تحریریه زندگی آنلاین
تملقات و چاپلوسي كردنها شما را از نه گفتن منع ميكنند.
گاهي اوقات دوستان ما شروع به تعريف و تمجيدهاي مفصل و بيمورد از ما ميكنند تا از اين راه به آن هدفي كه ميخواهند برسند. بعضي افراد گاه براي گرفتن كمك از ديگران شروع به چربزباني ميكنند تا نوعي حس غرور در آنها ايجاد كرده و به مقصود خود برسند. در اين شرايط اگر خود فرد از كمك كردن لذت ميبرد و اينكار را فقط براي آنكه دوست دارد انجام ميدهد، مسأله فرق ميكند. اگر مثلاً مسؤول مدرسه فرزندانمان با تعريف و تمجيد از اينكه واقعاً شيرينيهاي فوقالعادهاي ميپزيم، از ما ميخواهد كه دستكم ماهي يكبار اين كار را براي بچههاي مدرسه انجام دهيم و آنها را خوشحال كنيم و با چاپلوسي ميگويد شيرينيهاي شما در تمام دنيا بينظير است و . . . و ما با تمام مشغلههايي كه داريم تحت تأثير اين تعريف و تمجيدها قبول ميكنيم كه اينكار را انجام دهيم، بدون آنكه واقعاً دلمان بخواهد، بهتر است به او بگوييم: «شما دست پخت خودتان را امتحان كنيد؛ مطمئناً بچهها از خوردن شيرينيهاي شما بيشتر لذت ميبرند.»
ايجاد احساس گناه و عذاب وجدان مانع از نه گفتن ميشود.
دوستتان ميگويد شما براي هر كسي وقت داريد جز او، در حاليكه امروز ناهار را با او خوردهايد! شما نميتوانيد آنقدر خود را وقف ديگران كنيد تا اطرافيانتان را همواره از خود راضي نگه داريد. تلاش نكنيد. هيچگاه در اين امر موفق نخواهيد بود؛ به جاي آن سعي كنيد گاهي اوقات به ديگران «نه» بگوييد. مثلاً به دوستتان بگوييد. من متأسفم كه تو چنين فكر ميكني و چنين احساسس داري، اما من هميشه سعي كردهام كه در اولين فرصت ممكن به تو زنگ بزنم يا تو را ببينم».
شما تصميم جدي گرفتهايد كه وزن خود را كاهش دهيد و به وزن متعادل برسيد، اما هر بار كه با يكي از دوستان خود جايي ميرويد، دوستتان از شما ميخواهد از غذاهايي بخوريد كه مدتي تلاش كردهايد آنها را از برنامه غذاييتان حذف كنيد (مثلاً يك تكه كيك شكلاتي). او به شما اصرار ميكند كه فقط همين يكبار. يكبار كه صدبار نميشود، دوباره از فردا رژيم غذاييات را از سر بگير. دوست شما تلاش ميكند كه شما را متقاعد به انجام كاري كند كه نميخواهيد. تا همه چيز همانگونه باشد كه خودش ميخواهد. لحظهاي بينديشيد كه هميشه نبايد يك رهرو باشيد و گاه لازم است كه راهبر شويد. فكرش را بكنيد كه چند روز سختي كشيدهايد و حالا به يكباره تمام تلاشهايتان بيهوده ميشود. نه گفتن شما در اين مواقع دليل بر كلهشقي و يكدندگيتان نيست، بلكه نشان ميدهد كه به خودتان احترام ميگذاريد و روي چيزي كه برايتان خوب است، پافشاري ميكنيد. لازم نيست كه بارها و بارها از او معذرتخواهي كنيد و همه چيز را مرتباً به او توضيح بدهيد. فقط بگوييد: «نه متشكرم، من فقط چاي مينوشم» و بعد موضوع بحث را عوض كنيد.
برخي شكايتها باعث ميشوند كه از سر دلسوزي نتوانيد نه بگوييد.
برخي افراد هميشه و در همه حال عادت به ناليدن دارند. تا چشمشان به شما ميافتد از ناملايمات و سختيها شروع به شكوه و شكايت ميكنند. مثلا يكي از كارگران كارخانه هر بار كه شما را ميبيند مرتباً ناله و زاري به راه مياندازد تا جائيكه شما مجبور ميشويد نهايتاً به او كمكي كنيد تا شايد از اين راه در دهان او را ببنديد؛ مثلاً كار او را انجام دهيد. به هر حال اگر اين كارگر كار سخت و دشواري بر دوشش نهاده شده، تصميم اصلي را رئيس كارخانه گرفته است و اين مسأله ربطي به شما ندارد و خودش بايد موضوع را با رئيس بخش در ميان بگذارد، نه اينكه از شما بخواهد كارهاي او را انجام دهيد. شما نيز بايد اين موضوع را بدون رودربايستي به او بگوييد و مسئوليت انجام كارهاي او را نپذيريد.
قلدري و زورگويي افراد قلدر باعث ميشود كه نتوانيد نه بگوييد.
پژوهشها نشان ميدهند كه 37 درصد از كارگران كارخانهها مورد قلدري افراد گردنكلفت و زورگو قرار ميگيرند. قلدري در ميان بزرگسالان شكلهاي مختلفي دارد. اما چيزي كه در همه موارد مشترك است، اين است كه افراد قلدر با استفاده از خشم و خشونتشان از ديگران سوء استفاده ميكنند و از آنها ميخواهند هر كاري را كه ميگويند انجام دهند. هيچكس دوست ندارد كه با او با بياحترامي رفتار شود و مرتباً از جانب كسي يا كساني تهديد شود. در چنين مواقعي اين افراد به شما رفتار منفي را تزريق ميكنند و بهترين عكسالعمل اين است كه به جاي فرياد زدن و نه گفتن در كمال آرامش و خونسردي و با صدايي كاملا خنثي ولي محكم از انجام كاري كه آنها ميخواهند سرباز بزنيد.
اين نوع رفتار نشان ميدهد كه قدرت و كنترل بيشتري روي خودتان داريد. به فرد قلدري كه شما را تهديد ميكند بگوييد: «من الان كاري كه ميخواهي را انجام نميدهم، برو و هر وقت كه آرام شدي و توانستي روي رفتارت مسلط شوي، برگرد. من فكر ميكنم كه منظورم را خيلي واضح به تو گفتهام و ديگر نميخواهم با تو بحث كنم.»
چند مرحله براي نه گفتن:
شما ميتوانيد با تمرين كردن خود را به مرحلهاي برسانيد كه مجبور نباشيد وقتي كه ميخواهيد نه بگوييد، بله بگوييد، بلكه با فكر قبلي و با احترام و ادب «نه» بگوييد.
ابتدا به اين مسأله فكر كنيد كه واقعاً چه چيزي ميخواهيد. اگر در مورد احساسي كه داريد، كمي مشكوك هستيد، به خودتان زمان بيشتري براي فكر كردن داده و بعد از فكر كردن پاسخ دهيد. به يك جاي ساكت و دنج برويد و به اين مسأله بينديشيد كه آيا درخواستي كه از شما شده، درست و منطقي است؟
ياد بگيريد كه چه وقت از بله و چه وقت از نه استفاده كنيد. اغلب اوقات، وقتي كه ميخواهيد «نه» بگوييد، نياز داريد كه به چيز ديگري «بله» بگوييد. مثلاً از مال و دارايي يا درستي و نجابت خود دفاع كنيد. يك بار ديگر به موقعيت نگاه كنيد. شما براي آنكه از عهده مخارج تحصيل فرزندتان برآييد، به درخواست برادرتان براي قرض گرفتن پاسخ منفي ميدهيد تا در برابر هزينههاي مدرسه فرزندتان كم نياوريد و آنجا مجبور به «نه» گفتن نشويد.
مِن مِن نكنيد: لازم نيست كه معذرتخواهي كنيد. فقط بايد به احترام و ادب برخورد كنيد. اگر به خاطر پاسخ منفي كه ميدهيد شروع به دروغ گفتن كنيد، بعدً دچار دردسر ميشويد و اگر وارد جزئيات شويد و بيش از حد موضوع را به او شرح دهيد، ممكن است ديگران راجع به شما جور ديگري فكر كنند.
هميشه انجام آن كاري كه برايتان ممكن است را قبول كنيد: با خودتان در مورد آن كاري كه ميتوانيد انجام دهيد و آن كاري كه دوست داريد انجام دهيد، صادق باشيد . قرار نيست كه ديگران به خاطر «نه» گفتن با شما مقابله به مثل كنند يا اينكه شما با ترشرويي و هيجان بيش از اندازه، «نه» بگوييد.