تحریریه ماهنامه دنیای زنان
همانطور که میدانید با گسترش تکنولوژی مربوط به ماهوارهها و ارسال سیگنالهای رسانهای به همه دنیا، کم و بیش پای فیلمها و برنامههای ایرانی و خارجی و برون مرزی به خانههای مردم کشورمان نیز باز شده است. از طرفی برخی از افراد معتقدند که برنامههای رسانههای داخلی به اندازه کافی جذاب نیست تا بتواند مردم و بهخصوص نسل جوان را جذب کنند. در نتیجه تماشای برنامههای ماهوارهای اجتناب ناپذیر شده است! به همین دلیل میخواهیم میزگردی با حضور کارشناسان حوزههای روانشناسی و جامعه شناسی و همچنین با تعدادی از جوانان داشته باشیم تا این موضوع را کمی بیشتر بررسی کنیم:
لطفاً توضیح دهید که چرا دخترهای جامعه ما جذب فیلمهای شبکههای ماهواره میشوند؟ و چرا چندان علاقه ای به فیلمهای ایرانی و سریالهای رسانه ملی ندارند؟
مهدیه قرائی، روانشناس، در پاسخ به این سوال میگوید؛ این موضوع همان طور که ملاحظه میکنید دو سر دارد. از یک طرف باید ببینیم چرا اغلب خانمها جذب فیلمهای شبکههای خودمان نمی شوند و از طرف دیگر موضوع جذب به شبکههای ماهوارهای مطرح میشود. در فیلمهای ایرانی شبکه ملی چند مشکل اصلی وجود دارد. مشکل اول بر میگردد به غیر طبیعی بودن و غیر واقعی بودن و همین طور به روز نبودن شخصیتها، خصوصا زنان و دختران جوان در فیلمها. متاسفانه شخصیتپردازی زنان در فیلمها و سریالها به گونهای است که زن در آنها بیشتر زیر دست و مطیع و مهربان، یا نادان و یا پرخاشگر و منفی است.
در حالی که در شخصیتهای واقعی ما با طیفی از صفات و ویژگیها سر و کار داریم که حتی گاهی متفاوتند. یعنی یک زن، گاهی عصبانی میشود، گاهی مهربان است و گاهی هم ممکن است خشن شود یا حسادت کند. اما در فیلمها، ما با زنهای تک بعدی مواجهایم. بدتر از آن این که عاقبت و سرانجام شخصیتها هم در سریالهای ایرانی بشدت کلیشهای است. در حالی که در زندگی عادی چنین چیزی نیست. در نتیجه مردم نمی توانند با چنین شخصیتهای ارتباط برقرار کنند.
امید مرادخانی، جامعهشناس: من هم فکر میکنم موضوعاتی که در جامعه ما وجود دارد در فیلمهایمان دیده نمیشود. یعنی درد اصلی اجتماع و خصوصا زنهای جامعه ما در فیلمها نمود ندارد. وقتی درد ما، مشکلات اجتماعی و اقتصادی ما در فیلمها به تصویر کشیده نمیشود چرا باید بنشینیم فیلم نگاه کنیم؟ وقتی هم که دردی به تصویر کشیده میشود آن قدر سرو ته آن حذف میشود که واقعیت کمرنگ موجود در آن به درد کسی نمی خورد. من هم موافقم که عاقبتهایی که در فیلمهایمان شاهد آنها هستیم ملموس نیستند.
زنهای جامعه ما نه تنها در محیطهای اجتماعی بلکه در محیطهای کاری تحت انواع فشارها هستند. اگر بخواهند از کار کردن صرفنظر کنند هزینههایشان تامین نمیشود و اگر بمانند ناچارند با انواع ستم کارفرما که شامل بهره کشی شغلی و خشونتهای جنسیتی است کنار بیایند. در فیلمهای ما حتی اگر یک کارفرمای بد نمایش داده شود در انتها میبینیم که مجازات میشود و سرانجام بدی دارد، اما در جامعه واقعی این طور نیست. همان کارفرمای بد و خشن یا سوء استفاده کننده سودش را میکند و آن زن است که متضرر میشود و جامعه هم خاموش است.
حجتالاسلام بنیصدر،کارشناس مذهبی: بنده تصور میکنم که مجری محترم باید سوال خود را به طور عام تری مطرح میفرمودند از علل گرایش خانوادهها (و نه فقط دختران) به فیلمهای ماهوارهای سوال میکردند. بر خلاف جامعه شناس ارجمند بنده گمان ندارم که علت گرایش خانوادهها به فیلمهای ماهواره ای، کم رنگ بودن واقعیت در فیلمهای داخلی است چراکه در فیلمهای ماهوارهای هم خبری از واقعیات نبوده و اساساً سنخیتی بین آنچه به نمایش در میآید با اعتقادات دینی و نیز با باورهای ملی و فرهنگ بومی ایرانیان وجود ندارد.
آنچه روشن است این که برای جوانان به طور کلی آنچه دارای جذابیت است، پرداختن به مفاهیمی هیجان انگیز و شورافزا است. هرچه در فیلم، رنگ و بوی احساسات و عشقهای آتشین بیشتر باشد، کشش و جذبه آن برای مخاطب بیشتر است. آزادیهای نامتعارف شخصیتهای این فیلمها و روابط تحریک آمیز آنان با دیگر شخصیتهای داستان نیز بر جذابیت مساله میافزاید. اما این توضیحات بدان معنا نیست که رسانه ملی باید چنین فیلمهایی تولید کند تا گرایشها از برنامههای ماهوارهای به سمت تولیدات داخلی تغییر کند. میپذیریم که نوع آن برنامهها برای افراد جذاب است ولی راه مقابله با آن پیروی از آن سبک نیست...
برای خواندن بخش دوم - نقش رسانهها در نگرش جوانان به اخلاقیات- اینجا کلیک کنید.