ملیکا مومنیراد
شادی کرمرودی چهره جوان و جدید عرصه بازیگری سینمای ایران است.
او این روزها با ایفای نقش تینا در فیلم «دارکوب» بهروز شعیبی روی پرده سینما است گرچه پیش از این فیلم در آثار مهمی چون «ماهی و گربه» و «یک شهروند کاملاً معمولی» ایفای نقش کرده اما ایفای کاراکتر یک دختر کمسنوسال که حالا در آستانه مادر شدن است و با اعتیاد دستوپنجه نرم میکند باعث شده نام و چهره او بیش از پیش در ذهن مخاطب سینما حک شود.
به بهانه اکران فیلم سینمایی «دارکوب» دنیای زنان با او به گفتوگو نشسته است که در ادامه میخوانید.
با دو فیلم «ماهی و گربه» و «یک شهروند کاملاً معمولی» که هر دو از آثار سینمای هنر و تجربه بود شروع کردید و بعد با «دارکوب» وارد سینمای بدنه شدید، دغدغه فعالیت در سینمای هنر و تجربه را داشتید یا کاملاً اتفاقی بوده است؟
قبل از اینکه بخواهم جواب این سؤال را بدهم لازم است این نکته را بگویم که من بعد از «ماهی و گربه»، در فیلم «مستانه» آقای فرحبخش که جزو فیلمهای سینمای بدنه به حساب میآید نیز بازی کردم اما از آنجایی که در تبلیغات نام من عنوان نمیشد دوستان نمیدانند که این فیلم نیز جزو کارنامه کاری من است.
درست است من شروع فعالیتم با سینمای هنر و تجربه بود اما زمانی که در فیلم «ماهی و گربه» حضور پیدا کردم ابتدای ورودم به عرصه بازیگری بود و خیلی حق انتخاب نداشتم تا بتوانم بنا بر سلیقه شخصی در فیلمی حضور پیدا کنم.
البته شهرام مکری را از دوران دانشجویی دنبال میکردم و ایجاد فرصتی برای حضور در فیلم «ماهی و گربه» بسیار برایم خوشحالکننده بود.
فیلمهای هنر و تجربه شبیه به هم نیستند و گونهها و زیرشاخههای متفاوتی دارند اما درکل در کنار فعالیت در سینمای بدنه، بازی در آثاری که چالشهای متفاوتی دارند و از سینمای بدنه دور هستند را دوست دارم و برایم تجربه لذتبخشی است.
البته سینمای بدنه سکوی پرتاب بهتری برای یک بازیگر به حساب میآید، شاید اگر آن دو فیلم جزو آثار هنر و تجربه نبودند زودتر معرفی و دیده میشدید!
با این نکته موافق هستم کمااینکه من در فیلم «یک شهروند کاملاً معمولی» نقش اصلی زن را بر عهده داشتم اما این فیلم آنطور که باید و شاید توسط عموم مخاطب سینما دیده نشد.
البته این نکته را بگویم که بهعنوان یک بازیگر، در ذهن من تقسیمبندی سینمای بدنه و هنر و تجربه پررنگ نیست و وقتی یک کار پیشنهاد میشود ملاکم این نیست که این فیلم متعلق به چه نوع سینمایی است بلکه فقط فیلمساز و فیلمنامه آن برایم دارای اهمیت است.
چطور شد که به پروژه «دارکوب» پیوستید؟ ویژگیهای مدنظر آقای شعیبی برای ایفای این کاراکتر چه بود؟
آقای شعیبی بازی من در فیلم «یک شهروند کاملاً معمولی» ساخته برزگر را دیده بود.
برای ایفای نقش تینا با تعداد زیادی بازیگر صحبت شده بود و از آنجایی که یک نقش سخت به حساب میآمد زمانی که به دفتر تهیه «دارکوب» رفتم چهار جلسه برای این نقش اتود زدم درحالیکه هر نقش با یک یا دو بار اتود زدن نهایی میشود.
کاراکتر تینا دختر کمسنوسالی بود که همچون مهسا خیلی در اعتیاد غرق نشده و حتی معصومیتی دارد این نکته برای آقای شعیبی اهمیت بسیاری داشت از طرفی دیگر بهروز شعیبی در نظر داشت که تینا شبیه به نقش مهسا ایفا نشود.
این خواسته بهروز شعیبی و ایجاد تفاوت در بازی کار شما را بهمراتب سختتر میکرد!
قبل از اینکه با نقش تینا درگیر بشوم تصور میکردم ایجاد این تفاوت در ایفای نقش کار بسیار دشواری است اما وقتی وارد مرحله تحقیقات شدم و از نزدیک با مصرفکنندگان و کسانی که ترک کرده بودند مواجه شدم نظرم تغییر کرد، به قول یکی از عزیرانی که قبلاً مصرفکننده بود تنها وجه اشتراک کسانی که اعتیاد دارند این است که مواد مخدر مصرف میکنند و هر کدام از آنها فرد متفاوتی به حساب میآیند.
بهترین راهکار برای رسیدن به نقش تینا و مهسا این بود که ابتدا به این نتیجه برسیم که این دو شخصیت چه کسی هستند؟ از کجا آمدند؟ و بعد که به شناخت از آنها رسیدیم بگوییم حالا تینا و یا مهسا که سارا بهرامی نقش آن را بازی کرد درگیر اعتیاد است.
بهجز چند بازی موفق و کاراکترهایی که ماندگار شدند، متاسفانه ما تصویر کلیشهای از اعتیاد و فرد مصرفکننده در سینمای ایران داریم! مشخصاً بازیگران نیز در ایفای نقش یک فرد درگیر به اعتیاد پارامترهای مشابهی را پیاده میکنند.
خیلی مهم است که تو بهعنوان یک بازیگر واقعیت و تحقیقات را مبنا قرار دهی یا از روی یک فیلم الگوبرداری کنی. اگر بازیگر برای ایفای نقش یک معتاد به تماشای فیلم و مرور نقشهایی شبیه به آن بسنده کند طبیعتاً کلیشه آن هم از نوع دستچندم اتفاق میافتد اما زمانی که مبنای رسیدن به نقش تحقیقات میشود و تو از نزدیک با جامعهای که مبتلا به آن معضل است برخورد میکنی، علت وجودی کاراکتر در فیلمنامه را میفهمی و او را بهتر درک میکنی همچنین میتوانی بازی ماندگارتری را ارائه دهی.
من ایفاگر نقش اصلی «دارکوب» نبودم اما در طول تمرینات شاهد این بودم که سارا بهرامی برای رسیدن به نقش، هر روز تحلیل میرفت و این است که او اینچنین با نقش مهسا میدرخشد.
در جریان برخورد با مصرفکنندگان و تحقیقات میدانی با فردی برخورد کردید که آن را بهعنوان مابهازای نقش تینا قرار دهید و از آن الهام بگیرید؟
کاراکتر تینا شرایط خاصی داشت دختر کمسنوسالی که باردار و درگیر اعتیاد است. من در جریان تحقیقات با دختری مواجه شدم که شرایطی شبیه به تینا داشت البته در حال حاضر ترک کرده است، نمیگویم صددرصد او را دیدم و مقابل دوربین پیاده کردم اما از او الهام گرفتم.
کسی که از او صحبت میکنم بهلحاظ ظاهری شباهتهایی با من داشت و همین مسئله سبب شد بهراحتی با او ارتباط برقرار کنم اما درکل تماماً تحت تأثیر او نبودم چرا که من بر مبنای فیلمنامه از پیش نوشتهشده جلو میرفتم و طبیعتاً خیلی کم پیش میآید مابهازای نقشی که در فیلمنامه وجود دارد در واقعیت هم باشد به همین دلیل بیشتر از آن شخصیتی که در واقعیت وجود داشت الهام گرفتم.
سینمای بعد از انقلاب در فیلمهای متعددی چه بهصورت موضوع اصلی و چه در حاشیه به معضل اعتیاد پرداخته است، فکر میکنید نگاه و پرداخت سینما به این معضل تا چه اندازه قابل قبول بوده است؟
پرداخت به این مسئله درسینماهنوز خیلی جای کار دارد. نه تمام آثار مربوط به این معضل اما بخش قابلتوجهی ازفیلمهای ساختهشده درباره اعتیاد، فرد مصرفکننده را از یک خانواده متوسط که در خانه و یا بعضاً در کنار خانواده زندگی میکند، نشان میدهد. کسی که اصلاً درگیر کارتنخوابی یا گرمخانهها نیست.
اینکه اعتیاد داشته باشی و خانواده در کنارت قرار بگیرد و بخواهد تو را از آن شرایط بیرون بکشد یک موهبت است اما همه مصرفکنندگان چنین شرایطی را ندارند.
ما در «دارکوب» به سراغ کسانی رفتیم که اعتیاد را در شرایط متفاوتی تجربه میکنند و جای پرداخت به آنها در سینما همچنان وجود دارد.
یعنی شکلهای متفاوت و حتی فاجعهگونهای از اعتیاد وجود دارد که هنوز در سینما به آن نپرداختیم!
من بهعنوان فردی که در تهران زندگی میکنم از این فضا که در گوشه دیگر این شهر است دور بودم.
در سینمای مستند به خیلی از زوایای اعتیاد بهخصوص اعتیاد در زنان پرداخته شده اما در سینمای داستانی نه. نمونههای خوب سینمای داستانی فیلمهایی چون «سنتوری»، «مهمان مامان»، «خون بازی» و... است اما در همین فیلمها نیز یک مصرفکننده در چهارچوب خانه است.
خیلیها روی فیلم «دارکوب» این برچسب را زدند که فیلم تلخی است چقدر با این گزاره در مورد فیلم موافقید؟
«دارکوب» برای من که بازیگر آن بودم و در مراحل تحقیقات حضور داشتم فیلمی با روزنه امید به اصلاح است.
به نظرم بهروز شعیبی به دنبال امید در این طبقه و قشر گشته بود، تصویر کردن چنین شرایطی با لحاظ اینکه امید در آن جریان داشته باشد کار بسیار سختی بود که آقای شعیبی از پس آن برآمد.
درست است که مهسا به خاطر اشتباهات گذشته نتوانست به خواستهاش برسد اما شور و انگیزهای که در کاراکتر مهسا وجود داشت دلیلی که آن را به سمت ترک کردن برد همه و همه نشان از امید دارد و باعث میشود این فیلم تلخ نباشد. «دارکوب» مسلماً سکانسهایی دارد که مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد و حتی من که در آن بازی کردم با دیدن آن صحنهها اشک میریزم اما این رویه و ظاهر فیلم است و مفهوم اصلی آن اصلاً تلخ نیست بلکه امید را در دل خود جایداده است.