اسداللهامرایی؛ نویسنده
نوشتن نیاز جامعه است و این را که تب نوشتن وجود داشته باشد قبول ندارم. تب نوشتنی که به تازگی مد شده است را نمیتوانم بپذیرم.
نوشتن «تب» نیست؛ مگر بیماری است که نامش را تب بگذاریم؟! من آن را به عنوان تب قبول ندارم. معتقدم نوشتن نیاز جامعه است.
افرادی سعی میکنند به این نیاز پاسخ دهند؛ افرادی که استعداد بیشتری دارند، پاسخ بهتری میدهند و عدهای که استعداد کمتری دارند پاسخشان ممکن است پاسخ درخوری نباشد.
اگر کسی به هر علتی غیر از پاسخ دادن به این نیاز، به نوشتن رو آورد، زود متوجه میشود که در واقع مرد عمل نیست و کار را رها میکند.
ادبیات و هنر مزرعه بلال نیست که بخواهیم کود دهیم تا محصول بهتری برداشت کنیم. استعداد فرد مهم است. ممکن است کاری را ارائه دهد و بازخوردی را که مدنظرش بود، نگیرد و کار را رها کند.
یا ممکن است کسی بین کار اول و دومش پنج شش سال فاصله بیفتد وکار دومش بهتر باشد. اینها همه غریزی است و مکانیکی نیست.
البته با تمرین و مطالعه امکان رشد و ترقی هست. خیلی از نویسندهها یک کار و دو کارشاهکار دارند و باقی کارهایشان شاید چنگی به دل نزند.
این وضعیت فقط در مورد نویسندگان وطنی نیست؛ در سایر کشورها هم همین وضع است. کارگاه نویسندگی تسریعکننده کار است و باعث میشود افراد مستعد، استعدادشان شکوفاتر شود.
کسانی که در کارگاه شرکت میکنند و افرادی که کارگاه برگزار میکنند نیتشان در وهله اول خیر است و میخواهند کمکی کنند، هرچند ممکن است اشتباهاتی هم داشته باشند.
صورت مسأله شما غلط است. چاپ بیرویه کتاب وجود ندارد. تعداد عناوینی که چاپ میشود در مقایسه با کشورهای دیگرکمتر است و چاپ بیرویه نداریم.
منتها کتابهایی که در کشور ما چاپ میشوند بیشتر رویکرد فرهنگی دارند. باید تلاش کنیم کتابخانهها با کتابهایی که مراجعین درخواست میکنند تجهیز شوند.
ساعات کار کتابخانه طوری تنظیم شود که در ایام تعطیل دسترسی مراجعین راحتتر شود. اعتماد به کتابخانههای عمومیرا باید از نو برقرار کنیم.
بازار عرضه و تقاضا را نیز باید مدنظر قرار بدهیم، اگر مردم کتاب نمیخواندند این همه کتاب چاپ نمیشد. کتابهایی که چاپ میشود برای پاسخ به نیاز جامعه است.
معتقدم هر کتابی لازم است چاپ شود و کتابهایی که با اقبال عمومی چاپ میشود نشان میدهد نویسنده موفق بوده است. ممکن است مردم کم کتاب بخوانند اما وقتی کتابی نظرشان را جلب کند میخوانند.
اگر مردم کتاب نمیخواندند کتاب شعر پابلو نرودا که ترجمه است، ۳۰ بار چاپ نمیشد، یا «کافه پئانو» که کتاب ایرانی است به چاپ چهلم نمیرسید. این به این معناست که مردم کتاب میخوانند.