند، آنها را دچار مشکلات فراوانی میکند. زیرا آنها از او انتظار توجهی را دارند که او آن را از آنها دریغ میکند. انرژیهای مرد هادسی همیشه متوجه درون است نه افراد دنیای بیرون. اگر مرد هادسی با زن مناسبی ازدواج کند، امور دنیوی خود را به او میسپارد. ارتباط با چنین زنی میتواند او را قابل دسترستر کند. مرد هادسی به چند روش میتواند خود را تغییر دهد، اولین گام در راه تغییر این است که به دیگران گوش کند، سپس با پرورش مهارتهای سخن گفتن، ارتباط با دیگران را آغاز کند. برای پرورش این مهارتها او میتواند حتی در دورههای آموزشی شرکت کند. تغییر برای هر کسی امکانپذیر است. حداقل میتوان رفتارهای خود را تعدیل کرد. به یاد داشته باشید که اگر در باره خصوصیات افراد مطالعه میکنید، باید تنها با این هدف باشد که به او کمک کنید و درک بهتری از رفتارهای او داشته باشید.