تحریریه زندگی آنلاین :
نویسنده: فریبرز لرستانی «آشنا»
تصویرسازی: مرضیه صادقی
خواب دیدم که یک سنجاب کوچولو تُندتُند میدود. پرسیدم: «سنجاب کوچولو کجا میروی؟»
سنجاب کوچولو با عجله گفت: «مادرم مریض است. میروم دکتر خبر کنم.»
گفتم: «میخواهی من هم بیایم.»
سنجاب کوچولو گفت: «نه، من تُند میدوم. تو فقط برای سلامتی مادرم دعا کن.»
سنجاب کوچولو رفت. من هم از خدای مهربان خواستم که حالِ مادرِ سنجاب کوچولو خوب بشود.
بعد از مدتی نوازش شدم. آن هم با دُم سنجاب کوچولو که با خوشحالی روبهرویم لبخند میزد.