ورتا چمانی
سینمای ایران سالها است توجه زیادی به سینمای کودک و نوجوان نشان نمیدهد.
البته فیلمهای کودک سفارشی کم ساخته نمیشوند به خصوص قبل از موعدی همچون جشنواره فیلم کودک و نوجوان اما مسأله اکران فیلمهای کودک است که متأسفانه چنان که باید در سینمای ما مورد توجه قرار نمیگیرد.
گذشته از آن توجه به استفاده از استعدادهای کودک برای بازیگری در سینما هم زیاد مسأله کارگردانان نیست.
اغلب فیلمسازان ما حاضری خور شدهاند و به جای آن که به سراغ استعدادیابی بروند و شرایط حضور استعدادهای نوجو را در سینما فراهم کنند نگاه میکنند به اینکه کدام بازیگر در سینما و تلویزیون گل کرده و برای نقشهای کودکانه خود از همین گزینههای معدود استفاده میکنند.
اکران این روزهای سینمای ایران اما فیلمی را به خود میبینید با نام «نفس» که بازیگر اصلی آن یک کودک نادیده است؛ نادیده چون پیش از این اصلا تجربه بازیگری نداشته است ولی به لطف حضور پدرش در تیم تولید مجالی برای دیده شدن استعدادهایش فراهم شده و در نهایت خودش بوده که نقش اصلی فیلمی را بازی کرده که شاید به لحاظ کیفی چندان ارزنده نباشد اما بازی بازیگر کودکش قابل قبول است.
بعد از «نفس» که جلوه گری یک کودک مستعد را به نمایش میگذارد فیلم جوانانه «متولد65» را هم داریم که بازیگران آن جوانانی هستند که بناست تصویری از حال و روز و سرخوشیهای بعضا بی دلیل جوانان هم عصر ما را ارائه دهند. بازیگر زن جوان این فیلم نیز از جمله استعدادهای قابل اعتماد بازیگری ایران است.
فیلم بزرگسالانه «گیتا» که داستانی تراژیک درباره یک مادر را به تصویر میکشد استعدادهای بازیگران میانسالی نظیر مریلا زارعی و بهناز جعفری را به رخ میکشد؛ بازیگرانی که هر کدام از آنها برای پیشبرد بخشی از درام کافی هستند.
کمدی-فانتزی «آس و پاس» هم بازیگران جوانی مانند سحر قریشی را میبیند که همچنان میکوشند با تکیه بر ویژگیهای تیپیکال سینمای تجاری مخاطب جلب کنند.
*"نفس"؛ بازیگری که یک تنه فیلم را پیش میبرد
«نفس» سومین ساخته فیلمساز جوانی است به نام نرگس آبیار. بانوی فیلمسازی که هرچند فیلم اولش «اشیاء...» چنان که باید دیده نشد اما با فیلم دوم «شیار 143» مورد توجه قرار گرفت و حالا با سومین فیلمش «نفس» مهمان مخاطبان است.
در مرکزیت داستان «نفس» یک کودک قرار دارد؛ کودکی که بناست خرده روایتهای بی ربط فیلم را کنار هم بنشاند و البته تلاش زیادی هم برای این منظور انجام میدهد اما خلأ درام در داستان است که مشکل ساز شده است.
ساره نورموسوی بازیگر اصلی «نفس» بیترس و واهمه از حضور در برابر دوربین توانسته است شخصیتی را خلق کند که به خودی خود باعث تحمل فیلمی میشود که نه فقط قابهای بصری اش که ساختار رواییاش هم بیشتر تلویزیونی است تا سینمایی.
در کنار این بازیگر کودک پانته آ پناهیها را هم داریم که با گریمی غریب بنا بوده نقش مادربزرگ این کودک را بازی کند ولی چنان اغراقی از خود در بازیش ارائه داده که بیشتر از آن که سمپاتیک باشد رفتارهایش دافعه برانگیز به نظر میرسد.
«نفس» اگر برای بازنویسی فیلمنامه در اختیار یکی دو نفر از سناریستهای مسلط سینمای ایران قرار میگرفت قطعا میتوانست یکی از بهترین آثار سالهای اخیر سینمای ایران باشد اما چه حیف که کارگردان خواسته خودش هم بنویسد و هم بسازد و همین شده که کمترین ظرایف دراماتیک برای محصولی به لحاظ زمانی طولانی که باید مخاطب را تا پایان پای فیلم بنشاند به کار گرفته نشده است.
* "متولد 65"؛ جوانانه ای پر شر و شور
«متولد 65» جوانانهای است سرخوشانه که بناست بازیگوشیهای نسل جوان پیرامون ما را به تصویر بکشد.
البته که شاید حال و هوای فیلم و رفتارهایی که از کاراکترهایش رخ میدهد چندان متناسب نباشد با رفتارهای جوانان متولد دهه 60 که رفته رفته به دهه چهارم زندگی نزدیک میشوند ولی تلاش فیلمساز برای قرار دادن کاراکترها در یک بازی موش و گربه که انتهای مشخصی هم ندارد قابل تحسین است.
هنگامه حمیدزاده بازیگر زنی است که نقش یکی از دو جوان محوری داستان را بازی میکند؛ دو جوانی که برای بازیگوشی و به بهانه معامله خانه، وارد زندگی یک زوج به ظاهر مرفه بالاشهری میشوند.
حمیدزاده نه فقط در برابر بازیگر مقابلش پدرام شریفی که در برابر مریم سعادت بازیگر زن توانمند و میانسال سینما، تئاتر و تلویزیون به شدت قابل اعتنا و درست نقشش را ایفا کرده است.
سعادت از آن بانوان بازیگری است که همواره میکوشد حتی کوتاهترین نقشها را هم مال خود کند و شرایطی را فراهم آورد برای دیده شدن بهتر محصول نهایی و «متولد65» این مجال را در اختیار او قرار داده که نقش کوتاهش را کاملا به گونه تعلیق برانگیز و مهیج پیش ببرد.
حضور کوتاه آنا نعمتی در فیلم نیز به نوبه خود کفه ترازوی بازیگری را به سمت بانوان بازیگری میبرد که تک تک آنها برای توجه به یک فیلم کافی هستند.
*"گیتا"؛ مادر-مادر-مادر
مریلا زارعی از آن بازیگران زن تجربه گرایی است که میکوشد هم تجربه حضور کنار پیشکسوتانی مانند ابراهیم حاتمی کیا و پوران درخشنده را داشته باشد و هم حضور در کنار تازه کارانی مانند نرگس آبیار را.
تازه ترین فیلم مریلا زارعی «گیتا» در زمره آثاری از وی است که همکاری زارعی با یک کارگردان فیلم اولی به نام مسعود مددی را به نمایش میگذارد.
«گیتا» فیلمی است کاملا انسانی با محوریت رابطه عمیق و عاشقانهای که میان یک مادر و فرزند جوانش ایجاد شده است؛ رابطهای که با مرگ فرزند در نتیجه یک رخداد دلخراش وارد مسیری کاملا تراژیک و دردناک میشود و شالوده زندگی خانوادگی این مادر و همسرش را به هم میریزد.
«گیتا» نه تنها تصویری درست و واقع گرایانه از یک مادر ایرانی نشان میدهد بلکه فیلمساز تلاش زیادی میکند که بحران پیش آمده برای این مادر را هم با پرهیز از احساسات گرایی افراطی و در مسیری کاملا منطقی پیش ببرد شاید برای همین باشد که هیچ جای «گیتا» مخاطب دلزده از رفتارهای این مادر نمی شود و مدام با او همراه میشود تا عاقبت کارش را به چشم ببیند.
«گیتا» میتواند هم مورد توجه مادران روزگار ما قرار گیرد و هم فرزندانی که مدتهاست رابطه ای نه چندان دوستانه با مادران خود دارند.
«گیتا» به این فرزندان میآموزد که قدری بیمنفعت طلبی به شرایط دشوار مادر بودن و مادر ماندن در هر زمانی که میخواهد باشد توجه کنند و این مهمترین ثمره فیلم است.
*"آس و پاس"؛ کافه شادمانی
در دورههای مختلف سینمایی همواره با آثاری روبرو بوده ایم کاملا تجاری که هدف اول و آخر تولید آنها کسب سود مالی است.
«آس و پاس» در زمره چنین فیلمهایی قرار میگیرد آن هم از سازنده ای به نام آرش معیریان که ید طولایی در ساخت فیلمهای تجاری دارد.
«آس و پاس» به مانند عنوانش فیلمی است بیادعا؛ فیلمی که میکوشد از همه اله مانهای مخاطب پسند از پخش قطعات موسیقی شش و هشت گرفته تا بازی با مصادیق خاطره انگیز فیلم فارسیها برای خود مشتری جمع کند.
سحر قریشی و بهاره رهنما بازیگران زن «آس و پاس» نیز کاملا منطبق بر چنین نگاهی وارد فیلم میشوند و میکوشند تیپهای محول شده به خود را نیز بی کمترین اوج و فرودی و کاملا در خدمت هدف سرگرم کننده فیلم ایفا کنند.
شاید برای همین است که کسی نه از بازی این دو بازیگر زن آزرده میشود و نه کسی زیاد از بازی آنها لذت میبرد و آن را در شمار کارهای متفاوت شان قرار میدهد.
همین که ساعاتی در برابر «آس و پاس» که به مانند یک کافه شادمانی است بنشیید و مشکلاتی که ممکن است در زندگی و کار برایتان وجود داشته را فراموش کنید کافی است و سازندگان فیلم هم انگار هدفی جز این نداشته اند چون علیرغم ورود مقداری مایههای فانتزی به اثر هیچ تلاشی برای متفاوت بودن در تولید صورت نگرفته است.