حجت الاسلام سیدعلی بنیصدر؛ محقق و پژوهشگر
زبان مهمترین و قدرتمندترین ابزار برای انتقال مفاهیم است که در قالب گفتار و نوشتار ظهور مییابد.
استفاده از زبان خواه در قالب گفتار و یا در قالب نوشتار برای انتقال مفاهیم بین دو یا چند شخص، اصول و بایستههایی دارد که رعایت این بایستهها میتواند در میزان اثربخشی در مخاطب نقشی منفی یا مثبت داشته باشد.
اگرچه هدف از گفتگو، انتقال مفاهیم به طرف مقابل است اما همانطور که گفتیم، کیفیت و چگونگی این انتقال در ایجاد نوع نگاه مخاطب به پیام انتقالی، نتایج متفاوتی به دنبال خواهد داشت.
اگرچه برای بیان هر مطلب، الفاظ و واژگان متعددی وجود دارد و گوینده و نویسنده در انتخاب الفاظ برای بیان سخن خویش آزاد است ولی استفاده از لغات و کلمات در جای خود و موقعیت شناسی در این خصوص، یک هنر و خلاقیت است.
اینکه گوینده بتواند تعیین کند، در هر کلام باید از چه الفاظی استفاده کند، تا شدت حساسیت مسأله را به مخاطب برساند، دقت خاصی را طلب میکند.
همچنین نوع استفاده از الفاظ و کلمات در کلام هر شخص در دراز مدت، به طور قهری در تعیین شأنیت و جایگاه اجتماعی او، اثر خواهد گذاشت، چون سخن گفتن، جلوهای آشکار از شأن و شخصیت هر انسان است و مردم را به قضاوت در خصوص گویندهاش فرا میخواند.
اینکه هر شخصی برای سخن خویش چه خط قرمزهایی قائل است و مرز کلام رسمی از سخن غیررسمی او تا کجاست و نیز اینکه حد سخن مؤدبانه وی به کجا ختم میشود، از منظر مردم جامعه به شدت مورد توجه است تا جایی که تعیین همین خط مرزها در تعیین حدود معاشرتهای دوستانه، خانوادگی و ... بین افراد یک جامعه تأثیرات بسزایی خواهد داشت.
در این نوشتار قصد داریم که اندکی در باب این مقوله سخن بگوییم و نکاتی که میتواند در اصلاح شیوه سخن گفتن، مفید واقع گردد را مرور و بازخوانی کنیم.
جایگاه استفاده از کلمات در متنها و نامهنگاریها
در مکاتبات و نامه نگاریها نیز این مسأله وجود دارد. ادبیات یک متن نوشته اداری و رسمی از یک متن نوشته دوستانه و غیررسمیکاملاً متفاوت است.
توصیه ادیبان بر این بوده و هست که عامه مردم جامعه باید به حدی با الفاظ و عبارات گوناگون آشنا باشند و دایره لغات ایشان باید تا اندازهای گسترده و وسیع باشد که به فراخور هر موقعیت و وضعیتی بتوانند واژه متناسب را از دایره لغات خود انتخاب کرده و مورد استعمال قرار دهند، به ترتیبی که شنونده و مخاطب از گفته وی دچار حس ناموزونی نگردد.
جایگاه استفاده از الفاظ در موقعیتهای مختلف
مهمترین اقدامیکه لازم است در این خصوص، صورت پذیرد، اینست که هر واژهای موقعیت ویژه خود را دارد پس باید لغات را به تناسب محل استعمال آنها از یکدیگر تفکیک کرد.
کلماتی که در بین اعضای خانواده استعمال میشوند با کلماتی که در محیط کار، مورد استفاده قرار میگیرند، متفاوتاند، اگرچه بار معنایی یکسان داشته باشند.
یکی لفظ رسمی است و دیگری واژهای غیررسمی است.
همچنین است الفاظ و عباراتی که در جمعهای دوستانه به کار میروند، که با کلمات مورد استفاده در کلاس درس در مواجهه با استاد متفاوت خواهند بود.
این تفاوت به معنا و مفهوم این الفاظ باز نمیگردد، چون همه این الفاظ (خواه لفظ رسمی، خواه لفظ غیر رسمی) یک معنا را افاده میکند، ولی بار ادبی آنها با یکدیگر متفاوت است.
دلایل بروز اختلافها و سوءتفامها
ماجرا آن جا تغییر میکند که شخصی عمداً یا سهواً، نخواهد یا نتواند الفاظ را به تناسب نیاز زمان و مکان مورد استعمال قرار دهد، مثلاً در یک رابطه کاری و اداری از الفاظ غیررسمی و غیرمتناسب با شأن و جایگاه استفاده کند. و بدتر آنکه نخواهد یا نتواند الفاظ مؤدبانه را از الفاظ غیرمؤدبانه در استعمالات خویش تفکیک کند.
در این صورت، ارزش خویش و کلام خویش را در نظر شنونده کاهش میدهد و آن چه قصد بیانش را داشته، هر اندازه هم که با اهمیت باشد، به درستی به مخاطب منتقل نخواهد شد.
این مشکل، عامل بسیاری از اختلافها و سوءتفاهمهای زبانی است.
نویسنده بزرگی میگوید: «زبان سرچشمه سوءتفاهمات است».
هنر گوینده و نویسنده در اینست که با موقعیت شناسی بتواند بهترین الفاظ را در هر وضع بیابد و مورد استفاده قرار دهد تا هم آنچه در نظر داشته را به مخاطب انتقال داده باشد و هم در ضمن انتقال معنا توانسته باشد، جایگاه قابل احترام اجتماعی خویش و اهمیت موضوع گفتگو را برای او روشن نماید.
فراموش نشود که علاوه بر الفاظ مورد استفاده، باید به لحن بیان نیز توجه داشت.
از لحن یک گوینده میتوان به حس درونی او تا حدی پی برد و مقصود را بهتر دریافت.
اهمیت آموزش از دوران کودکی
یکی از نکات طلایی در آموختن ادبی ورزی در ادبیات اینست که هرچه سن و سال افزایش یابد، آموختن اینگونه مهارتها دشوار خواهد شد.
کودکی در سالهای نخستین مدرسه است و یا حتی در سالهایی که هنوز وارد مدرسه نشده، در بهترین سنی قرار دارد که بتوان به آسانی این امور را به او آموخت.
به او آموخت، برخی واژگانی که در تعاملات خانوادگی استعمال میشوند، اختصاص به این تعاملات دارند و در خارج از منزل، نباید به کار روند.
به او آموخت، بسیاری از معانی دارای دو صورت لفظ هستند، یکی رسمی و دیگری غیررسمیکه برای حفظ شئونات، باید در استفاده از صورت رسمی در موارد متناسب تلاش کرد. و نیز به او آموخت اگرچه لازم نیست در گفتگو با دوستان و هم سن و سالان الزامات گفتگوی رسمی را رعایت کند، ولی گفتگوی غیررسمی نیز به معنای خروج از حد ادب و نزاکت نیست.
کودک باید بداند که برخی لغات و الفاظ نه تنها غیررسمیاند بلکه غیرمؤدبانهاند و در هیچ تعاملی قابل استفاده نیستند.
تعیین خط قرمزهای سخن از جمله وظایفی است که والدین باید از همان سنین نونهالی به فرزندان خود بیاموزند و بر رعایت آنها نظارت کنند و او را به تمرین اصول ادبورزی در گفتار و نوشتار ترغیب نمایند.
اگر بتوان با پیگیری مستمر این امر را در رفتار کودک نهادینه، و تلاش برای حفظ این مسأله را تا سالهای نوجوانی و جوانی او دنبال کرد، میتوان با خیال آسوده، اطمینان داشت که این رفتارهای، نهادینه شده در وجود او باقی خواهند ماند و ادبیات مؤدبانه او تا پایان عمر از وی جدا نخواهد شد.
نقش مؤثر خانواده در آموزش کودکان
البته مقصود از آموزش این مطالب به کودکان فقط در آموزش گفتاری خلاصه نمیشود، بلکه به دلیل حس تقلید شدید کودک از والدین به راحتی میتوان با آموزش رفتاری نیز در این جهت اقدامات مفیدی را صورت داد.
حداقل اقدام آن است که والدین در نزد فرزندان خردسال، تلاش کنند که ضوابط صحیح سخن گفتن با یکدیگر و با سایرین را رعایت کنند تا در عمل، این رفتار آنها، برای آن فرزند خردسال، آموزش عینی و عملی محسوب شود.
متقابلاً قبح شکنی نسبت به استعمال بسیاری واژگان غیررسمی و غیرمؤدبانه در محیط خانواده موجب میشود که کودک تصور کند استعمال این الفاظ در سایر محیطها نیز بدون اشکال است، چون او الزاماً قدرت تشخیص اینکه یک لفظ در کدام موقعیت قابل استعمال هست یا خیر را ندارد.
لذا باید در استعمال هر واژهای در محیط خانه در نزد خردسالان که شاید توان تفکیک الفاظ رسمیو غیر رسمیو نیز الفاظ مؤدبانه و غیرمؤدبانه را از یکدیگر ندارند، حساسیت لازم را داشت.
بیشتر بخوانید:
اختر چرخ ادب
آموزش الفبای ادب به کودکان