دكتر فربد فدایی؛ روانپزشك
بهداشت روانی از سه جزء تشكیل میشود: الف- پیشگیری از ایجاد بیماریهای روانی، ب- تشخیص به موقع و درمان سریع بیماری روانی، ج- توانبخشی یعنی رسانیدن بیمار به حداكثر كاركرد روانی – اجتماعی و بازگرداندن او به جامعه به شكل یك عضو مفید.
به این ترتیب، جهت دستیابی به بهداشت روانی ابتدا باید زمینههای بیماری روانی را از طریق آموزش خانوادهها از بین برد؛ سپس تسهیلات درمانی كافی در اختیار بیماران گذاشت و سرانجام با احترام به حقوق انسانی بیماران و با برخورداری از تفاهم اجتماعی موجبات بازگشت این بیماران را به اجتماع، خانواده، محیط تحصیل یا كار فراهم آورد.
آیا بهداشت روانی جامعه ما با استانداردها منطبق است؟
برای ارتقای بهداشت روانی در جامعه تلاشهای فراوانی صورت گرفته، اما همچنان نارساییها در این زمینه در كشورمان چشمگیر است. با توجه به شیوع فراوان و تنوع اختلالات روانی در ایران و بروز آنها در دوران نوجوانی و جوانی كه در صورت عدم درمان، فرد را در بهترین و فعالترین سالهای زندگی از دستاوردهای مثبت محروم میكند، باید اذعان كرد كه متاسفانه بهداشت روانی هنوز جایگاه شایستهای در نظام مراقبت سلامت و برنامهریزیهای كلان مسوولان و سیاستگذاران عرصه سلامت كشور ندارد. هنوز جامعه آگاه نیست كه بسیاری از مشكلات زندگی زناشویی آنها ناشی از وجود اختلالات روانی جزئی و خفیف در افراد بوده و به سادگی قابل درمان است و رفع آنها متضمن زندگی شادتر و رضایتبخشتری برای افراد جامعه میباشد.
از طرف دیگر گاهی پزشكان غیرروانپزشك هم كه با بیماریهای روانی آشنایی كافی ندارند، با توصیههای نسنجیده سبب محرومیت بیماران روانی از درمان درست میشوند. از این رو برای حل مشكلات روانی در جامعه ما نیاز به كوششی همهجانبه و فراگیر در همه سطوح وجود دارد.
توصیههایی به والدین و جوانان برای داشتن یك خانواده سالم
خانواده به صورت یك نظام به هم پیوسته فعالیت میكند كه بین اعضای آن روابط ویژهای وجود دارد. این روابط دوجانبه و چندجانبه بر كاركرد كل این نظام و ارتباط آن با دنیای بیرون تاثیر میگذارد. تغییر در یكی از افراد خانواده بر كل نظام و بر تك تك اجزای آن و روابط آنها با جهان بیرون اثر دارد و آن را دگرگون میكند؛ هر چند كه خانواده در برابر تغییرات مقاومت میكند و میكوشد انسجام خود را حفظ كند و گاه نیز برای حفظ انسجام مجبور به پذیرش تعادلی بیمارگونه میشود. اما باز از اختلالات پیش آمده در روابط حاكم بر خانواده رنج میبرد.
بسیاری از اوقات، وجود بیماری روانی در یكی از اعضای خانواده به معنی اختلال در روابط كلی افراد خانواده است. اما این اختلال ممكن است در آسیبپذیرترین عضو خانواده منعكس شود و او را بیمار كند. از طرف دیگر بهبود فرد به بهبود كاركرد و روابط كل افراد خانواده بستگی دارد. تفاهم، صمیمیت، هدفهای متعالی، انضباط، احترام متقابل، توجه والدین به نیازهای نوجوانان و توجه نوجوانان به امكانات والدین و شرایط اجتماعی میتواند بیمهكننده سلامت روانی در سطح خانواده باشد.
وظایف روانپزشك و روانشناس در برخورد با خانواده یك بیمار روانی چیست؟
نخستین وظیفه روانپزشك در برخورد با یك بیمار روانی، تفهیم این موضوع است كه بیماریهای روانی تفاوتی با بیماریهای جسمی ندارد. پزشك میبایست با صحبت كردن، پیشداوریهایی كه در جامعه درباره بیماری روانی وجود دارد و خرافات مربوطه را برای خانواده از بین برد. روانپزشك با آموزش چگونگی پیشگیری از این بیماریها به خانواده، تشخیص و درمان صحیح بیماری و توانبخشی بیمار روانی، نقش عمدهای در تامین بهداشت روانی بر عهده دارد. روانشناس، مددكار اجتماعی روانپزشكی، پرستار روانی و «كار – درمانگر» اعضای دیگر تیم درمان و همكار روانپزشك در انجام وظایف او هستند. خانواده باید از ابراز عواطف اغراقآمیز مثبت یا منفی، بهویژه سرزنش بیمار و خردهگیری از او بپرهیزد و اجتماع نیز باید پذیرای این بیماران باشد و حمایت از آنان را وظیفه خود بداند.