Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 02:44

10
مرداد
خوش آمدید، بفرمایید!

خوش آمدید، بفرمایید!

دیشب خواب دیدم که یک زرافه به خانه ما آمد. کنار درخت ایستاد و گفت: «من بلندم یا درختِ خانه‌تان؟»

تحریریه زندگی آنلاین :

 

نویسنده: فریبرز لرستانی «آشنا»

تصویرسازی:  مرجان بابامرندی

 

دیشب خواب دیدم که یک زرافه به خانه ما آمد. کنار درخت ایستاد و گفت: «من بلندم یا درختِ خانه‌تان؟»

گفتم: «تو»

درخت توی فکر رفت. از من پرسید: «من میوه‌های خوشمزه دارم یا زرافه؟»

گفتم: «تو»

 

زرافه گفت: «قبول ندارم. من مهمانم. باید بیش‌تر مرا خوش‌حال کنید».

من به درخت گفتم: «حالا نوبت چیه؟»

درخت با خوش‌حالی گفت: «پذیرایی، پذیرایی» و بعد شاخه‌های پُر از میوه‌اش را به طرف زرافه دراز کرد وگفت: «خوش آمدید! بفرمایید!»

زرافه لبخند زد و مرا نگاه کرد. من هم با لبخند گفتم: «خوش آمدید! بفرمایید!»

برچسب ها: شعر، داستان، داستان های کوتاه، قصه، کتاب، داستان های کودکانه تعداد بازديد: 335 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز