Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.
جمعه 2 آذر 1403 - 09:36

12
اردیبهشت
داستانک من و خانم معلم

داستانک من و خانم معلم

خواب دیدم كه: خانم معلم به خانه ما آمده است. من و مادرم خیلی خوشحال شدیم. من یك سیب توی بشقاب خانم معلم گذاشتم. خانم معلم مرا نگاه كرد و گفت: «مثل خودت لپ گُلی و قشنگ است.»

داستانك: فریبرز لرستانی «آشنا»؛ تصویرساز: ناهید لشگری فرهادی

 

خواب دیدم كه: خانم معلم به خانه ما آمده است. من و مادرم خیلی خوشحال شدیم.

من یك سیب توی بشقاب خانم معلم گذاشتم.

خانم معلم مرا نگاه كرد.

و گفت: «مثل خودت لپ گُلی و قشنگ است.»

بعد دفتر نقاشی‌ام را آوردم و نقاشی تازه‌ام را كه یك جوجه بود به او نشان دادم.

خانم معلم گفت: و مثل خودت كوچولو و ناز است.»

بعد چند دانه برای جوجه‌ام كشید و گفت: «كوچولوی من باید سیر باشد و جیك جیك كند.»

من برای خانم معلم جیك جیك كردم. مادر و خانم معلم خندیدند.

من خوشحال شدم و این بار خیلی جیك جیك كردم.

 

برچسب ها: سرگرمی کودک، قصه کودک، کودک و مدرسه، کوچولوها، قصه شب، داستان کوتاه، داستانک مدرسه تعداد بازديد: 1152 تعداد نظرات: 0

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟

فیلم روز
تصویر روز