اشرفالسادات موسوی
همسر بودن سختتر است یا مادری؟!
اسباب مسرت است که در سینمای ایران هم فیلمهایی روی پرده میروند که در تصویرسازی فداکاریهای مادران موفق و موجه عمل میکنند و هم فیلمهایی که جایگاه همسر را به درستی در اجتماع امروز ما تبیین میکنند.
اگر به زبان سینما به عنوان زبانی برای بهبود اوضاع و رفع آسیبهای اجتماعی اعتقاد داشته باشیم قطعا این تصویرسازیها میتواند به مخاطبان هم در جهت کمال چه در همسری چه در مادری کمک کند.
محصولی که نتواند تصویری درست و رئالیستی از یک مادر یا همسر ارائه دهد قطعا نخواهد توانست مخاطب را در ارتباط گیری با داستان خود هم رهنمون سازد و همین میشود که دهها محصول سینمایی یا تلویزیونی با هزینههای قابل توجه ساخته میشوند اما دریغ از یک کاراکتر ماندگار مادر یا همسر.
اکران هفتههای اخیر هم فیلمی مانند «ایتالیا ایتالیا» را داشته که تصویری ملموس از دختری جوان که عاشقانه به همسری پسر مورد علاقهاش درمی آید را ارائه میدهد و هم فیلمی مانند «ماجان» که به زیبایی تصویرگر یک مادر و فداکاریهای اوست.
به نظر میرسد تصویرسازی ملموس آدمیان یکی از اصلیترین عناصر خلق محصولاتی موثر باشند؛ روندی که اگر در نگارش هر درامی لحاظ شود قطعا تکلیف مخاطب هم با اثر نهایی مشخصتر است.
*«نگار»؛ همسر برای همسر
رامبد جوان کمدین طنازی است که از سینما و تجربههایی مثل «ورود آقایان ممنوع» تا تلویزیون و «خندوانه» همواره او را به عنوان شخصیتی شاد و خندان دیدهایم.
فیلم تازه رامبد جوان «نگار» اما ابدا فیلم طنازانهای نیست و اتفاقا وجهی کاملا خشن دارد. خشونتی که ناشی از قتل پدریست که دخترش به دنبال چرایی قتل است.
رامبد «نگار» را برای همسرش نگار جواهریان ساخته و از حضور او به عنوان بازیگر نقش اصلی استفاده کرده است.
انصافا نگار جواهریان هم سعی زیادی کرده نقشی که پر است از نماهای اکشن را به گونهای باور پذیر ایفا کند.
«نگار» به سبک فیلمهای جنایی سرراست پیش نمیرود و غوطه وری داستان میان رویا و واقعیت موجب آن شده که مخاطب یک دم نتواند حدس بزند آنچه روی پرده میبیند در عالم واقع در حال رخ دادن است یا ناشی از ذهنیات کاراکتر اصلیاش است.
رامبد جوان عمداً میکوشد مدام مخاطب را به اشتباه بیندازد درباره ماهیت کاراکترها و حتی اتفاقاتی که جلوی چشم آنها رخ میدهد و برای همین توقع اینکه تماشای «نگار» مخاطب را به درکی کامل نسبت به شخصیتها برساند توقعی بیجاست اما فیلم چون اکشن-جنایی استانداردی است میتواند مخاطب را سرگرم کند.
*«ماجان»؛ تندیس ایثار
«ماجان» از جمله آثار سالهای اخیر سینمای ایران است که تصویری زیبا و واقع گرا از مادر ارائه میدهد.
در «ماجان» ایفای نقش مادری به مهتاب کرامتی سپرده شده و او نیز خیلی خوب توانسته ایفاگر مادری از طبقه پایین اجتماع باشد؛ مادری که بر سر نگه داری از فرزند معلولش اختلافات اساسی با همسرش دارد.
همسر علاقهای به نگهداری فرزند ندارد و میخواهد او را به آسایشگاه بسپارد اما مادر میخواهد هر طور که هست فرزند را پیش خود نگه دارد.
گره افکنی درام در «ماجان» با حضور مستقیم کاراکتر زن که مادر است رخ میدهد و در پیشبرد داستان نیز باز همین مادر است که نقشی مهم را بازی میکند.
از جایی به بعد و با آغاز تهدیدات مرد داستان مبنی بر اینکه اگر زن با او همراهی نکند به سراغ ازدواج دوم میرود پای زنی دیگر هم به داستان باز میشود؛ زنی تیپیکال که البته نقش پررنگی در داستان ندارد اما فقط و فقط به این خاطر که میتواند داستان را از تکرار رهایی بخشیده و آن را به مسیر پایان بندی پیش ببرد حضورش قابل توجیه است.
«ماجان» هرچند شباهتهایی با «رنگ خدا»ی مجید مجیدی دارد اما همین که در وانفسای فیلمهای پرسوءظن و خیانت بار میکوشد تصویرسازی زندگی مادری باشد که ایثارگرانه فقط و فقط به فرزند میاندیشد اثری قابل ملاحظه است و برای کارگردانش رحمان سیفی آزاد در اولین گام میتواند مثبت قلمداد شود.
* «ایتالیا ایتالیا»؛ امان از بلاتکلیفی...
سنت داستان گویی درباره عشق و بعدش فراغ، هرچند سالهاست در سینمای ایران رواج دارد اما داستان گویی مفرح و با قاب بندیهای رنگارنگ و زیبا چنان که مخاطب به عنصر اصلی سینما که رویاپردازیست پناه ببرد کمتر مورد توجه قرار گرفته. «ایتالیا ایتالیا» که جوانی به نام کاوه صباغ زاده آن را ساخته اما جزو معدود محصولات سینمای رویا پرداز ایرانی است.
فیلم داستان آشنایی دو جوان و عشق آنها را در فضایی زیبا و مطلوب به تصویر میکشد.
دو جوانی که آرام آرام و کاملا با خلوص نیت عاشق میشوند و ازدواج میکنند اما بعد از ازدواج و زیر یک سقف رفتن است که مشکلاتی مختلف پیش روی آنها قرار میگیرد و موجب آن میگردد که فاصله ای غریب میان آنها بیفتد.
سارا بهرامی بازیگر جوان سینمای ایران و حامد کمیلی بازیگری که پیشتر هم او را در سینما و تلویزیون دیده بودیم ایفاگر کاراکترهای اصلی فیلمند؛ کاراکترهایی که خیلی خوب و با درک دقیق حال و هوای ذهنی روزگار ما که در نوعی بلاتکلیفی نسبت به هم به سر میبرند اجرا شدهاند.
رنگبندی بصری فیلم منطبق با مایههای عاشقانه ابتدایی و سپس مایههای افتراق بعدی موجب شده است مخاطب به همان اندازه که با طیب خاطر داستان بالا و پایین روابط این زوج جوان را ببیند به همان اندازه هم از تماشای رنگ آمیزی زیبای فیلم لذت ببرد.
«ایتالیا ایتالیا» یک ویژگی مهم دارد و آن هم اینکه تصویری که از بلاتکلیفی کاراکتر زن داستان ارائه میدهد به شدت باورپذیر و دور از اغراق است؛ شبیه همان چیزی که این سالها در اطرافمان بسیار دیدهایم...
*«خالتور»؛ دوقطبی موسیقی
تب خوانندگی و روی آوردن به دنیای موسیقی سالهاست که از سوی جوانان ایرانی دنبال میشود و البته در این گیرودار هرازگاه برخی استعدادهای تازه هم وارد موسیقی میشوند.
یکی از مضامین مبتلابه جامعه موسیقی، تفاوتی است که میان سطح سلیقه مخاطبان در انتخاب موسیقی وجود دارد.
همان قدر که مخاطبان عام به موسیقیهای مفرح و به اصطلاح خالتور علاقمندند مخاطبان سختگیرتر به تقبیح این نوع موسیقی پرداختهاند و همین یک دوقطبی را شکل داده است.
کمدی «خالتور» کوشیده از همین دریچه به دردسرهای جوانان موزیسینی اشاره کند که هرچند خود میخواهند به موسیقی فاخر بپردازند اما کارفرمایشان به دلیل اینکه سبک کاری آنها مخاطب ندارد تحت فشارشان میگذارد برای تغییر سبک.
«خالتور» ساخته آرش معیریان محوریت داستانش را بر سه کاراکتر مرد گذاشته اما از جایی به بعد کاراکترهای زن هم وارد داستان میشوند و میکوشند به نوبه خود کمک حال این سه موزیسین در تغییر مسیر به گونهای باشند که نه زیاد اسیر سودای موسیقی بازاری شوند و نه طوری اجرا کنند که اصلا مخاطب نداشته باشند.
«خالتور» از آن دست کمدیهایی است که استفاده محسوسی از موسیقی در آن صورت گرفته و همین میتواند امری باشد برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطبانی که برای سرگرمی به سینما میروند.