تحریریه زندگی آنلاین : فصل اول زخم کاری، یک سریال موفق اقتباسی در صنعت فیلمسازی ایران به شمار میرفت که تا پیش از این در زمینه آثار اقتباسی کارنامه پر و پیمانی نداشت. در سینمای ایران گهگاه معدود آثاری مثل اینجا، بدون من ساخته بهرام توکلی با اقتباس از نمایشنامه باغ وحش شیشهای اثر تنسی ویلیامز به چشم میخورد که موفق و باکیفیت از آب در آمده بودند. اما در میان سریالهای ایرانی، اثر اقتباسی موفقی که در یادها مانده باشد سراغ ندارم. زخم کاری، با اقتباس از رمان بیست زخم کاری نوشته محمود حسینیزاد و با الهام از نمایشنامه مکبثِ شکسپیر توسط محمدحسین مهدویان طراحی و ساخته شد. این اتفاق، خود اقدام جسورانهای به شمار میرفت که یک سریال با تهیهکنندگی پلتفرمهای نمایش خانگی (و برای مخاطبان این پلتفرم) را بر اساس یک رمان ایرانی و با الهام از یک اثر شکسپیری بسازی که البته محمدحسین مهدویان با عقبه و حمایتی که در بکگراند خود داشت از پس آن برآمد.
درباره فصل اول بیشتر بدانیم
در فصل اول زخم کاری شاهد این بودیم که همه چیز یک سر و گردن بالاتر از حد و اندازه کیفی آثار نمایش خانگی است که در سالهای پیشین دیده بودیم. از پیرنگ اثر و عدم افت آن در قسمتهای پایانی گرفته تا شخصیتپردازی و انتخاب بازیگر و استخوانبندی سناریو و چینش داستان های فرعی و کارگردانی، همه و همه دارای یک تناسب بود که باعث میشد کیفیت اثر تا پایان حفظ شود.
شخصیتهای مالک، سمیرا، حاج عمو، ناصر، منصوره و حتی میثم و مائده کاراکترهای جاندار و خوشپرداختی بودند که در ذهن مخاطب جاگیر میشدند و میتوانستند در حافظه جمعیِ مخاطبان سریال، هویت بگیرند و تا مدتها به هستیشان ادامه دهند. کاراکترها و داستانهای فرعی، نه تنها مانع و دستاندازی برای تم اصلی سریال نبودند که تا پایان همراستا با پیرنگ و خط اصلی داستان حرکت کرده و موجب تقویت قصه میشدند. افت و خیزهای درام و گرهافکنی و رمزگشاییها هم در هر قسمت از سریال، به حد کافی به آن تزریق میشد به طوری که تا قسمت پایانی مخاطب را با هر قسمت از سریال همراه کرده و در انتظار قسمت بعدی نگه میداشت.
مهمترین نقطه قوت فصل اول زخم کاری در این بود که توانست جهان داستانیِ خود را به خوبی خلق کند تا شخصیتها در آن جان بگیرند و به حیاتِ ذهنی مخاطبان وارد شوند. بدین ترتیب حتی کابوسها، اتفاقات عجیب و نادر، مانند آن دخترک مرموزی که تنها به چشم مالک میآمد یا کابوس مشاهده مقتولین توسط سمیرا، در قاب تلویزیون باورپذیر به نظر میرسیدند. اما در فصل دوم سریال، خبری از این نقاط قوت نیست.
بیشتربخوانید:
چرا سلبریتی ها از ازدواج کردن دوری میکنند؟
در فصل دوم سریال چه میگذرد؟
تا اینجا که به میانهی سریال نزدیک میشویم چیزی خلق نشده که کاملا متعلق به فصل جدید باشد و همه وزن سریال تا اینجا با کاشتهها، داشتهها و محصولات فصل اول حمل میشود. کاراکترهای جدید حتی به گرد کاراکترهای اصلی (فصل اول) نمیرسند و قصه و شخصیتها مدام در حال در جا زدنند.
تنها خطی که در قصه ترسیم شده، نقش طلوعی در قتل مالک و تلاش میثم در مقابله با اوست و هیچ حادثه فرعی قدرتمندی تا به حال خلق نشده که بتواند جذابیت تازهای، فارغ از داستان و کاراکترهای آشنای فصل قبلی، به سریال تزریق کند. به طوری که تا اینجا که تازه ۵ قسمت از سریال گذشته، به ورطه تکرار افتاده است و چند المان در آن مدام تکرار میشود. بیحرمتی و مواجههی میثم با طلوعی، مقاومت میثم در برابر مادرش، رابطه مشکوک سمیرا و طلوعی (که چالش ارتباط آنها در نوسان میان مسائل مادی و عشق بارها تکرار میشود) و .. از جمله مواردی است که به این تکرار دچار شده است. سازندگان سریال به سراغ ایدهای رفتند که میتواند نشان از تداوم روند فساد در هولدینگ باشد. جایی که سیما را شخصیتی کاملاً مشابه سمیرا ترسیم کردهاند و در آن سو، دیالوگهای مالک در قسمت های نخست فصل قبل «زخم کاری» از زبان شفاعت تکرار میشود.
خلق کاراکترهای جدید و انتخاب بازیگران در فصل دوم
یکی از کاراکترهایی که قرار است به عنوان یک شخصیت جدید در فصل دوم زخم کاری در روند قصه اثرگذار باشد کاراکتر همسر شفاعت (دوست صمیمی و همکار طلوعی) با بازی الناز ملک است که در واقع، به نظر میرسد یک اشل ضعیفتر از شخصیت سمیرا باشد. شباهت میان کاراکتر او و سمیرا بسیار بیش از آن چیزی است که به جشم نیاید.
اما یکی از مواردی که به عنوان نقطه قوت در فصل اول زخم کاری به شمار میرفت و در فصل دو تبدیل به نقطه ضعف شده انتخاب بازیگران است. برخلاف فصل اول که اغلب بازیگران، کاملا مناسب و متناسب با نقشها انتخاب شده و از پس ایفای نقش و جا انداختن آن در ذهن مخاطب برآمدند، در فصل دوم اغلب نقشها به درستی روی بازیگران سوار نشده و به اصطلاح نقشها در نمیآید.
از کامبیز دیرباز و مهران غفوریان که به سختی با نقشهایشان کلنجار میروند تا بتوانند از عهده خلق شخصیت برآیند بگیرید تا خود نقش میثم، که مرتضی امینیتبار در فصل اول به خوبی کاراکترش را خلق کرده بود اما به قواره شخصیتی که در فصل دوم از میثم شکل میگیرد تناسب نمی گیرد. میثمِ فصل دوم زخم کاری، یک کاراکتر کاملا متفاوت است که در موقعیتهایی کاملا متفاوت با فصل اول قرار میگیرد و میبایست یک تیپ جدید خلق کند. با تغییر ظاهر چهره و ریش گذاشتن، سعی میشود به خلق کاراکتر تازه کمک شود اما تا اینجا، نقش، آن چنان که باید و شاید به بازیگر نمیچسبد. تنها بازیگری که موفق میشود تا حدی یک شخصیت جدید در فصل دوم زخم کاری خلق کند که در حد و اندازه نام این سریال باشد الناز ملک در نقش سیما است که قرار است نقش زنی صبور که در پی موقعیت مناسب است تا خود را بالا بکشد بازی کند. اما باید دید تلاشهای او با توجه به اینکه کاراکتر او در زیر سایهی سمیرا و شباهتهای ماهویاش به او قرار میگیرد تا چه حد موفق خواهد بود؟
بیشتربخوانید:
بیتا فرهی درگذشت
قیاس فصل اول و دوم سریال
وقتی به قیاس فصل دوم زخم کاری با فصل اول آن برمیآییم کاستیها بیشتر به چشم میآید. همان طور که در ابتدا گفتیم فصل اول سریال، انتظار ما را بالا برده و بنابراین ما هم مانند مخاطبان این سریال منتظر کیفیت بالایی بودیم. اما در فصل دوم، برخلاف فصل اول که در هر قسمت شاهد اوج و فرود و درام قوی، پیشبرد قصه با حوادث فرعیِ متناسب بودیم تا اینجا فقط شاهد تکرار تم اصلی داستان که ماجرای انتقام میثم از طلوعی است بودهایم و هیچ درام یا حادثهی فرعی قدرتمندی شکل نگرفته (رابطه میثم با شیدا، رابطه طلوعی با مادر میثم و داستانکهای دیگر به خوبیِ داستانهای فرعی فصل اول پردازش نمیشوند و در ایجاد تعلیق یا همراه کردن مخاطب موفق نیستند).