Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 17:41

29
خرداد
گفتگو با فریبا یوسفی شاعر زن معاصر: حال شعر خوب نیست

گفتگو با فریبا یوسفی شاعر زن معاصر: حال شعر خوب نیست

فریبا یوسفی از جمله شاعران زن در عرصه شعر و ادبیات است که با چند مجموعه ‌شعر خواندنی و خاص وارد عرصه ادبیات شد. این بانوی شاعر که در رشته ادبیات فارسی نیز تحصیل کرده است.

صبا شادور

 

فضای مجازی پر از شاعر است

با فریبا یوسفی درباره وضعیت شعر زنان در شرایط حاضر به گفت و گو نشسته‌ایم.

از محدودیت‌های خانوادگی برای زنان شاعر گرفته تا فضای مجازی و مشغله‌های دیگر همه به نوعی باب صحبت این زن شاعر با وضعیت شعر امروز است.

یوسفی می‌گوید، گاهی زنان شاعر از خلوت و تنهایی خود جدا می‌شوند و به دلیل مسؤولیت‌های زندگی، امکان گوشه‌نشینی با شعر و سیر در احوال آن برایشان فراهم نمی‌شود.

مجموعه ای با عنوان «حالا تو» توسط انتشارات تکا از جمله کتاب‌های این زن شاعر به شمار می‌رود.

شاعری که سال 89، برگزیده جایزه پروین اعتصامی‌شد و در دو دوره اخیر داور این جشنواره بود. با این شاعر همراه می‌شویم.

چرا در سال‌های اخیر شعر زنان کمرنگ تر شده است؟

شعر زنان در سال‌های اخیر دچار تحولاتی شده است. پیش از آنکه این وضعیت درباره شعر زنان صدق کند، به طور عمومی‌در رابطه با شعر حس می‌شود.

شعر از برخی جنبه‌ها، دچار رکود شده است. با رویکرد به سابقه کهن ادبی در این سرزمین، به نظر می‌رسد، شعر، ضمن این که مثل همیشه به سیر خود ادامه می‌دهد، این سیر، اگرچه ظاهرا از ابعاد عاطفی تغییراتی داشته، از جنبه‌های اندیشه و تفکر حرکت چندانی به سوی رشد نداشته است.

این نکته درباره تمام آثاری که در قالب و شکل شعر به جامعه عرضه می‌شوند، دریافت می‌شود و در این میان، تعداد محدودی از آثار که اقبال عمومی‌ کمتری به آن‌ها وجود دارد، در مسیر طبیعی و تکامل شعر، در حال حرکت اند و حلقه‌های اتصال شعر امروز به زنجیر مستحکم و ماندگار شعر اصیل و سالم فارسی هستند.

شعر زنان نیز تا حدودی در مقایسه با گذشته، حرکتی به سمت پیشرفت داشته است. البته در این سنجش باید مولفه‌های مهمی‌ مانند مقطع زمانی، کیفیت‌ و کمیت را نیز در نظر داشت.

گاهی به دلیل طبیعت زنانه و ویژگی‌های طبیعی و فطری، در زندگی شخصی زنان موقعیت و شرایط برای تعمق و تفکر و در نتیجه سرایش شعر فراهم نیست در حالی که غالبا آقایان شرایط مساعدتری نسبت به خانم‌ها برای فعالیت در عرصه شعر دارند. این عموما به دلیل مسائل طبیعی است که نمی‌توان چندان دخالتی در آن داشت.

منظور از طبیعت زنان، طبیعت مادرانه یا طبع حساس و روحیه ظریف و شکننده ای است که در زنان بیش از مردان دیده می‌شود. این موقعیت‌ها، در میزان فعالیت و کیفیت خلق اثر شعری خانم‌ها موثر است.

گاهی محیط و شرایط اجتماعی طوری است که خانم‌ها کمتر می‌توانند پیشرفت کنند.

حضور اجتماعی و فعالیت‌های مربوط به شعر برای زنان با موانعی رو به رو ست و ظرفیت‌های وجودی زنان نیز برای رویارویی با این موانع، گاهی به‌اندازه لازم و کافی نیست.

بخصوص که با درنظر گرفتن روحیات شاعرانه، گاهی این توانایی می‌تواند نسبت به دیگر زنان، در سطح لازم و موثر نباشد. در چنین وضعیتی، زمینه بروز کامل استعدادهای زنان کاهش می‌یابد و این فرصت از دست می‌رود.

چرا در شرایطی مجبور می‌شویم که از تفکیک فعالیت زنان و مردان صحبت کنیم؟

من به عنوان یک شاعر زن فکر می‌کنم که آقایان در موقعیتی هستند که‌امکان ایجاد آن خلوت‌های شاعرانه برای شان بیشتر فراهم است.

ولی یک خانم به خصوص در صورتی که در یک خانواده قرار بگیرد، به هر حال با چند مسئولیت دیگر هم روبرو است.

مسئولیت‌های مادری و همسری هم برای او وجود دارد و به دلیل مسئولیت‌پذیری و با توجه به وجود روحیه مادرانه نمی‌خواهد و نمی‌تواند در انجام وظایف خود کوتاهی کند.

در حقیقت نمی‌تواند از ساعاتی که باید صرف خانواده کند، زمان قابل ملاحظه ای را به مصرف روحیات شخصی خود برساند.

در حالی که شعر، شاعر را کامل و بی کم و کاست می‌خواهد. گاهی به نظر می‌رسد که نمی‌توان هم شاعر خوب و توانمندی بود و هم وظایف شخصی در رابطه با خانواده را بی نقص و کامل به انجام رساند.

جمع این دو معمولا با دشواری‌هایی همراه است و نیازمند فداکاری است. به همین دلیل اغلب، یک زن شاعر، روحیات خود را نادیده می‌گیرد و شرایط را مطابق میل همسر و فرزند مساعد می‌کند.

به هر حال ازدواج ممکن است میزان یا کیفیت خلوت شاعرانه زن شاعر را تغییر دهد. بنابراین با توجه به شرایط خانوادگی، شعر زنان می‌تواند، دچار رشد یا توقف شود و لاجرم راهی که یک زن شاعر انتخاب می‌کند، بر حسب شرایط ممکن است آسیب یا رشدی را برای شاعر یا خانواده به همراه داشته باشد.

اگر یک زن شاعر، بتواند همزمان در یک موقعیت خاص هم خانواده خود را حفظ کند و هم موقعیت شاعرانه خود را، و این دو را موازی پیش ببرد، قطعا به موفقیت خواهد رسید.

تعداد زنانی که این دو را با هم پیش برده و به قله‌های شعر دست پیدا کنند چندان زیاد نیستند. متاسفانه مطالعه زندگی زنان شاعر بزرگ و ماندگار، عموما حکایت از این دارد که خانواده قربانی شده تا شعر به قله برسد.

برعکس این موضوعی که شما گفتید هم وجود دارد؟ یعنی زنان شاعری که شعر را قربانی موقعیت خانوادگی خود کرده‌اند؟

بله، زنان شاعری هم هستند که شعر را قربانی خانواده خود کردند و در یک سطح معمولی از شعر، سیر خود را خیلی خطی و در حد معمولی ادامه دادند، اما خانواده را حفظ کردند.

به نظرم این کار از جنبه‌های انسانی و اخلاقی خیلی ارزشمند است و گاهی احساس می‌شود که در جامعه کمتر با آن روبرو بوده‌ایم.

معمولا برای کسی که روحیات شاعرانه دارد و نگاه خاص او به جهان، دنیایی ویژه برای او می‌سازد، دشوار است که با تسلط بر روحیات خاص خود، و گذشتن از حساسیت‌های ذوقی و فکری، حفظ سلامت خانواده را به پرداختن به شعر ترجیح دهد و مدت‌ها یا همیشه از شعر دور بماند.

زنان شاعر اصولا تاسف این موقعیت‌ها را می‌خورند؟ که این فرصت را از دست می‌دهند.

همه ما وقتی در شرایط خانوادگی و شخصی قرار بگیریم، قطعا علاقه‌های خودمان را کمرنگ می‌کنیم تا به عواطف فرزندان‌مان لطمه‌ای وارد نشود.

این بر می‌گردد به خود شاعر که دائم خود را بسنجد و دقت و مراقبت داشته باشد که ترجیح او تا چه حد به خود یا خانواده اش آسیب وارد می‌کند و قلب و وجدانش از وضعیت بوجود آمده راضی است یا خیر؟

البته این موضوع به قضاوت‌های جامعه هم بر می‌گردد. لازم است جامعه هم دید دقیقی نسبت به این مسئله داشته باشد.

جامعه باید به زنان شاعر بها دهد و نگاه عمیق و احترام‌آمیزتری به فعالیت‌های زنان داشته باشد.

امروزه با موقعیتی به نام فضای مجازی روبرو هستیم که بیشتر اطلاعات و دغدغه‌هایمان از طریق این فضا کسب می‌شود.

حتی کسانی هم که قلم ندارند، وارد این فضا می‌شوند و شعر می‌سرایند.

در این‌باره صحبتی دارید؟ این موضوع انگیزه شاعران با تجربه را تحت تاثیر قرار داده است یا خیر؟

این یک ظرفیت و فضا است که به طور یکسان برای همه ایجاد شده است. نمی‌توان اعتراضی به آن داشت و می‌توان به چشم یک اتفاق خوب آن را دید.

اگر از فضای مجازی در جهت و مسیر درستی استفاده شود، خوب است. هرچند این فضا بدون کنترل یا مرز و محدوده است و از این رو، آفت‌ها و آسیب‌هایی نیز با خود دارد.

طبعا در رابطه با شعر، برای ذوق عموم مردم نمی‌توان مرزی قائل شد یا شکل و شیوه ای را برای آنان تعیین کرد بنابراین هوشمندی در این است که شاعر مراقب روحیات و ذوق خود باشد تا تحت تاثیر سفارش‌های عامه مردم قرار نگیرد.

موج‌های گذرا و مقطعی و استقبال عامه، نباید برای شاعران واقعی و حرفه ای ملاک باشند.

من فکر می‌کنم خود شاعر در این موقعیت‌ها تعیین می‌کند که برای چه گروهی از مخاطبان، شعری ارائه دهد و به این ترتیب خط سیر شعری خود را تعیین می‌کند.

گاهی این فضای مجازی موقعیت مناسبی برای شاعران حرفه ای است که از تیغ سانسور و غیره فرار کنند و فکر کنند که بدون دردسر و راحت تر می‌توانند آثار را ارائه دهند؟

مسلما یک فضای انتشار عمومی، بدون هیچ محدودیتی کار خود را انجام می‌دهد.

این عرصه معمولا برای کسانی که جدی، دقیق و با وسواس کار می‌کنند، مخاطب چندانی ندارد، در مقایسه با آن گروهی که بدون تجربه و شناخت، با توسل به ترفندهای خاص، مخاطبان غیرواقعی خود را جذب می‌کنند.

شاید حتی فضای مجازی برای گروهی از شاعران، موقعیتی باشد که آن‌ها را، به جای مطرح شدن، بیشتر به حاشیه ببرد و برعکس برخی شاعران را بیشتر مشغول حاشیه‌های شعر کند.

به هرحال این موقعیت برای انتشار شعر، بدون هیچ محدودیت یا حذفیاتی وجود دارد و هر کس بر حسب ذوق و پسند خود، شعرهایش را به سرعت و سهولت در اختیار مخاطبان خود قرار می‌دهد و هر مخاطبی نیز بر حسب علاقمندی و پسند خود، شاعر و شعر مطلوب خود را پیدا می‌کند.

*در حال حاضر مشغول کاری هستید؟

دو کتاب شعر منتشر کردم. اولین کتاب شعرم را در سال 1387 که برگزیده جایزه ادبی جشنواره پروین شد و یک کتاب دیگر هم در سال 1390 منتشر کردم.

بعد از انتشار این دو کتاب به دلیل موقعیت شخصی، کاری و اداری، آنچنان که باید فعالیتم را ادامه نداده‌ام. البته دلیل دیگر این کم‌کاری، سخت گیری و وسواس است.

با این حال، در حال حاضر یک کتاب پژوهشی و یک کتاب شعر آماده انتشار دارم.

گاه گم می‌کنم و گاه فراموش

نسیم اگر نبود

این برگ‌ها را چه کسی به یاد درخت می‌آورد؟

گاه سرد می‌شوم و گاه خاموش

خورشید اگر نبود...

صدایم از پنجره رد نمی‌شود

در عایق چوبی اتاقم،

در دوردستِ دریایی از مه

گم،

در انتهای خودم

گم

مانده‌ام.

صدایم پنجره‌ام را نمی‌شکند

تو نمی‌شنوی

نمی‌شنوی ...

عمر بر بادهای تند سوار است

من

درختم

دمیدن بهار از یادت خواهد رفت اگر

درخت را در زمستان

باغ را در قهقهه سرد کلاغ‌ها

و برف‌ها را بر قله‌ها

فراموش کرده باشی.

 

برچسب ها: گفتگو با شاعر، شاعر معاصر، شعر زنان، شاعر زن، مصاحبه با شاعر، مصاحبه با فریبا یوسفی، گفتگو با فریبا یوسفی، شاعر زن معاصر، شعر و فضای مجازی تعداد بازديد: 1552 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این مصاحبه چیست؟

فیلم روز
تصویر روز