گفتوگو: محمود سعید
سیده فاطمه ذوالقدر در گفتوگوی اختصاصی با ماهنامه دنیای زنان:
توسعه بر مدار نیروی انسانی کارآمد است
مشارکت سیاسی زنان ایرانی همواره با فراز و فرودهای فراوانی طی چندین دهه اخیر، پیش و پس از انقلاب بوده است که این نیز متأثر از نگرش حاکمان سیاسی به جایگاه زن و همچنین ساختارها و بافتارهای اجتماعی، سنتی، فرهنگی و دینی است.
بهرغم تمامی فراز و فرودها باید در نظر داشت که بدون مشارکت سیاسی زنان، امر توسعه بهکندی پیش خواهد رفت.
این مسئله، مطلبی است که سیده فاطمه ذوالقدر، نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس، در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز بر آن تاکید دارد.
در گفتوگوی پیش رو با این نماینده مجلس، به موانع مشارکت سیاسی زنان پرداختیم که اینک از نظرتان میگذرد.
موضوع گفتوگو، نقش زنان در توسعه سیاسی کشور است.
برای ورود به بحث ابتدا بفرمایید شما مولفههای اساسی و بنیادین توسعه سیاسی را در چه مسائلی میبینید و ارزیابی و تحلیل شما از این مولفهها چیست؟
توسعه سیاسی بهمعنای گسترش مشارکت و رقابت مردم و گروههای اجتماعی در زندگی سیاسی است و یکی از ابعاد مهم در ارتقای میزان مشارکت و رقابت سیاسی مردم زدودن انواع نابرابریها، شامل نابرابری طبقاتی، جنسی، قومی و انسانی است.
نابرابریها یکی از موانع کلیدی در مسیر توسعه سیاسی بهحساب میآید چرا که با وجود نابرابری میان زنان و مردان در سطح مشارکت و رقابت سیاسی در واقع امکان رقابت عادلانه در جامعه حذف میشود و نگاه به ظرفیتها و توانمندیها و پتانسیل افراد در اولویتی مادون قرار میگیرد.
حال آنکه نیاز به توسعه در همه ابعاد آن، بهرهگیری از تمام ظرفیت و توان و سرمایههای انسانی است. بنابراین من اعتقاد راسخ دارم که اگر نگاه به زنان در همه ساحات با نگاه به مردان برابر و عادلانه باشد، این نگرش باعث خواهد شد که زنان هم تکاپوی سیاسی داشته باشند و بیشتر ازاین حالت انفعالی خارج شده و بهعنوان کنشگران اساسی در عرصه عمومی سیاست ظهور و بروز یابند.
خانم دکتر ذوالقدر، در حال حاضر، وضعیت توسعهیافتگی و سرعت امر توسعه سیاسی در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ در واقع ما از منظر توسعه سیاسی، تا کجا پیش رفتهایم؟
توسعه و بهطور خاص توسعه سیاسی همواره با آسیبها و چالشهای متعددی مواجه بوده که منشأ اساسی آن را میتوان در درک نادرست نسبت به توسعه سیاسی دانست.
این درک نادرست در بخشهای مختلف موانع و چالشهایی را ایجاد میکند که مانع ظهور و بروز برخی دیدگاهها میشود حال آنکه نیاز توسعه، مشارکت همه مردم و فعالان با دیدگاههای مختلف و البته در چارچوب قانون است تا امکان قضاوت و داوری را مهیا کند.
مناظرههای انتخاباتی که در زمان انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، میتواند گامی در راستای توسعه سیاسی در جامعه باشد و ترکیب مجلس شورای اسلامی که در آن از گروههای اصلاحطلب، اصولگرا و مستقل حضور دارند نشانگر امکان گفتوگو میان رویکردها و دیدگاههای مختلف در فرایند توسعه کشور است که در نهایت این تفاوت رویکردها به یک اجماع برای پیشرفت کشور منجر میشود.
بهنظر میرسد روند توسعه سیاسی ایران، طی چند دهه پس از انقلاب اسلامی، روندی رو به رشد بوده و در این مسیر گامهای موثری برداشته شده است.
هرچند باز هم اعتقاد دارم مسیری بسیار طولانی در پیش است تا به وضعیت توسعه سیاسی مطلوب دست پیدا کنیم ولی چنانکه گفتم با مشارکت همهجانبه مردم و کنشگران سیاسی و همچنین کسب و اشاعه آگاهیها در سطوح مختلف سیاسی، میتوان انتظار داشت که روند توسعه سیاسی، تسریع شود.
بهنظر شما که چندین سال متمادی به انحاء مختلف درگیر امور و مسائل سیاسی کشور بودهاید، مهمترین موانع توسعه سیاسی در ایران کدامها هستند؟
توسعه سیاسی متأثر از عوامل داخلی و خارجی متعددی است.
با ورود ایران به دهه چهارم انقلاب میتوان این ارزیابی را داشت که انسجام اجتماعی که لازمه توسعه است تا حد قابل توجهی در کشور وجود داشته اما افزایش آگاهی سیاسی شهروندان و افزایش تقاضا برای مشارکت سیاسی نیازمند فراهم ساختن زمینه مشارکت برای همه افکار و آرا است.
بستر و زمینه برای امر مشارکت را میتوان در مولفههای مختلفی ایجاد کرد و این امر نیز نیازمند کمی سعه صدر سیاسی از سوی تمام کنشگران این عرصه است که در این رابطه تنگنظریها و سختگیریها را بکاهند تا همه بهصورت متوازن بتوانند در چارچوب قانون در عرصه سیاسی اثرگذار و اثرپذیر باشندو در صورت لزوم بتوانند، قوانین، چارچوبها، ساختارها و روابط را منظم و منسجم کنند تا بستر قدرت بهصورت برابر بین آحاد جامعه تقسیم شود.
یکی از انتقادهای اساسی به مدلهای توسعه در جهان سوم، این است که توسعه در این کشورها، سیرت و صورتی مردانه دارد و زنان در امر توسعه در کشورهای جهان سوم نقش کمرنگتری دارند.
شما دلایل اساسی این گزاره را در چه مسائلی میبینید؟
ایران کشوری با فرهنگ و تمدن کهن است. فرهنگ و ساختاری اجتماعی که همواره مرد را با نگاه اولیتری نسبت به زن نگریسته و نظام تقسیم کار سنتی در کشور بهگونهای بوده که زن محدود به امورات منزل و مرد مسئول مدیریت و تصمیم گیری و فعالیتهای خارج از منزل بوده و ساختار اجتماعی و فرهنگی مردسالارانهای را پدیدار ساخته است.
ساختار سیاسی امروز را که بیشتر نگاهی مردسالارانه بر آن حاکم است میتوان برخاسته از فرهنگ ایرانی و سیاست پدرسالارانه آن دانست که پدر و مرد را نماد قدرت بهحساب آورده است.
البته همچنان که در سؤال نیز اشاره شد این مسئله منحصر به ایران نیست و عموم کشورهای شرقی که در مسیر توسعه قرار گرفتهاند، چنین وضعیتی دارندو این امر را میتوان با توزیع عادلانه قدرت در بین زنان، مردان و همچنین میدان دادن و اعتماد کردن به جامعه بانوان کشور مرتفع کرد و البته لازمه این کار هم آگاهیبخشی بیش از پیش به جامعه زنان است.
احزاب و جریانهای سیاسی میتوانند یکی از اثرگذارترین نهادها در دخیل کردن زنان در امر توسعه سیاسی در کشور باشند.
با توجه به تجربیاتتان، شما نگاه احزاب و جریانهای سیاسی به حضور سیاسی زنان در کشور را چگونه دستهبندی میکنید؟
ضمناً نگاه غالب اصولگرایان و اصلاحطلبان در این زمینه چگونه است؟
همانطور که گفتم خوشبختانه امروزه مردم و اقشار مختلف به یک بلوغ فکری دست یافتهاند و ما شاهد افزایش آگاهی سیاسی شهروندان هستیم.
از اینرو باید ابزارهای لازم برای تحقق توسعه سیاسی و فراهم ساختن زمینه مشارکت گروههای مختلف در سرنوشت خودشان را مهیا کنیم و یکی از این ابزارها احزاب و نهادهای مدنی هستند که با فعالیت خود هم ارتباط میان مردم و مسئولین را در زمینه مشارکت سیاسی فراهم میکنند و هم افزایش کارآمدی نظام سیاسی و تداوم و ثبات سیاسی را فراهم میکند.
در این میان جریانهای سیاسی مختلف اعم از اصولگرا و اصلاحطلب و جریانهای سیاسی مستقل، هریک بهسهم خود توانستهاندبا وارد کردن زنان به عرصههای انتخاباتی و سیاسی، گامهایی را در راستای پررنگ کردن نقش زنان بردارند که البته این امر نیز باید با شدت و گستردگی بیشتری مورد توجه قرار گیرد.
بهنظر شما چه باید کرد تا در امر توسعه سیاسی در کشور، زنان نقشی برجسته و پررنگ داشته باشند؟
دولت، احزاب سیاسی، رسانهها و در مجموع تمام کنشگران سیاسی چه مسئولیتی در این زمینه برعهده دارند و از سوی دیگر خود بانوان چه باید بکنند؟
بحمدا... ابزارهای قانونی برای امر توسعه سیاسی در کشور وجود دارد در اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حد قانون تأکید شده و به استناد اصل 20 قانون اساسی همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان دیدهشدهاند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برخوردارند و در اصل 21 بر این مهم تأکید شده که باید ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی آنها در جامعه مهیا شود.
بر این اساس آنچه که بهحکم قانون و بهعنوان پیشنیاز برای افزایش مشارکت سیاسی زنان در سطح جامعه لازم بوده از بدو پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سازوکار آن تعبیهشده است.
البته باید در نظر داشته باشیم که سنت و فرهنگ در مقابل برخی فرآیندها و رویههای جدید همواره از خود مقاومت نشان داده است.
اما با پیگیری بسیاری از فعالان زن و با حمایت دولت، میزان مشارکت سیاسی زنان در جامعه ارتقای چشمگیری یافته است.
بهطوریکه در مجلس اخیر، بالاترین میزان حضور زنان در کرسیهای مجلس را شاهد هستیم و در پستهای مدیریتی عالی نیز مقرر شد که سهم 30 درصدی برای انتصاب زنان در این پستها مدنظر قرار گیرد و در این خصوص نیز اقدامات مثبتی نیز صورت گرفته است، اگرچه کفایت امر را نمیکند اما بازهم گامی روبهجلو است.
باید بدانیم که تغییر در برخی نگاهها و ساختارها اقدامی خلقالساعه نیست و نیاز به صبوری و اهتمام و ارتقای ظرفیتها دارد و در کنار آن حمایت مسئولین برای بهرهمندی از این ظرفیتها و پتانسیلها را میطلبد.
چراکه مدار توسعه بر مبنای نیروی انسانی کارآمد و شایسته قرار دارد و چنانچه نتوانیم از تمام ظرفیتها و پتانسیلهای سرمایه انسانی خویش، فارغ از جنسیت در مسیر توسعه همهجانبه بهره بگیریم، بهطور حتم چرخ توسعه بهسختی خواهد چرخید.