Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 12:03

30
دی
آشِ خاله مورچه

آشِ خاله مورچه

توی کتاب من خاله مورچه دارد آش می‌پزد. من می‌گویم: «خاله مورچه، نخود و لوبیا نمی‌خواهی؟ ما داریم».

تحریریه زندگی آنلاین :

 

نویسنده: فریبرز لرستانی «آشنا»

تصویرسازی: مرجان بابامرندی

 

توی کتاب من خاله مورچه دارد آش می‌پزد. من می‌گویم: «خاله مورچه، نخود و لوبیا نمی‌خواهی؟ ما داریم».

خاله مورچه می‌گوید: «نه عزیزم. خودم زیاد دارم».

بعد توی یک کاسه آش می‌ریزد و می‌گوید: «بیا این آش را بخور».

من یواش‌یواش آش را می خورم. خیلی خوشمزه است! وقتی از آش تعریف می‌کنم، خاله مورچه دو کاسه آش روی سینی می‌گذارد و می‌گوید: «بیا این را هم برای پدر و مادرت ببر».

من کاسه‌های آش را برای مامان و بابا می‌برم و به آن‌ها می‌گویم: «این آش را خاله مورچه کتابم برای شما فرستاده است».

مامان و بابا آش را می‌خورند. بابا به من نگاه می‌کند و با خوش‌حالی می‌گوید: «بَه‌بَه، کتابِ تو پُر از چیزهای خوشمزه است»!

برچسب ها: شعر، داستان، قصه، داستان های کودکانه تعداد بازديد: 326 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز