ركسانا خوشابي کارشناس مشاوره بالینی
من كمرو هستم
من يك دختر 15 سالهام. همه ميگويند كمرو هستم. قبلاً فكر ميكردم كمرو بودن يعني با ملاحظه بودن و حتي با شخصيت بودن!
آخر كمروها، پررو و پرتوقع و پردردسر نيستند. اما بالاخره فهميدم كمرو بودن يعني اين كه از اشتباه كردن، يا اشتباه حرف زدن بترسم و آن طوري كه بايد و شايد، به نظر نرسم! البته ترسيدن و اهميت دادن به بايد و شايدها براي هر كس معناي خودش را دارد، مهم اين است كه بفهميم علت اين ترسيدن يا اهميت دادنها چيست ؟ من بالاخره فهميدم از اين ميترسم كه ديگران از من انتقاد كنند يا دوستم نداشته باشند. و البته بعدش هم فهميدم خودم را آدم بيارزشي قلمداد ميكنم. فكر ميكردم ديگران بايد مرا بپذيرند و نظر خوبي دربارهام داشته باشند و بالاخره فهميدم اساس كمرويي افراطي را توقع نامعقول كامل بودن ميسازد، به همين دليل خودم را سرزنش و تحقير ميكردم و هميشه از خودم توقع داشتم رفتار و صفات كاملي داشته باشم. به خودم ميگفتم اگر صفت بدي داشته باشم (چيزي كه تقريباً همه داريم)، پس آدم بدي هستم و همين عقيده غلط روز به روز مرا كمروتر ميكرد. وقتي از خودمان توقع كامل بودن داريم، خودمان را تحقير ميكنيم و وقتي روي ناقص بودنمان متمركز ميشويم احساس بدبختي ميكنيم، حتي اگر بر فرض الان احساس كامل بودن كنيم (كه البته غير ممكن است) باز هم اضطراب خواهيم داشت كه مبادا فردا كامل نباشيم... همة كمروها، اگر با خودشان صادق باشند ميدانند كه حرفهاي من درست است و بالاخره بايد فكري به حال كمرويي خود بكنند.
به عنوان اولين قدم، علائمي را كه گفتم در خود رديابي كنيد و به عنوان دومين قدم، ميتوانيد با اين سه باور غلط مبارزه كنيد. همان كاري كه من كردم و بالاخره از كمرويي نجات پيدا كردم.
باور غلط اول: من بايد از نظر خود و ديگران كامل باشم.
باور غلط دوم: اگر كامل نباشم افتضاح ميشود.
باور غلط سوم: اگر نقص يا اشتباهي داشته باشم آدم بيارزش و حقيري خواهم بود.
ميتوانيد باورهاي زير را به مرور جايگزين آنها كنيد:
من هم مثل ديگران ميتوانم اشتباه كنم و گاهي كارها و اعمال ناقصي از من سر بزند.
اگر كامل نباشم باز هم با ارزشم، ارزشمندي من ربطي به اشتباهاتم ندارد.
اگر ديگران عيبها و نقصهاي مرا ببينند هيچ اتفاق بدي نميافتد.
امتحان كنيد. هم ساده است و هم موثر. هم شما را از خجالت نجات ميدهد و هم كمك ميكند آينده بهتري براي خود بسازيد.
كيك خانگي
علي فقط شانزده سال داشت اما از همه چيز خسته شده بود. به نظرش ميرسيد كه زندگي چقدر ايراد دارد: دوستانش (كه گاهي تبديل به دشمنانش ميشدند)، خانوادهاش (كه انتظاراتش را برآورده نميكردند)، مدرسهاش (كه محل عذابش بود )و .... همين طور كه زير لب مشغول غُر زدن بود، مادربزرگ از آشپزخانه صدايش كرد. بوي كيك خوشمزهاي كه مادر بزرگ ميپخت و مهرباني صدايش، چند لحظهاي او را از فضاي ذهنياش بيرون آورد.
به آشپزخانه رفت.
مادر بزرگ گفت: اين همان كيكي است كه خيلي دوست داري. اما ميخواهم بپرسم آيا ميخواهي مقداري روغن هم بخوري؟
با تعجب به مادر بزرگ نگاهي كرد و گفت: البته كه نه!
مادر بزرگ ادامه داد: چند تخم مرغ خام چطور؟
نه!
آرد و جوش شيرين چي؟ چند قاشق ميخوري؟
مادربزرگ! اين چه سؤالهايي است كه ميپرسي؟ معلوم است كه حالم از آنها به هم ميخورد!
مادر بزرگ لبخند شيريني زد و گفت: بله ميدانم. همه اين چيزهايي كه گفتم، به تنهايي بد به نظر ميرسند و ميتواني بگويي حالت به هم ميخورد. اما وقتي به اندازه، درست و هماهنگ باهم مخلوط شوند، همان كيك خوشمزهاي ميشوند كه دوستش داري. گاهي خداوند هم به همين ترتيب عمل ميكند. خيلي از اوقات تعجب ميكنيم كه چرا خداوند ميگذارد ما چنين دوران سخت و طاقت فرسايي را پشت سر بگذاريم. اما او همه چيز را ميداند. او همه اين دورانهاي (به ظاهر) سخت را به درستي در كنار هم قرار ميدهد و نتيجه، هميشه عالي است. به او اعتماد كن. در راه او و به خاطر او گام بردار و ايمان داشته باش كه همواره بهترينها را برايت تدارك ديده است. علي به مادر بزرگش نگاه كرد. حق با او بود. قطعهاي از كيك در دهانش گذاشت. چقدر اين كيك شيرين و خوشمزه بود.
10 تصور اشتباه نوجوانان درباره موفقيت
ديروز با چند نوجوان صحبت ميكردم. وقتي متوجه شدم آنها درگير برخي باورهاي غلطاند كه معمولا از طرف اطرافيان به آنها تزريق شده تصميم گرفتم اين باورها را برايتان بازگو كنم. باورهايي كه بايد هر چه زودتر آنها را از دايره باورهاي خود حذف كنيد:
بعضي از آدمها به خاطر پيشينه، تحصيلات و يا عوامل ديگر نميتوانند موفق باشند. همه ميتوانند موفق شوند، مسئله اين است كه آيا خودشان ميخواهند يا نه؟ و آيا حاضرند براي دستيابي به آن بهايش را بپردازند؟
آدمهاي موفق اشتباه نميكنند. آدمهاي موفق مثل همه اشتباه ميكنند اما فرقشان اين است كه اشتباهشان را تكرار نميكنند.
براي اينكه موفق شويم بايد ساعتها (60، 70، 80 و...در هفته) كار و تلاش كنيم. حجم و كميت مهم نيست بلكه انجام دادن كار درست و كيفيت آن، اهميت دارد.
فقط وقتي طبق قواعد عمل كنيم موفق ميشويم. چه كسي قواعد را ميسازد؟ موقعيتها با هم متفاوتند. گاهي بايد طبق قواعد موجود عمل كنيم گاهي هم لازم است قانون خودمان را اجرا كنيم.
در اين راه نبايد از ديگران كمك گرفت. موفقيت در خلاء اتفاق نميافتد، افرادي را كه ميتوانند به شما كمك كنند بشناسيد.
براي موفق شدن، شانس زيادي لازم است. آن چه در موفقيت نقش مهمتري دارد، تلاش، مداومت، دانش و بكارگيري آن است.
موفقيت فقط يعني اينكه پول زيادي در آوريم. ثروت فقط يكي از مزاياي موفقيت استاما تضميني براي آن نيست.
وقتي ميتوان فردي را موفق ناميد كه همه از موفقيت او خبر داشته باشند. هر چه افراد بيشتري درباره كاري كه كردهايد بدانند، ممكن است پول وشهرت بيشتري نصيبتان شوداما اگر خودتان تنها كسي باشيد كه از اين موفقيت خبر دارد باز هم موفقيد.
موفقيت هدف است. موفقيت پس از دستيابي به اهدافي كه تعيين كردهايد حاصل ميشود. اگر بگوييد ميخواهم آدم موفقي باشم اين سؤال پيش ميآيد كه «در چه كاري»؟
همين كه موفق شوم، همه مشكلات به پايان ميرسند. پستيها و بلنديهاي زندگي حتي پس از موفق شدن ادامه پيدا ميكنند. از موفقيتي كه به دست آوردهايد لذت ببريد و پذيراي آينده باشيد.
حالا كه به پايان اين سه اپيزود رسيدهايد كمي فكر كنيد و ببينيد آيا ميتوانيد رابطه بين اين سه اپيزود را پيدا كنيد؟ بله ساده است. هر نوجواني كه كمرويي را كنار بگذارد، از افسردگي دوري كند و اندوه و غم را شكست دهد، نيز باورهاي غلط را دور بريزد و باورهاي سازنده را جايگزين آن كند. ميتواند موفق باشد. موفقيت سهم حقيقي همه و خصوصا حق هر نوجواني است. پس هر چه زودتر روند موفقيت خود را آغاز كنيد