Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 08:58

15
خرداد
شادی

شادی

گاوه رفت روی تپه. به آسمان نگاه کرد و با خوش‌حالی ماع، ماع، ماع، آواز خواند. ابر بهاری گفت: «وای چه آواز بلندی. چه آواز قشنگی. من هم دلم می‌خواهد آواز بخوانم».

تحریریه زندگی آنلاین – گروه کودک :

 

داستانک: فریبرز لرستانی «آشنا»

تصویرسازی:  مرجان بابامرندی

 

گاوه رفت روی تپه. به آسمان نگاه کرد و با خوش‌حالی ماع، ماع، ماع، آواز خواند. ابر بهاری گفت: «وای چه آواز بلندی. چه آواز قشنگی. من هم دلم می‌خواهد آواز بخوانم».

بعد بار و بار و بار آواز خواند و بارید. گاوه خیس شد. تلیس شد. خندید وخندید. گفت: «ابرِ بهاری، ببار و ببار، شادی میاری». بعد زیر باران رقصید و رقصید.

آن روز صدای آواز ابر می‌آمد. صدای پای‌کوبی و شادی گاو می‌آمد. تازه صدای دست زدن هم می‌آمد. مردم دهکده از پشت پنجره با خوش‌حالی دست می‌زدند...

بیشتربخوانید:

بهارک های من

برچسب ها: داستان، شعر کودکانه، قصه، قصه گویی، آموزش تعداد بازديد: 241 تعداد نظرات: 0

نظر شما درباره این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز