فرشته احمدی /داستاننویس و منتقد ادبی
هدف غایی ادبیات و هنر، نقد کردن است؛ نهفقط نقد جامعه و وضعیت آن و وضعیت سیاسی، بلکه نگاه منتقدانه داشتن به همه آن چیزهایی که بشر خیالش در رابطه با آنها راحت است.
به نظر من مغز آدمها تمایل شدیدی دارد به اینکه به چیزهایی عادت کند، خیالش از آنها راحت باشد و آرام و قرار بگیرد و مسائل را ساده کند و سریع به دستهبندیهای معین و مشخص برسد.
همه نویسندگان دارند بهاندازهای وضعیت جامعه را بهوسیله ادبیات نقد میکنند، چون اگر این کار را انجام ندهند، اصلاً داستان خلق نمیشود.
حتی در نوع داستاننویسی محافظهکارانه هم که صرفاً درباره خانواده و حول آن حرف میزند اگر ما به وضعیت موجود در داستان با دقت نگاه کنیم، شاید شکافها و کموکاستیهایش به چشممان بیاید و ببینیم که خودمان هم داریم همانطور زندگی میکنیم.
یعنی حتی اگر داستان یک زندگی عادی را هم به تصویر بکشد مثل آیینهای است که در مقابل ما گذاشتهشده و میبینیم که این زندگی چقدر شکاف دارد.
اگر افراد ذاتاً معتقد باشند، در هر محدودیتی هم میتوانند افکارشان را نمایش دهند.
من منکر نیازمندی هنرمند به آزادی و ایجاد مزاحمت در آزادی بیان هنرمندان نیستم اما فکر میکنم آدم نباید دنبال بهانه باشد.
رشد اجتماعی و سیاسی و اوضاع فقر جامعه در ادبیات تأثیر میگذارد و از طرفی ادبیات میتواند با بسط دادن این وضعیتها و نقد کردنشان، گذر از آنها را کوتاه کند و باعث رشد جامعه شود.
البته خیلی وقتها ادبیات جلوتر از زمان خودش پیش میرود اما این را که ادبیات پیشرو همان لحظه تأثیر میگذارد یا نه نمیشود اندازه گرفت اما بعداً با بررسی وضعیت جامعه و ادبیات در هر بازه زمانی، میتوان فهمید که رشد متوسط جامعه تحت تأثیر ادبیات بوده است.