دکتر عاطفه قنبری جلفایی؛ متخصص روانپزشکی؛ عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران
اختلال جسمانیسازی (somatization disorder)
یک اختلال روانپزشکی مزمن است که در آن بیمار سالها از علايم جسمانی متنوعی شکایت میکند که منشاء اورگانیک مشخصی برای آن پیدا نمیشود. شیوع آن در زنان بیشتر است و از30 سالگی شروع میشود. بیماران مبتلا به این اختلال، معمولا قبل از مراجعه به روانپزشک سالها به سایر متخصصان مراجعه میکنند و تحت انواع و اقسام بررسیها، آزمایشات و درمانهای دارویی و حتی جراحی قرار میگیرند.
علت اختلال جسمانیسازی چیست؟
شایعترین تئوری مطرح در اختلال جسمانیسازی این است که بیمار در مواقع استرس به جای استفاده از زبان روان (psych)و بیان احساسات، متوصل به زبان جسم (soma) میشود؛ چرا که در فرهنگ پیرامونش اگر بگوید سردرد و کمردرد دارد دیگران بیشتر وی را درک و از او حمایت خواهند کرد تا زمانی که بگوید افسرده یا مضطرب است.
بنابراین استرسهای محیطی سبب تجربه علايم گوارشی، عصبی و ادراری تناسلی در بیمار میشود. از طرفی چنین بیمارانی به علايم جسمانی خود حساستر هستند و تغییرات جسمانی را بیش از دیگران درک کرده و نسبت به آن فاجعهپنداری میکنند و مثلا نفخ خفیف یا تپش قلب را نشانه یک مشکل جدی و نیازمند پیگیری میپندارند.
آيا تا كنون با بیماران مبتلا به اين اختلال برخورد كردهايد؟
حتما برای شما هم پیش آمده که بیماری وارد مطبتان شده و دو کیسه بزرگ یکی شامل انواع و اقسام دارو (بهخصوص داروهای OTC مثل مسکنها) و دیگری شامل انواع و اقسام آزمایشها و ارزیابیها مثل CT Scan، MRI و X Ray (از فرق سر تا نوک پا!) آندوسکوپی، کلونوسکوپی و حتی ENG _ NCV وBone Scan روی میز شما بگذارد و شروع کند.
به ارايه شرح حال مفصل و گیجکنندهای ازدردهای مبهم و منتشر، مشکلات گوارشی، نورولوژی و ادراری- تناسلی و سپس با دلخوری اضافه میکند که سایر پزشکان پس از انجام آزمایشات و ارزیابیهای پرهزینه به وی گفتهاند كه شما مشکلی ندارید! اینها همهاش زاده فکر شماست؛ برويد به نزد روانپزشک. اين نمونه تیپیک یک بیمار مبتلا به اختلال جسمانیسازی است.
چگونه با این بیماران برخورد کنیم؟
نخست اینکه ممکن است این بیماران در ما احساسات منفی ایجاد کنند و فکر کنیم دروغگو و دغلکارند و ادا در میآورند؛ باید بدانیم که این بیماران برخلاف بیماران Malingering ، به راستی این علايم را احساس میکنند و از آن رنج میبرند و از علايم جسمی به عنوان روشی برای درخواست کمک بهره میگیرند.
در واقع آنها در مواقع استرس یا هنگامی که توانایی انجام مسئولیتها و برآوردن انتظارات دیگران را ندارند، دچار علايم جسمی میشوند و این علايم به آنها کمک میکند محبتی را که به آن نیازمندند را دریافت کنند و از پرداختن به مسئولیتها معاف شوند. بدین ترتیب نخستين اقدم در درمان این بیماران پذیرش علايم آنهاست.
بعد از آن باید به صورتی کاملا ظریف بین بروز این علايم و وقایع پراسترس زندگی رابطه برقرار کنیم و بیمار را از صحبت راجع به علايم جسمی به سمت ارايه شرح حال راجع به مشکلات زندگی هدایت کنیم.
بهتر است جلسات ویزیت به جای اینکه symptom- oriented باشد time- oriented شود؛ یعنی به جای اینکه هر موقع علامت داشت به ما مراجعه کند، ماهانه ویزیت شود و بین ویزیتها مگر در صورت موارد اورژانس بیمار را نپذیریم. تجویز داروهای ضدافسردگی مگر در موارد ابتلا همزمان به افسردگی، کمکی به رفع علايم این بیماران نمیکند. هدف ما در این بیماران رفع علايم جسمی نیست بلکه ایجاد بینش نسبت به علايم و آموزش مدیریت استرس است تا بتوانند زندگی فعال و موثری داشته باشند.