نویسنده: فریبرز لرستانی «آشنا»
تصویرسازی: مرجان بابامرندی
تحریریه زندگی آنلاین : صبح یک کلاغ با صدای بلند قارقار کرد. من درخت ِحیاط و آسمان را نگاه کردم، اما کلاغ را ندیدم. کلاغ روی درختِ همسایه هم نبود! بعد صدای کلاغ آهسته و آهستهتر شد. من خیلی فکر کردم و فهمیدم این صدایِ کلاغ توی قصهها است. او میداند من چقدر قصه دوست دارم. فقط آمده یواشکی مرا ببیند و برود.