ورتا چمانی
متخصص کشف جوانان مستعد
سالها قبل از آن که سیطره فضای مجازی شرایطی را فراهم آورد که کارگردانان سینما و تلویزیون برای انتخاب بازیگر فراخوانهایی در فضاهایی مانند تلگرام ترتیب دهند در سینمای ایران کارگردانی داشتیم به نام رسول صدرعاملی که سعی میکرد برای تولید آثار خود و بخصوص برای انتخاب بازیگران زن به سمت چهره های نوجویی برود که علیرغم مستعد بودن در حیطه بازیگری به دلایل مختلف نتوانسته بودند به عرصه حرفه ای بازیگری وارد شوند.
صدرعاملی با شناخت درست کمبود بازیگران دارای ظاهر طبیعی و دست نخورده در سینمای ایران تازهترین پروژهاش «سال دوم دانشکده من» که پیشتر «چشم عروسک» نام داشت را نیز زمینهای کرد برای استفاده از چهره های تازه و دیده نشده بازیگری.
صدرعاملی برای انتخاب بازیگران «سال دوم…» فراخوانی تدارک دید که در نتیجه آن ۲۲ چهره جدید برای حضور در این فیلم برگزیده شدند.
سه نفر از این ۲۲ نفر جزو بازیگران اصلی فیلم هستند و مابقی در نقش های فرعی مقابل دوربین خواهند رفت.
این ٢٢ نفر از یک فراخوان گسترده بازیگری و از میان ٩٠٠ نفر و پس از پشت سر گذاشتن مراحل تست و تمرینات بازیگری برای حضور در این فیلم انتخاب شدهاند؛ حضوری که شاید زمینهساز چهره شدن هر کدام از آنها و بخصوص سه بازیگر اصلی در سینمای یک دهه آینده باشد.
از هیلدا تا کتایون
رسول صدرعاملی از همان اولین فیلمش «رهایی» که آن قدرها دیده نشد علاقه خود را به معرفی چهره های تازه به سینما نشان داد؛ او نقش اصلی زن «رهایی» را به بازیگری به نام هیلدا پیرزاد داد که بعد از معرفی در این فیلم در دومین فیلم این کارگردان یعنی «گلهای داوودی» هم نقش نامزد جوان اول فیلم بیژن امکانیان را ایفا کرد اما بعد از آن به دانمارک مهاجرت کرد و برای همیشه بازیگری را کنار گذاشت.
صدرعاملی برای فیلم بعدی خود «پاییزان» باز هم به سراغ یک چهره تازه رفت؛ البته چهره ای به نام کتایون ریاحی که تقریبا همزمان با «پاییزان» در فیلمهایی مانند «خبرچین» و «غریبه» هم ایفای نقش کرده بود اما در هیچ کدام از آنها نقش اصلی زن را نداشت.
واگذاری کاراکتر اصلی زن «پاییزان» به کتایون ریاحی از سوی صدرعاملی و آن هم در برابر امین تارخ که در آن سالها به واسطه سریالهای تاریخی تلویزیون مشهور شده بود موجب شد کتایون ریاحی خیلی زود دیده شود و تا دو دهه بعد و ایفای نقش در قالب «زلیخا»ی سریال «یوسف پیامبر» که آخرین تجربه بازیگریش بود دوران پرکاری را پشت سر بگذارد.
پگاه آمد تا یادآور سمیه باشد...
صدرعاملی نیمه دوم دهه هفتاد موفقترین فیلم کارنامه خود «دختری با کفشهای کتانی» را ساخت؛ فیلمی که بنا بود از یکی از معضلات مبتلابه نوجوانان آن روزگار یعنی رابطه دختر-پسر و خطراتی که در این رابطه به سراغ دختران می آید سخن می گوید.
صدرعاملی برای پیدا کردن بازیگر نقش اصلی این فیلم هم کوشید قید گزینه های تکراری سینما و تلویزیون را زده و به سراغ کشف یک بازیگر تازه برود.
این شد دختر یکی از همکاران خود یعنی پگاه آهنگرانی را انتخاب کرد. پگاه به واسطه اینکه فرزند منیژه حکمت دستیار کارگردان و برنامه ریز و محمد آهنگرانی طراح صحنه سینما بود از همان کودکی تجربه بازیگری را نه به صورت حرفه ای بلکه در عوالم کودکانه خود و البته در آثاری کودکانه داشت.
پگاه وقتی فقط هفت سال داشت در «گربه آوازه خوان» یا «گربه لاته» ایفای نقش کرده بود اما بعدش در هیچ فیلم دیگری ایفای نقش نکرد.
صدرعاملی که برای نقش اول «دختری با کفشهای کتانی» به دنبال بازیگری نوجوان بود که حس و حال نوجوانان دهه شصت را خیلی خوب متبادر کند به سراغ پگاه رفت و نقش اصلی فیلم را به او داد.
«دختری با کفش های کتانی» که برداشتی آزاد از ماجرای کشتار دو کودک توسط یک دختر و پسر جوان با نامهای سمیه و شاهرخ در اواسط دهه هفتاد در خیابان گاندی بود سکوی پرتاب پگاه شد.
کنترل درست صدرعاملی و درک بالای پگاه از کاراکتر موجب شد بتواند یکی از شاه نقشهای زن تاریخ سینمای ایران را خلق کند؛ نقشی که باعث شد زودتر از حد تصور به بازیگری پرکار در سینمای ایران بدل شده و این پرکاری تا همین امروز هم باقی بماند.
ترانه و نگار از راه رسیدند...
«من ترانه 15 سال دارم» که سه سال بعد از «دختری با کفشهای کتانی» ساخته شد دیگر فیلم صدرعاملی بود که چند بازیگر را تحویل سینمای ایران داد.
صدرعاملی در «من ترانه 15 سال دارم» از ترانه علیدوستی به عنوان بازیگر نقش اصلی استفاده کرد؛ یک فارغالتحصیل موسیقی که در سودای بازیگری به آموزشگاه امین تارخ رفته بود یعنی بازیگر فیلم خاطره ساز «پاییزان».
صدرعاملی برای آن که بتواند نقش اصلی فیلمش را به چهره ای نوجو دهد به آموزشگاه تارخ رفت و در همین آموزشگاه بود که تصمیم گرفت از ترانه استفاده کند.
ترانه در 18 سالگی تبدیل شد به بازیگر اصلی «من ترانه...» و جالب اینجاست که با همین اولین فیلمش سیمرغ بهترین بازیگری را از جشنواره فجر گرفت؛ جایزه ای که باعث شد وسواسش در قبول پیشنهاد بازیگری آن قدر شود که تا دو سال بعد و پذیرفتن پیشنهاد اصغر فرهادی برای «شهر زیبا» در هیچ فیلمی بازی نکند.
ترانه علیدوستی این سالها هم نه تنها به عنوان بازیگری قابل اعتنا در سینما مورد توجه بوده بلکه حضورش در سریال «شهرزاد» و ایفای نقش موثرش در این سریال نشان داشت از آن که صدرعاملی انتخابش غلط نبوده و به هدف زده است.
نگار جواهریان دیگر بازیگر زن موفق این روزهای سینماست که محصول «ترانه...» است؛ البته نگار نقش مکمل این فیلم را ایفا کرده بود اما پربیراه نیست بگوییم انتخاب او برای بازی در این فیلم از سوی صدرعاملی موجب معرفی و امتداد فعالیت در سینما شد...
از خاطره اسدی تا طناز طباطبایی
صدرعاملی با ساخت «دختری با کفشهای کتانی» و «من ترانه 15 سال دارم» مسیری را آغاز کرده بود درباره آسیب شناسی مشکلات نوجوانان و این آسیب شناسی در فیلم بعدیش «دیشب باباتو دیدم آیدا» به تکامل رسید.
در «دیشب...» صدرعاملی در کنار مرور روابط جوانان کوشیده بود به تأثیر سوء رفتارهای والدین در تربیت فرزندان اشارات مستقیمی داشته باشد.
برای ساخت این فیلم هم صدرعاملی به سراغ چهره های نوجو رفت. این بار قرعه به نام خاطره اسدی، صوفی کیانی و طناز طباطبایی افتاد که در این فیلم نقش گیرند؛ در این بین نقش اصلی درام یعنی «آیدا» به صوفی کیانی رسید.
صوفی کیانی اما بعد از «...آیدا» فقط یک فیلم بازی کرد و آن هم «رویای خیس»پوران درخشنده و بعد از آن دیگر قید بازیگری را زد.
نقش مکمل فیلم به خاطره اسدی رسید که تا حد بالایی هم توانست ایفاگر کاراکتری باشد که بزنگاه فیلم با حضور او شکل گرفته و پیش می رود.
«دیشب باباتو دیدم آیدا» برای خاطره آن قدر آمد داشت که او بتواند در یک دهه و نیم بعد همچنان پیشنهاد خوبی برای ایفای نقش داشته باشد و همین فیلم بود که او را به یکی از بهترین درامهای آسیب شناسانه دهه هشتاد یعنی «زادبوم» رهنمون ساخت.
طناز طباطبایی دیگر چهره معرفی شده با «...آیدا» بود که توانست تا سالهای سال در سینمای ایران حضور داشته باشد و در این حضور تجربه های متفاوتی مانند «مرهم» را شکل دهد که به مانایی کاراکترهای زن در سینمای ایران کمک کند.
در انتظار ستارگان تازه
فیلمهای بعدی صدرعاملی از «هر شب تنهایی» گرفته تا «شب» و «در انتظار معجزه» هیچ کدام مرتبط با مسائل نوجوانان نبودند و برای همین صدرعاملی برای ایفای نقش در این فیلمها ترجیح داد به سمت بازیگران حرفه ای سینما برود که از این رهگذر مجالی هم فراهم شد برای آن که توانایی بازیگرانی مثل حامد بهداد بیشتر دیده شود.
صدرعاملی حالا با «سال دوم دانشکده من» باز هم به سراغ چهره های نوجوی بازیگری رفته است؛ باید منتظر ماند و دید خروجی این فیلم کدام بازیگران زن را به سینمای ایران معرفی خواهد کرد؟