با این مثال شروع می کنیم : وقتي بيماري به مطب پزشكي مراجعه ميكند، اولين و مهمترين كار جلب اعتماد بيمار است، اعتماد او به پزشك، به دارويي كه مينويسد و عمل جراحي كه پيشنهاد ميكند. اگر اين باور و اعتماد بين بيمار و پزشك ايجاد شود، درمان موثرتر خواهد بود و بيمار نيز درمان را رها نخواهد كرد. يكي از مشكلات پزشكي امروز عدم ايجاد ارتباط موثر بين پزشك و بيمار است به همين دليل است كه داروهاي گرفته شده و مصرف نشده در خانهها انبار ميشوند، و خود اين امر ضرر بزرگي به اقتصاد خانواده و كشور وارد ميآورد. چون بيمار به درستي توجيه نميشود، داروي پزشك را ميگيرد، ولي مصرف نميكند و سراغ پزشك ديگري ميرود.
بارها عبارت «دست فلان متخصص يا پزشك شفاست» را شنيدهايم. علت اين امر، همان هيپنوتيزم پنهاني است كه بين پزشك و بيمار ايجاد ميشود. به اين ترتيب بيمار باور ميكند كه دست آن پزشك بيماري وي بهبود ميبخشد و پس از مدتي نيز واقعا سلامتي خود را باز مييابد.
پزشكي و درمان يك هنر است و پزشكي هنرمند است كه بهترين ارتباط را با بيمار خود برقرار نموده، با كمترين درمان بيشترين نتيجه را بگيرد.
البته هنر را ميتوان آموخت، اما تا آن را بر روي بيماران خود عملي نكنيم، هنرمند نخواهيم بود.
در اين مقاله، از راههايي صحبت ميكنيم كه يك درمانگر را هنرمند ميكند. بر روي اين مطالب، تامل و تفكر كنيد و سعي نماييد آنها را به مرحله اجرا درآوريد. از به حافظه سپردن مطالب بپرهيزيد، زيرا حافظان خوب درمانگران موفقي نخواهند بود، البته شايد در موسسههاي تحقيقي و پژوهشي بسيار موفق باشند.
اولين و مهمترين كاري كه بايستي يك درمانگر يا هيپنوتراپ داشته باشد ارتباط موثر است كه ما سعي ميكنيم آن را به صورت عملي بيان كنيم:
1- داشتن رفتاري گرم و صميمي با بيمار در هنگام ورود بيمار به مطب بسيار مهم است. اولين مسئله در رفتار گرم، توجه كامل به بيمار است. هنگامي كه بيمار وارد مطب ميشود، خصوصا اگر دفعه اول باشد، ممكن است بسيار مضطرب باشد كه بايستي با توجه كامل به او اين اضطراب را از بين برده و به او بفهمانيم كه او و كاري كه براي او انجام ميشود با توجه كامل انجام ميشود.
گاهي بيمار به پزشك مراجعه ميكند، در حالي كه نسخهاي از پزشك ديگر در همان روز دريافت نموده، ولي آن را خريداري نكرده است. وقتي علت را جويا ميشويم، ميگويد پزشك در تمام مدت درمان روزنامه ميخواند و يا با تلفن صحبت ميكرد و هيچ توجهي به من نداشت، بنابراين چطور ممكن است نسخه درستي داشته باشد؟!
اگر مجبوريد كار ديگري انجام دهيد، خصوصا در ملاقات اول، بهتر است ابتدا آن كار را انجام داده، تلفن را جواب دهيد و...، سپس بيمار را بپذيريد. در حقيقت اولين برخورد، مهمترين برخورد با بيمار است و تصويري كه از پزشك در ذهن فرد ساخته ميشود، گاهي قابل تعويض نخواهد بود.
توجه كامل معمولا با نگاه دنبال ميشود، بنابراين پزشك بايد به بيمار نگاه كند و با نگاه كردن توجه خود را به او نشان دهد.
2- دومين مسئله لبخند است. در واقع لبخند باارزشترين و زيباترين هديهاي است كه ميتوان به ديگري هديه داد. در زمانهاي گذشته، پزشكان اغلب عصبي و خشمگين بودند و بيماران به علت كمبود پزشك به ناچار به آنها مراجعه مينمودند. خشم انسانها را عاقل و لبخند آنها را ديوانه ميكند. اين بدان معناست كه وقتي پزشك با ژست و ابروي گرهخورده به فرد نگاه ميكند او را وادار به دفاع مينمايد، چون اين وضع حالتي دفاعي براي بيمار ايجاد ميكند، ولي اگر پزشك لبخند بزند، بيمار با ديدن وي، دل به او ميبندد و در اثر همين ايجاد ارتباط با دل انسانها است كه ميتوان كاري موثرتر و بادوامتر انجام داد.
3 – پس از توجه كامل به بيمار، بايستي در ابتدا گيرندهها را بيشتر از فرستندهها روشن نمود و در اين راه از تمام حواس استفاده كرد. نوع لباس، آرايش و حركات بيمار نشان ميدهد كه او در چه طبقه و مقامي است و چطور بايستي با او صحبت نمود. به صحبتهاي او گوش فرا دهيد. كلماتي كه بيمار به محض ورود بيان ميكند، مهمترين كلمات بوده و لحن كلام او نيز بسيار مهم است، مثلا زماني كه بيمار ميگويد مرا يكي از بيماران شما معرفي كرده است، اين يعني بيمار با اعتماد مراجعه كرده و براي جلب توجه او به انرژي كمتري نياز داريد.
زماني كه بيمار ميگويد: از اين جا ميگذشتم و تابلوي شما را ديدم، در اين صورت بيمار اصلا پزشك را نميشناسد و بايستي اعتماد وي را جلب نمود.
همچنين وقتي مادرشوهري يك خانم را با اجبار نزد پزشك ميآورد، مشكل پزشك بيشتر ميشود و بدتر از آن وقتي است كه بيمار ميگويد: من خودم دكتر دارم و فلان دكتر سرشناس، پزشك من است و چون ايشان فعلا در خارج از كشور هستند، من مجبور شدم خدمت برسم...
اگر پزشك با بيمار دست بدهد، اين رابطه لمسي هم ميتواند حالات روحي بيمار را نشان دهد، خصوصا وقتي در ورود و خروج با بيمار دست ميدهد، متوجه تفاوت دست دادن او خواهد شد، به اين صورت كه در ابتداي ورود با حالت شك و ترديد و خيلي شل دست داده ولي اگر پزشك موفق به نفوذ در وي شده باشد وقتي كه خداحافظي ميكند، دست پزشك را خواهد فشرد.
از قوه بويايي نيز ميتوان كمك گرفت، به اين ترتيب كه بوي انسانها و نوع عطري كه استفاده ميكنند ميتواند در شناساندن خصوصيات اخلاقي بيمار به پزشك كمك نمايد.
پس از شناخت بيمار، مرحله بعدي آغاز ميشود.
4- يادتان باشد هر امري در درمان قابل احترام است، به خودتان، به بيمارستان، به وقتي كه ميگذاريد، كلماتي كه بيان ميكنيد و درماني كه ميكنيد احترام بگذاريد. من معتقدم هميشه عشق و احترام را در جايي پيدا ميكنيد كه آن را گم نمودهايد، بهتر بگويم آنچه را كه ميدهيد پس ميگيريد، پس با احترام كامل برخورد كنيد و به بيمار بفهمانيد كه براي او ارزش قائل هستيد!
اگر عاقلانه فكر كنيد، غير از اين هم نخواهد بود. در حقيقت كارفرماي پزشكان، بيماران آنها هستند، پس اگر خواهان موفقيت در كار خود هستيد، بايستي بيماران را كارفرماي خود بدانيد!
5- پزشك بايد كلمات اول صحبت خود را متناسب با شأن و سن بيمار شروع نمايد.
هر بيماري به پزشك ميگويد كه چگونه او را صدا بزند. گاهي لازم است بيمار با اسم كوچك صدا زده شود و گاهي با نام فاميل و گاهي هيچكدام! پزشك بيمار خود را با صفت خاصي خطاب ميكند، مثلا: دختر زيباي من، مادر عزيزم، خانم محترم، دوست عزيز و... اين امر بسيار هنر ميخواهد كه پزشك ياد بگيرد اولين كلام را با چه صفتي و چگونه شروع كند.
حال بيمار را با توجه كامل معاينه كرده، به حرفهايش توجه نماييد (بعدا در مورد چگونگي گرفتن اطلاعات صحبت خواهيم نمود).
هر انسان يك كتاب است كه بايستي به دقت خوانده شود، بايستي تمام فصول اين كتاب را خواند، اما در شروع توضيح بيماري براي بيمار بايستي از فصول خوب شروع كرد و بعد فصول بد را برايش بازگو نمود. يعني در برخورد با فرد، ابتدا بايد زيباييها را نشان داد و بعد نقايص را به او بيان نمود، مثلا وقتي بيمار با عفونت شديد به مطب مراجعه ميكند، پزشك بايد به او بگويد خدا را شكر، رحم خوبي داريد، افتادگي مثانه و پارگي نداريد، دهانه رحم خوب است و...، اما متاسفانه عفونت شديدي داريد كه بايستي حتما درمان گردد وگرنه آنها را هم از دست ميدهي...