محترم صفدریسلطانی
غالب تصور جامعه بخصوص جامعه زنان به صیغه عنصری برهم زننده تعادل زندگی است و چه در ژانر ملودرام چه کمدی همین برهم زنندگی است که مورد تمرکز قرار میگیرد.
مساله صیغه یکی از فراگیرترین داستانکها یا خرده داستانهای سینما و تلویزیون ما بوده است و انگاری هرجا که سناریستها کم میآورند یا بخاطر ممیزی باید به سراغ سوژههای امتحان پس داده بروند همین مساله است که پیرنگی را در اثر شکل میدهد.
در انتهای چنین روندیست که آخرین دوره جشنواره فیلم فجر هم مواجه بودیم با تعداد فراوانی فیلم که در حاشیه یا متن مساله صیغه و ازدواج دوم را کانون توجه خود قرار داده بودند.
تفاوتی هم میان کارگردانان بلحاظ جنسیت یا سبک کاری وجود نداشت و تقریباً از کارگردان زنی همچون پوران درخشنده تا کارگردان مردی به نام هاتف علیمردانی و از پیشکسوتی مثل مسعود کیمیایی تا جوانی مثل حسین کندری به آن پرداخته بودند.
صیغهای که خوشامد تهیه کننده نبود
مسعود کیمیایی یکی از پیرنگهای داستان روزآمد خود درباره فساد اقتصادی سالهای اخیر را به ازدواج موقت کاراکتر اصلیش که پرویز پرستویی ایفایش کرده بود اختصاص داد.
نقش همسر موقت پرستویی در فیلم را لعیا زنگنه ایفا میکرد و پیشرفت رابطه این دو هم سرشار از کلیشهها بود؛ شاید یکی از دلایلی که تهیه کننده «قاتل اهلی» مایل به حذف سکانسهای ازدواج موقت است همین کلیشهای بودن و تکرار مکررات آنهاست.
تکراری که به خنده آور شدن حضور لعیا زنگنه منجر شده است به جای آن که تلاش شود در این بخش بیشتر درباره کاراکتر اصلی اطلاعات به مخاطب داده شود.
صیغه برای تهدید!
«ماجان» رحمان سیفی آزاد خط کلیاش را از دردسرهای حضور یک فرزند معلول حرکتی در خانوادهای سنتی میگیرد و ناراحتی پدر از این حضور! تلاشهای پدر برای فرستادن کودک به بهزیستی راه به جایی نمیبرد چون مادر زیربار نمیرود و در نهایت مساله صیغه وقتی وارد داستان میشود که پدر با بازی فرهاد اصلانی برای جدی کردن تهدید خود به فکر صیغه کردن زنی با بازی بهنوش بختیاری می افتد.
«ماجان» سعی میکند به آرامی از کنار مساله صیغه عبور کند و این عنصر را نه چندان مثبت و نه چندان منفی نشان دهد چون برای کارگردان وجه تهدیدآمیز صیغه بوده که اهمیت داشته و نه جایگاه آن به عنوان امری مذموم در عرف جامعه!
طبیعی است که بازی بهنوش بختیاری در نقش زنی در آستانه صیغه پر باشد از کلیشه چون بختیاری ذاتاً بازیگریست تیپیکال که کمتر میتواند به ارائه شخصیت بپردازد.
صیغه جوان فقیر-پیر ثروتمند
«خفگی» فریدون جیرانی صیغه دختران جوان فقیر-پیرمردان پولدار را به بخشی فرعی از داستان خود بدل کرده است.
ماهایا پطروسیان خیلی خوب توانسته نقش زنی ناگزیر از صیغه شدن را ارائه کند؛ زنی که بعد از رهایی توسط پیرمرد پولدار هم چارهای ندارد جز اشک ریختن!
از آن سو الناز شاکردوست نیز در بخشی از فیلم در آستانه صیغه شدن قرار میگیرد ولی جیرانی خط داستانی را عوض میکند تا این مساله کلاً از فیلم حذف شود و مسیری تازه برای پیشبرد درام ایجاد گردد.
هووهای صمیمی
در «آباجان» یکتاترین تصویر را از صیغه میبینیم از این حیث که همسران دوگانه یک مرد به صمیمیترین رفقای هم بدل شدهاند تا جایی که حس میشود شاید هر دو زن همسران عقدی مرد هستند.
ژاله صامتی و فاطمه معتمدآریا سعی زیادی کردهاند که تصاویری متفاوت از دو هوو را ارائه دهند اما شخصیت پردازی ضعیف صامتی و رها بودن بیش از حد نقشش جلوی همذات پنداری با وی را گرفته است.
اگر سعی میشد درباره وضعیت روحی کاراکتر صامتی و البته دلایلی که بر رفتارهایش وجود دارد مقداری دادههای مفید به مخاطب ارائه شود قطعاً این همزیستی مسالمت آمیز دو هوو در کنار هم بیشتر و بیشتر برای مخاطب ملموس میشد و حتی میتوانستیم این فیلم را به عنوان سندی بر یک بدعت تصویری در سینمای ایران قرار دهیم اما افسوس که همه چیز در سطح رخ میدهد و عمقی وجود ندارد برای بازنمایی این کاراکتر به مخاطب.
صیغه به سبک فیلم فارسی
«زیر سقف دودی» تکراریترین تصویری از صیغه ارائه میدهد که میتوانسته! از کارگردانی نظیر پوران درخشنده انتظار میرفت تصویرسازی تازهای را از این مساله ارائه کند اما کلیشه مرد هوسباز-زن مظلوم چنان بر پیکره فیلم سایه انداخته که زن صیغهای با بازی بهنوش بختیاری هم نتوانسته جز کلیشه باشد.
همه چیز بر مدار آموزههای فیلم فارسی پیش رفته و بخصوص رابطه مرد داستان با بازی فرهاد اصلانی با زن صیغهایش که از اوج خوشی تا انتهای ناخوشی را طی میکند؛ عین آنچه دهها بار پیش دیده بودیم. پایان بندی فیلم هم بر مدار کلیشه پیش میرود و این بار کلیشههایی که در سالهای اخیر سینمای خرده پیرنگ متأثر از سبک سینمای فرهادی نماد آن بوده است.
تصویرسازی مثبت از مرد
«دعوتنامه» مهرداد فرید آن قدر در کلیت داستان پردازی مشکل دارد که دیگر خرده پیرنگ مربوط به صیغه زنی از طبقه پایین توسط مرد مذهبی داستان چندان جلوه نمیکند.
برخلاف وجه منفی بسیاری از مردانی که درگیر صیغه میشوند در «دعوتنامه» این شخصیتی مثبت است که زنی با بازی میترا حجار را صیغه کرده و البته قصد دارد به زودی او را به عقد دائم خود درآورد.
صیغه یا ازدواج سفید؟
حمید نعمتالله در «رگ خواب» دقیقاً مشخص نمیکند که میان مرد داستان و زن فیلم صیغه خوانده میشود و بعد درگیر رابطه میشوند یا نه؛ علیرغم کیفیت بالای درام پردازی در واکاوی درونیات یک زن نعمت الله هم تصویری کاملاً منفی از مردی که درگیر رابطه با زن میشود ارائه میکند.
مردی که ابتدا با تصویری مثبت به دنبال اغواگری زن است و همین که زن به دام افتاد ماهیت پلید خود را رو میکند.
بازی کوروش تهامی-لیلا حاتمی در نقش مرد و زن داستانی که با یک رابطه پنهانی یا صیغه به اوج میرسد، عالی است.
عواقب بعد از صیغه
«شنل» حسین کندری ازدواج موقت و سوءاستفاده مرد از زن را عاملی میکند برای خلق یک درام معمایی و کاملاً غیرقابل پیش بینی. کندری خیلی خوب توانسته بیپناهی زنان درگیر صیغه را با بازی باران کوثری تصویرسازی کند و از آن بهتر تصویرگری رابطه پرپیچ و خم زن صیغهای بعد از مرگ همسر است.
رابطهای که با فهمیدن جعلی بودن هویت همسر به گره افکنی میرسد و در نهایت پایانی را شکل میدهد کاملاً غیرقابل انتظار.
همین غیرقابل انتظار بودن است که به «شنل» وجهی متفاوت میدهد و آن را ساختارشکنترین فیلم از حیث ازدواجهای پنهان میکند.
جنون زن صیغهای
جنایت شهلا جاهد همسر صیغهای ناصر محمدخانی مضمون «یادم تو را فراموش» علی عطشانی است.
عطشانی کوشیده عشق دیوانهوار شهلا جاهد به محمدخانی را با ارائه تصویری بیمارگونه از میترا حجار ارائه کند و شاید برای همین بیمارگونه بودن روحیات این زن صیغهایست که جنایت پایانی حجار طبیعی جلوه میکند.
آنچه در «یادم...» از زن صیغهای ارائه شده به دلیل ماهیت بیمار کاراکتر مسیری را پیش رو میگذارد با طرح این پرسش که آیا بخش عمده جنایات برآمده از تعدد زوجات ناشی از غلبه نوعی جنون بر عقلانیت است؟